خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی حباب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی حباب را قرار داده ایم ما را تا آخر این پست همراهی کنید. فرهان پول رشوه خواران ، گلاهبرداران وافراد که با سود جویی ناشایسته ثروتمند شده اند می دزد و با این پول به جوانان فقیر محله خود کمک می کند ، آنها را آموزش می دهد و به خانواده هایشان کمک می کند، ماجرا از مرگ غیر منتظر شروع میشود و زندگی او را تغییر می دهد ، این اتفاق او را نه تنها با آرمان هایش بلکه با عشقش محک میسازد. بازیگران سریال ترکی حباب با اسم قدیمی ولگرد عبارتنداز؛ Kaanapali Yildirim _ Biran Damla Yilmaz_ Seray Kaya _ Sarp Akkaya _ Edip Tepe li _ Engin Alkan_ Melisa Dogu
داستان قسمت ۶ سریال ترکی حباب
فرهان و مژده بعد از قرار خوبی که با همدیگه دارند به خانههایشان میرن و تا صبح به همدیگه فکر میکنند و لبخند میزنند. ایپک به عمویش سینا زنگ میزنه و میگه میخوام بیام هتل پیشت تا باهات صحبت کنم سینا قبول میکنه. ایپک قصد داره بره ببینه که او خبر داشته از اینکه تان صالحو کشته یا نه وقتی به اونجا میره و باهاش صحبت میکنه متوجه میشه که عمویش سینا از همه چیز خبر داشته و با این وجود هیچ کاری نکرده. در این بین ما متوجه میشیم که نسلیهان مادر ایپک با برادر شوهرش سینا رابطه داره و این موضوع را از همه به خصوص ایپک مخفی نگه داشته. فردای آن روز ایپک به سمت شرکت برمیگرده و فرهان تو پارکینگ شرکت منتظر ایپک تو ماشین نشسته تا به محض ورودش باهاش صحبت کنه. فرهان وقتی ایپک را میبینه به سمتش میره و بحث را باز میکنه و صحبت رو میکشانه به سمت صالح و ناجیه. ایپک با تیکه و طعنه جوابشو میده و بهش میگه تو واقعاً آدم کثیف و چندشی هستی تو از احساسات و داغ اون مادر داری استفاده میکنی که علیه خودشون بهشون حمله کنه و فقط دنبال منفعت خودت هستی!
فرهان بهش میگه تو فکر میکنی از همه چیز خبر داری و از همه چیز سر در میاری ولی اینجوری نیست! راستیتش قصدم این بود که هدف اصلیمو از همتون مخفی کنم ولی این اواخر فهمیدم که رو تو میتونم حساب باز کنم و حساب تو از بقیه جداست و میخوام بهت اعتماد کنم. سپس شروع میکنه بهش توضیح دادن که با چه هدفی وارد این شرکت شده و میخواد چیکار کنه و از نقشهاش بهش میگه. ایپک با شنیدن اون حرفا اول جا میخوره و باور نمیکنه اما فرهان با کلی دلیل و مدرک بهش میفهمونه که داره راست میگه و آدم خوبیه و واسه این اومده تو شرکت تا عدالت را اجرا کنه ایپک با شنیدن حرفاش باورش میکنه سپس قبول میکنه که تو تیم فرهان بره و بهش کمک کنه و حال باهمدیگه تو یه تیم هستن…