خلاصه داستان قسمت اول سریال نجلا ۲
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت اول سریال نجلا ۲ به کارگردانی خیرالله تقیانی پور و تهیه کنندگی سعید سعدی را می خوانید: با ما همراه باشید. این سریال هر شب ساعت ۲۰:۴۵ دقیقه بر روی آنتن شبکه سه سیما می رود.
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال نجلا ۲
قسمت اول سریال نجلا ۲
عبد به همراه نجلا، عمه خانم، عطا و شیرین در قبرستان وادی سلام در تلاش برای فرار از چنگ نیرو های بعثی هستند که در یک جا گیر می کنند و عبد نجلا را راضی می کند تا او حواسشان را پرت کند و او به همراه حسین فرار کنند.
عبد مامور ها را سرگرم می کند که نجلا و حسین به سمت شیرین و عطا و عمه می روند که عطا با فهمیدن ماجرا به سمت عبد می رود و می گوید ما هم دیگر را تنها نمی گذاریم.
مامور ها عبد و عطا را دستگیر می کنند که در آخر مشخص می شود باعث و بانی تمام آن ها عدنان است.
هشت ماه بعد
نجلا به همراه عمه و شیرین به ایران بر می گردند و پدر نجلا از عمه می خواهد که با نجلا حرف بزند و راضی اش کند که با عدنان ازدواج کند او می پذیرد و به کنار نجلا که زانوی غم بغل گرفته می رود و شروع به حرف زدن می کند تا راضی اش کند با هم به عروسی بروند.
نجلا لباس می پوشد و دست حسین را می گیرد و به مغازه شیرین می رود و با او حرف می زند و شیرین بهش کنایه می زند که ماجرای عدنان چیست اما او قبول نمی کند و نجلا هم متقابلا به او تیکه می اندازد که آرایشگر محل عاشقت شده و همان لحظه او به بهانه آب گرفتن به مغازه شیرین می آید و شیرین حسابی بهش می پرد.
نجلا حسین را به شیرین می سپارد تا به خانه ننه عبد برود و به او سر بزند که در هنگام رفتن شیرین با حال خراب از نجلا می خواهد که او هم باور کند عبد و عطا زنده هستند و نمرده اند.
نجلا قبول می کند و به سمت آن جا می رود اما به محض رسیدن به آن جا خواهر عبد با بد اخلاقی با او بر خورد می کند او را به داخل راه نمی دهد. خواهر عبد به نجلا می گوید که داداشم را کشتی حالا نوبت مادرم رسیده و او را با چشم گریان راهی می کند.
نجلا و شیرین سوار ماشین پدر نجلا می شوند و به همراه عمه و حسین برای مراسم عروسی می روند.
عمه نجلا در آن جا لباسی که عدنان برای خلعتی به او داده است را به نجلا می دهد تا برای مراسم امشب بپوشد اما او آن را قبول نمی کند و با حال گرفته گوشه ای می نشیند.
عروسی شروع می شود و همه در زنانه نشسته اند که مادر داماد آرزوی ازدواج عدنان و نجلا را می کند که باعث گرفته شدن حال نجلا و شیرین می شود.
مرد ها در مردانه حسابی بزن و برقص می کنند که پدر نجلا به بهانه استراحت جمع را ترک می کند و به کناری می رود که عدنان به دنبالش می رود و کاغذی را که حکم فوت عبد و عطا در آن نوشته شده را به پدر نجلا نشان می دهد و می رود.
ابراهیم خان با حال خراب در کناری نشسته که خواهرش به کنارش می رود و با فهمیدن ماجرا حال او هم بهم می ریزد و با چشم های گریان سر جایش می نشیند.