خلاصه داستان قسمت ۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۴۸ سریال ترکی شربت زغال اخته

به زور برای نورسما با پسر دوست عبداله خان صیغه محرمیت میخونن. دعا میکنن و عاقد میگه مبارک باشه، نیلای پوزخند میزنه و دوعا با ناراحتی و غم نورسمارو نگاه میکنه. امید به خانه رفته و از دست خودش حسابی عصبانیه و خونه رو میریزه بهم و گریه میکنه و به خودش میگه نتونستی دست عشقتو بگیری بیاری بیرون خاک تو سرت! بعد از رفتن مهمونا چیمن به دوعا زنگ میزنه که او بهش میگه بعدا بهت زنگ میزنم و به نورسما میگه واسه هیچی دیر نیست اینجوری که نمیشه! نورسما تو بغل دوعا گریه میکنه. چیمن به خانواده اش میگه که انگاری دارن به زور نورسمارو شوهر میدن! شعله سریع به امید زنگ میزنه و وقتی میبینه صداش اصلا خوب نیست میگه من میرم پیش امید. پنبه با دیدن نورسما میگه انگار دارن جنازه شو میبرن بیرون این چه قیافه ایه دیگه ازدواج سنت پیغمبره همه چیز درست میشه دوعا با عصبانیت میگه اون درباره هر ازدواجی صدق نمیکنه! عبداله خان میگه از این بعد دیگه شوهر داری هرکاری میکنی اینو در نظر بگیر. نورسما میره تو اتاقش که عامر میگه شاید به من ربطی نداشت نباشه ولی عجله نکردین؟ عبداله خان میگه دیرم شده بود. دوعا میره پیش نورسما و بهش میگه اگه بهم میگفتی یه راهی پیدا میکردیم نورسما میگه مگه میدونستم اینجوری میخواد بشه!

شعله رفته پیش امید و میگه اون چه صدایی بود از ترس مردم و زنده شدم! نورسما داره خاطراتشونو با امید مرور میکنه و به دوعا میگه درسته مشکلاتی داری ولی چون با کسی که دوسش داری ازدواج کردی بازم خوشبختی دوعا میگه تو هم میتونی با کسی که دوسش داری ازدواج کنی فقط یه صیغه محرمیته! من درسش میکنم باشه پشتتم خیالت راحت. فردای آن روز شعله به امید میگه من میرم سر کار تو بمون استراحت کن خواستی یه کوچولو گریه کن بعدا باهم حرف میزنیم و میره. دوعا ناراحته و وقتی فاتح میگه چیشده او میگه من واسه نورسما دیشب نتونستم اصلا بخوابم فاتح باهاش کمی حرف میزنه و میگه ما کلا تو این موارد باهم حرف نزنیم بهتره چون دعوامون میشه درکم نمیکنیم همدیگرو ول کن اون ازدواج کرد دیگه سر و سامان گرفته دوعا میگه ازدواج فرق داره اونو شوهر دادن! فکر کردی خوشبخت میشه؟ فاتح میگه والا همه ی کسانی که با عشق ازدواج میکنن خوشبخت نمیشن دوعا به خودش میگیره و با ناراحتی رو برمیگردونه. آذرخش در حال رفتن به مدرسه ست که عامر بهش زنگ میزنه.

بعد از کمی حرف زدن عامر جلوی ماشینش میپیچه و سورپرایزش میکنه آذرخش جا میخوره و میخنده و میگه دیوونه تویی؟ سپس باهمدیگه میرن یه کافه تا قهوه بخورن اونجا متوجه میشه آذرخش که او اصلا از نامزدی نورسما خبر نداشته و دقیقه آخر فهمیده. نیلای پیش پنبه میره و میپرسه که چجوری همه چیزو یکدفعه ای آماده کردن پنبه میگه شد دیگه کاری نکردیم که. نورسما به امید زنگ میزنه تا هم ازش خوداحافظی کنه هم معذرت خواهی او با گریه میگه که نتونستم سر قولم بمونم امید میگه منم نتونستم نورسما گریه میکنه و حرف های دلشو میزنه بهش. نیلای به پنبه میگه چرا آبجی نمیاد؟ او میگه ولش کن چند روزی تنها باشه واسش خوبه همان موقع نیلای قهوه ای میخوره که حالش بد میشه و با حالت تهوع به سرویس بهداشتی میره….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا