خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس (قسمت آخر)
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴۹ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۴۹ سریال ترکی نشاط زندگی
مراسم عروسی داره شروع میشه و مهمونها کم کم میان. هاکان که از دوستان آیلین بود و قرار بود آهنگ مراسمو بر عهده داشته باشه به آیلین زنگ میزنه و میگه که دستگاه سوخته و نمیتونه بیاد آیلین استرس میگیره و میره به سردار میگه که آنها میگن حالا چیکار کنیم؟ مصطفی میگه من میخونم آنها مخالفت میکنن و میگن نمیخواد مصطفی میگه باشه خودتون نخواستین دیگه! بنیامین به اونجا میاد و با دیدن امره بهش پاکتی میده که او وقتی باز میکنه میبینه ۴تا بلیط سفر به کره ست او حسابی خوشحال میشه و میره داخل و به مادرشو زینب نشون میده. آنها اول فکر میکنن مهمت خریده ولی وقتی امره میگه نه بابابزرگ بنیامین روشا جا میخوره و نشه لبخند میزنه. مراسم عروسی شروع شده و همه تو حیاط جمع شدن. عاقد میخواد مراسمو عقدو آغاز کنه مه سرای یهو میاد و میگه این عقد نمیتونه سر بگیره همه جا میخورن و مراد بهش میگه مگه نگفتم دست از سر من بردار!
سرای میگه من باتو جیکار دارم؟ همان موقع نامزدش میاد و میگه میخواستم نامزدمم به مراسم برسه مصطفی و تورکان حرص میخورن و میرن سر جاشون. عاقد کارهای لازمو میکنه و آنها را زن و شوهر اعلام میکنه هم دست میزنن و خوشحالن. همگی میرن وسط و شروع میکنن به رقصیدن بنیامین و روشا باهم حرف میزنن و در آخر بنیامین ازش معذرت میخواد و آنها رابطه شون بهتر میشه باهم و آشتی میکنن. ضبط صداش قطع میشه که مصطفی میره واسشون میخونه و همه خوششون میاد از خوندنش و تشویقش میکنن و همه شروع میکنن به رقصیدن. روز فارغ التحصیلی نشه فرا میرسه و همه میرن برای مراسم به بیمارستان اونجا نشه همراه بقیه سوگند نامه را میخونه و بعد از اتمام سوگند نامه آنها را تشویق میکنن و نشه خانواده شو بغل میکنه. پایان.