خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۹ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۹ سریال ترکی نشاط زندگی
مصطفی میره پیش مادرش تا درباره زایمان نشه باهاش حرف بزنه و بهش میگه نظر تو چیه؟ مصطفی درباره زایمان حرف میزنه اما صالحه درباره مراسم حرف میزنه که در آخر مصطفی منظورشو نمیفهمه و میگه تو از چی حرف میزنی؟ من حاملگی نشه را میگم! صالحه خوشحال میشه و او را بغل میکنه که مصطفی میفهمه نمیدونسته و میگه به کسی چیزی نگه. مصطفی تو کوچه میخواد دسته گل بخره برای نشه که تورکان را میبینه و بهش میگه که مامان منتظرت بود میخواست باهم برین جایی تورکان میگه نه من که جایی نمیرم خسته ام میخوام استراحت کنم و میره. نشه وقتی میبینه پدر مصطفی به خونه اومد میره پیشش تا ببینه حالش چطوره اما او میگه حالم خوبه نشه سعی میکنه که بهش بگه رفته بود بیمارستان و دلیلشو بفهمه اما او هیچی بهش نمیگه. زینب میخواد با دوستاش بره سینما که نشه بهش میگه با امره برو و باهم راهی میشن. مصطفی میاد دنبالشون و میخواد ببرتش رستوران که نشه میگه واقعا میخوایم بریم رستوران؟ یعنی خونه مامانت نمیخوایم غذا بخوریم؟ مصطفی میگه نه عزیزم میخوایم بریم رستوران دوتایی نشه هم از رستوران رفتن هم از دسته گل جا میخوره و میرن. تورکان یواشکی میخواد بره تو خونه که صالحه جلوشو میگیره و میگه بریم تا یه جایی زود برگردیم چ.
تورکان میگه حال ندارم اما صالحه به زور میبرتش و میگه بریم مراسم دعا خوانی واسه شریفه همسایه مون و اونو با خودش به زور میبره. نشه با مصطفی رفتن به کافه ای کنار دریا سپس نشه به بهونه دستشویی میره و با مستخدمش که مثل رفیقش میمونه زنگ میزنه و میگه من چجوری بهش بگم که حامله نیستم؟ او میگه میری دستشو میگیری بعد یهو میگی، نشه میگه این بود راهکارت؟ سپس بعد از کمی حرف زدن با کلافگی قطع میکنه. او پیش مصطفی میره و میگه که بابا حالش خوب نیست؟ امروز تو بیمارستان دیدمش اومده بود بعد زنگ زدم بهش تا حالشو بپرسم حال ندار بود مصطفی میگه تو بیمارستان چیکار میکردی؟ نشه میخواد ماجرارو جمع کنه و میگه تعقیبش کردم حس کردم دیگه بعد بحثو عوض میکنه. صالحه تورکان را با خودش به مراسم دعا خوانی برده تا اونجا طبق نقشه ای که با نریمان کشیده تورکان و کرم همدیگرو ببینن. صالحه اشتباهی یه نفر دیگه رو میبینه و ازش خوشش میاد و فکر میکنه اون کرمه. ولی وقتی با تورکان تو حیاط با کرم واقعی روبرو میشه و به نرمین میگه نه نمیشه سپس تورکان متوجه میشه که مامانش چه نقشه ای کشیده بوده و بعد از رفتن اونا صالحه ازش معذرت خواهی میکنه که ناراحت نباشه…