خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۸ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۸ سریال ترکی نشاط زندگی
مصطفی پدرش ازش درباره سردار میپرسه که با آیلین چی میشه رابطه اش او تو تخیلاتش بهش میگه که سردار به هیچ دردی نمیخوره و مغازه ای که میخواد بگیره معلوم نیست بتونه اصلا بچرخونه یا نه و رابطه اس با آیلینو نمیدونم چی میشه چون آیلین اصلا دکتر نیست و تو ذهنش خیالش راحت میشه چون واقعیتو به پدرش گفت اما در واقعیت نمیتونه اینارو بگه. صالحه با دوستش نریمان در حال حرف زدنن و نریمان بهش یه پسر به اسم کمال معرفی میکنه که مهندس ساختمانه و با تورکان آشنا بشن شاید از هم خوششون اومد تورکان میگه چی داره؟ چیکاره ست؟ نریمان میگه هیچی اصلا مال و منال نداره ولی حقوق بگیره دیگه مهندس ساختمانه و باهم نقشه میکشن که چجوری اونارو با هم روبرو کنن. سپس نریمان از صالحه میپرسه خوب دختر تو چیا بلده؟ از چیا خوشش میاد اهل گیر دادن هست یا نه؟ صالحه بر خلاف واقعیت میگه دختر من یه دختر کاملا ساده و بی آلایشه اصلا اهل تجملات نیست همیسه به همه کمک میکنه ازینایی نیست که دست به سیاه و سفید نمیزنه، از هر انگشتشم یه هنر میریزه و همه ی هنرهارو بلده سپس دخترشو به یاد میاره که برخلاف همه چیزهایی هست که تعریف کرده.
نشه تو بیمارستان تمام سعیشو میکنه تا با سودا آشتی کنه و میونه اش را باهاش خوب کنه اما هرچی تلاش میکنه بی فایده ست. نشه تصادفی مهمت پدر مصطفی را میبینه تو بیمارستان که تنهاست و نگران میشه که چیشده که به کسی چیزی نگفته سپس بهش زنگ میزنه و میپرسه کجاست که او میگه مغازه کجا باید باشم؟ واسه چی زنگ زدی؟ کار داشتی؟ نشه میگه نه فقط خواستم بگم که تو هر مسئله ای میتونی رو من حساب باز کنی مهمت میگه تو چیزی میخوای ازم؟ نشه میگه نه و مهمت میگه باشه پس شب حرف میزنیم و قطع میکنه و یه لحظه نشه حواسش پرت میشه و مهمت را گم میکنه. سما دستیار مادر نشه به نشه زنگ میزنه و میگه لوله ها ترکیده بیا اینجا نمیدونم باید چیکار کنم او به خانه مادرش میره. سردار آیلین را به سر تمرین با گروهش رسونده و خودش میشینه و خوانندگیشو گوش میده و لذت میبره. مادر نشه میخواد بره هتل اما نشه میگه چرا هتل؟ بیا بریم خونه من اما مادرش قبول نمیکنه و میگه نمیتونم اونجا و میره سمت هتل. نشه به بیمارستان برمیگرده و فکر میکنه چجوری داروهای آقا احمدو بده تا بخوره سودا بهش زنگ میزنه و میگه بیا تو اتاقم. سودا ازش میپرسه خوب چیشد؟ با آقا احمد چیکار کردی؟ نشه میگه چه کارهایی کرده که در آخر سودا میگه آفرین بالاخره احمد آقا داروهاشو خورد نشه خوشحال میشه….