خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۴۹ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۴۹ سریال ترکی عشق از نو

زینب و سلین و فادیک با هم بیرون می روند. زینب از اینکه نتوانسته‌ دل فاتح را به دست بیاورد خیلی ناراحت است و نمی‌داند باید چه کار کند.‌او به فکرش می رسد که برای جبران ماجرای سلیم، فامیلی فاتح را روی سلیم بگذارد تا به او ثابت کند که سلیم پسر اوست. سلین و فادیک این کار را تایید میکنند. سپس همگی برای انجام کارهای مربوطه از رستوران بیرون می روند. مریم و یادگار و آیفر در حیاط می نشینند و مشغول صحبت می‌شوند. کمی بعد کامل و جواد به آنجا می آیند. آیفر با دیدن جواد، از او در مورد جدیتش برای ازدواج با شاهزمیت سوال میکند و وقتی اشتیاق او را می بیند، میگوید که او برای کسب صلاحیت باید خودش را ثابت کند. سپس از او میخواهد که کارهایش را انجام بدهد و برای او به خرید برود. جواد با خوشحالی و اشتیاق قبول میکند. دخترها به شرکت می روند تا زینب از فاتح برای کارهای اداری شناسنامه سلیم امضا بگیرد. فرهاد میگوید که فاتح در شرکت نیست و گفته که چند روزی نمی آید. ایرم پیش مقدس می رود و مقدس با خوشحالی از نبودن زینب صحبت میکند. ایرم از بدجنسی زیاد مقدس کلافه می شود و این رفتار او را قبول ندارد. مقدس به او اهمیت نمی‌دهد و میگوید هرکاری برای رفتن زینب میکند. دخترها به خانه مته می روند و سراغ فاتح را میگیرند.

او میگوید که قسم خورده که جای او را نگوید، اما فادیک مته را تحت فشار میگذارد و مته وقتی می فهمد که نیت آنها چیست، میگوید که فاتح به هتل رفته است. سپس همگی به سمت هتل می روند. مسئول هتل به زینب میگوید که فاتح نمیخواهد هیچکس را ببیند و او نمی‌تواند فاتح را صدا بزند. زینب عصبانی می شود و دعوا راه می اندازد. نگهبانان آنها را بیرون میکنند. اورهان و مته سر نگهبانان را گرم میکنند و زینب و سلین و فادیک داخل می روند و به مسئول هتل حمله کرده و شماره اتاق فاتح را پیدا می‌کنند و سریع به آنجا می روند. آنها متوجه می شوند که فاتح در اتاقش نیست و به رستوران رفته است. سپس به رستوران می روند. فاتح از دیدن آنها متعجب می شود. همان لحظه نگهبانان داخل می آیند تا زینب را بیرون کنند اما فاتح جلوی آنها را میگیرد. زینب برگه های شناسنامه برای سلیم را به فاتح نشان میدهد و امضا میخواهد. فاتح با ناراحتی میگوید که اسم شناسنامه برای او اهمیت ندارد و مهم دل زینب است که چنین چیزی را باور ندارد. زینب میگوید که باور دارد و آن روز از روی عصبانیت آن حرفها را زده است.

فاتح حرفها زینب را قبول ندارد و از آنجا می رود. فاتح به فرودگاه می رود و میخواهد کمی با هواپیمای شخصی اش پرواز کند. زینب به خانه می رود و چمدانش را جمع میکند تا پیش فاتح به خانه برگردد. او با مریم و شوکت بحث میکند و میگوید که به خانه آنها فاتح را از دست داده است و باید پیش او برود. مقدس وسایل اضافه زینب را جمع کرده و دم در گذاشته بود تا آنها را برایش بفرستد. او با دیدن زینب متعجب شده و وقتی می فهمد که زینب میخواهد به خانه برگردد، عصبی می شود. گلسوم و فهمی و سلین خوشحال شده و از زینب استقبال میکنند. زینب به اتاق می رود و وقتی تلویزیون را روشن میکند، مجری در اخبار اعلام میکند که هواپیمای فاتح از صفحه رادار ناپدید شده و خبری از او نیست و به احتمال زیاد سقوط کرده است. زینب با شنیدن این خبر شوکه می شود

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا