خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۹۸ سریال ترکی حسرت زندگی هستید همراه ما باشید. سریال حسرت زندگی با تمرکز بر زندگی شخصیت‌های مختلف، روایتگر قصه‌هایی از عشق، خیانت، دسیسه و روابط پیچیده انسانی است. شخصیت‌های اصلی سریال هرکدام با مشکلات و چالش‌های زندگی خود دست و پنجه نرم می‌کنند و در این میان، روابط خانوادگی و عاشقانه آن‌ها تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

قسمت ۹۸ سریال ترکی حسرت زندگی
قسمت ۹۸ سریال ترکی حسرت زندگی

قسمت ۹۸ سریال ترکی حسرت زندگی

حاجی رشاد رفته خونه نساء تا بپرسه ماجرای تونا چی شد؟ پیدا شد؟ آنجا کمی باهم صحبت میکنن و حاجی برای اینکه اونو تنها گذاشتن و پشتش نبودن گلگی میکنه فاطما خانم میاد بیرون و با حاجی دعوا میکنه که شما حتی نتونستین از نوه من مراقبت کنین! آنها باهم بحث میکنن که غمزه و تمر از راه میرسن و غمزه میگه باز دوباره چیشده؟ فاطما با دیدن تونا خیالش راحت میشه. غمزه و عمر تو خونه باهم حرف میزنن درباره تونا و غمزه میگه دیگه باید به فکر یه خونه واسه خودمون باشیم تونا یه فضای شخصی واسه خودش میخواد! یه اتاق که بتونه اونجا تکلیفاشو انجام بده! سپس به عمر میگه که چطوره من خونه رو اجاره کنم بعد که تو پول دستت اومد دیگه کمک کن! عمر قبول نمیکنه و میگن نمیزارم بار خونه رو به دوش بکشی و مخالفت میکنه اونا باهم بحثشون و میشه و غمزه با ناراحتی میخوابه که عمر میره پیشش و بغلش میکنه.

حاجی به خونه رفته و چیچک سراغ تونارو میگیره حاجی میگه خوبه برگشتن خونه بچه ست دیگه چیچک خداروشکر میکنه و به حاجی میگه بریم بخوابیم دیگه حاجی میگه شما برین من فعلا منتظر طاهر میمونم خوابمم نمیبره بد خواب شدم بیام فقط نمیزارم بخوابی از بس تکون میخورم! برو شما بخواب چیچک میره. فردای آن روز فاطما میره پیش غمزه و باهاش حرف میزنه و میگه که تونا نظم زندگیش ریخته بهم! از همه بیشتر اون به نظم احتیاج داره! تو که وام گرفتی واسه رستوران واسه همه کار میکنی واسه خودت چرا هیچکاری نمیکنی؟ یه خونه اجاره کن! و میره. شوکران اتاق ادارو میگرده تا ببینه از کاراش سر در میاره یا نه ادا میاد و سعی میکنه جلوشو بگیره اما موفق نمیشه شوکران لباسو پیدا میکنه و میگه این چیه؟ او به دروغ میگه از امینه قرض کردم چون میخواستم برم جشن تولد لباس نداشتم! و با گریه از اونجا میره که شوکران نمیدونه حرفشو باور کنه یا نه واسه همین حاضر میشه و سریع دنبال ادا راه میوفته. او تو مسیر مدرسه به امینه زنگ میزنه و میگه که اگه مامانم زنگ زد بهت جواب نده تا بیام مدرسه واست تعریف کنم او قبول میکنه.

شعله تو خونه اش مدام در حال کشیدن چهره عمر تو زوایا و موقعیت های مختلف تو آتلیه ست. او فکری به سرش میزنه و به عمر زنگ میرنه و میگه مژده بده من بدون اطلاع تو نقاشیتو تو گالری گذاشتم و بین اون همه تابلو، نقاشی تو فروخته شده عمر خوشحال میشه و باهم تو آتلیه قرار میزارن تا درباره پیشرفت کار باهم بیشتر حرف بزنن. عمر وقتی به غمزه میگه او میفهمه که ریگی به کفش شعله ست ولی چیزی نمیگه و خودشو خوشحال نشون میده و بهش تبریک میگه. ادا رسیده پیش امینه و بهش ماجرارو میگه سپس ازش میخواد لو نده تا بعد از مدرسه همه چیزو واسش تعریف کنه او قبول میکنه شوکران میاد اونجا و از امینه میپرسه که او پول داده به ادا یا نه او میگه آره وقتی شوکران میپرسه چقد دادی؟ ادا میگه اول منو سوال پیچ کردی الانم نوبت امینه ست!؟ بسته دیگه خفه مون کردی! اگه این کارو با پدرمونم میکردی شاید وضعمون این نبود! شوکران میگه باشه ولی این قضیه اینجا تموم نمیشه! و میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حسرت زندگی + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا