خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی اسرار خانواده + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی اسرار خانواده را مطالعه می فرمایید. با ما همراه باشید. سریال ترکی اسرار خانواده به کارگردانی نیهات دوراک با ژانری درام محصول کشور ترکیه می باشد. Onur Uğraş و Murat Uyurkulak نویسندگان این سریال می باشند. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ Ayça Bingöl – Bülent İnal – Ceyda Düvenci – Sercan Badur – Erdem Akakçe – Emel Göksu – Caner Şahin Eva Dedova – Sera Kutlubey – Can Albayrak.
خلاصه داستان قسمت ۴۴ سریال ترکی اسرار خانواده
قدیر که بخاطر مشکلات سر کار، عصبی است، با اجه تماس میگیرد و با او قرار میگذارد. سپس به کافه رفته و با اجه بخاطر مشکلاتشان درد و دل میکند. اجه نیز بخاطر نداشتن خانواده و سختی های زندگی اش با قدیر درد و دل میکند و میگوید که داشتن جو صمیمی و گرم خانواده آنها برای او آرزو بوده است. تامر، فردی را به پارکینگ بیمارستان برده تا ترمز ماشین کمال را قطع کند. او قصد دارد به این طریق باعث مرگ سوزان بشود. هنگامی که کمال در حال مرخص کردن سوزان است، سوزان به او میگوید که او امنیت جانی ندارد و نمیخواهد امشب را به خانه برگردد. او از کمال میخواهد که امشب را همراه او باشد و او برایش همه چیز را تعریف میکند. کمال و سوزان سوار ماشین شده و به اتوبان می روند. کمال متوجه می شود که ترمز ماشین کار نمیکند. سوزان به شدت ترسیده و نگران است. کمال به اجبار، به گوشه اتوبان می رود و ماشینش را به لاستیک های ماشین خاکبرداری میکوبد تا کمتر آسیب ببینند. تامر که در حال تعقیب آنها بوده، با تصور اینکه آنها را به کشتن داده با ماجده تماس میگیرد و مژده می دهد که باعث مرگ سوزان شده است.
او با خودش میگوید که ماجده خبر ندارد که کمال نیز داخل ماشین بوده است. کمال و سوزان که مشکلی برایشان پیش نیامده، از ماشین پیاده شده و وقتی به خودشان می آیند، با تاکسی به سمت یک هتل می روند. سوزان به بهانه اینکه قرار است همه چیز را برای کمال تعریف کند و جانش در خطر است، از او میخواهد امشب را پیشش بماند. او به کمال میگوید که تامر و ماجده و فادل، در صدد کشتن او هستند، زیرا او همه چیز در مورد کارهای خلاف آنها را میداند. او سپس سعی دارد به کمال نزدیک شود. کمال از برخورد سوزان عصبانی شده و به او یادآوری میکند که او متأهل است و زنش را دوست دارد. او از سوزان میخواهد که به فکر بچه ها باشد و سپس از آنجا بیرون میآید. سوزان با مرت تماس میگیرد و خبر میدهد که حال او خوب است و نگران نباشند.او از مرت میخواهد که در مورد صحبتشان چیزی به ماجده نگوید.
ماجده در انتظار خبر مرگ سوزان نشسته است. کمال دم خانه نیلگون می آید. او همان ابتدا با نیلگون صحبت کرده و میگوید که دیگر هرگز از پیش او نمی رود و دل او را به دست می آورد. وقتی که او داخل می آید، با دیدن فادل به او حمله کرده و او را کتک می زند و مقابل همه میگوید که فادل قصد کشتن سوزان را داشته. نیلگون و بچه ها شوکه می شوند. همان لحظه، سوزان به همراه مرت و چیچک داخل خانه می آیند و سوزان از نیگلون بابت اذیتهایش، معذرت خواهی میکند.سپس پلیس دم در آمده و فادل را با خود می برند. روز بعد، تامر و ماجده نیز دستگیر می شوند. خانواده کمال به همراه مرت و چیچک در کافه ای لب دریا نشسته اند. کمال از رابطه خوب و صمیمی دختر و پسرانش خوشحال است. آنها قرار است با یکدیگر به سینما بروند. حسرت نیز که با ایبو دوست شده است، با او سر قرار می رود. همگی از سر میز بلند شده و فقط کمال و نیلگون می مانند. آنها از اینکه با یکدیگر هستند و بچه ها با هم رابطه خوبی دارند، خوشحالند.پایان.