خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۶۴ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۶۴ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۶۴ سریال ترکی عشق از نو

فاتح تصمیم می‌گیرد که صبح به همراه شوکت به دریا برود تا هم جایش امن باشد و هم از او جسارت و شجاعت را یاد بگیرد. او لب دریا از شوکت در مورد حیدر سوال میکند و میگوید که یکی از دوستانش حیدر را زده است. شوکت میگوید که حیدر را میشناسد و او آدم خطرناکی است و دوستش باید خودش را مرده فرض کند. فاتح نگران می شود. کمی بعد دوستان شوکت به آنجا آمده و همگی کلید کشتی های خود را به شوکت تعارف میکنند و میگویند که شوکت همیشه به آنها کمک کرده و حالا آنها میخواهند جبران کنند. فاتح از محبت آنها متأثر می شود.
زینب سلیم را به سلین می دهد تا به خانه پیش گلسوم ببرد. او به خاطر مقدس نگران سلیم است و از اورهان میخواهد که پنهانی به آنجا رفته و دورادور سلیم را زیر نظر بگیرد تا اتفاقی برایش نیفتد.
وقتی سلین سلیم را به خانه می برد، گلسوم به استقبال او آمده و سلیم را بغل میکند و حسابی دلش برای او تنگ شده است. اورهان نیز از بالای دیوار آنها را میبیند. مقدس در حیاط با ارتان مشغول تمرین و ورزش است. فهمی آنها را از پشت پنجره میبیند و حرص می خورد.

وقتی سلین داخل می آید، فهمی نیز به دیدن او می رود. سلین فهمی را بغل کرده و ابراز دلتنگی میکند. او به حیاط می رود و ارتان را می بیند . سپس پیش فهمی آمده و به عمد از جذابیت های ارتان تعریف میکند تا او را حساس کند. در خانه زینب مدام با اورهان تماس میگیرد و خبر میگیرد. مریم متوجه نگرانی زینب شده و او را دلداری میدهد و میگوید که احساس او را به عنوان یک مادر درک میکند. مته و فادیک برای دیدن خانه به املاک سر می زنند و چند خانه می بینند اما هیچکدام مناسب زندگی نیستند. فادیک ناراحت و درمانده می شود. مته به آن پیشنهاد میدهد که آنها به خانه او نقل مکان کنند و خودش به جای دیگری برود. فادیک خوشحال شده و تشکر میکند اما میداند که آیفر قبول نمیکند.

در خانه جواد و کامل، دلبر آنها را به کار گرفته تا کل خانه را تمیز کنند. جواد و کامل کلافه و خسته شده اند اما دلبر آنها را مجبور می‌کند. کمی بعد فاتح به آنجا می رود تا به آنها سر بزند و راه حلی پیدا کنند. سپس زینب به آنجا می آید. کامل و جواد در حیاط مشغول فرش شستن هستند و سعی دارند زینب را از داخل رفتن منصرف کنند. فاتح سریع به اتاق می رود. زینب داخل آمده و دلبر را میبیند. دلبر کنار کامل می رود و می‌گوید که دوست دختر او است. زینب به سمت اتاق می رود تا نقشه را بردارد و فاتح را میبیند. او از دیدن فاتح در اتاق جا میخورد. فاتح میگوید که به خاطر خستگی زیاد و شلوغ بودن خانه شوکت به آنجا آمده تا بخوابد. سپس در مورد علت آمدن زینب سوال میکند. زینب مجبور می شود ماجرای نقشه گنج را تعریف کند. فاتح میگوید که او نیز از ماجرا خبر دارد.
در خانه فهمی، سلین به فهمی میگوید که مربی ورزش مقدس آدم خوبی نیست و بخاطر فساد اخلاقی از همه باشگاه های ورزشی اخراج شده است. همان لحظه مقدس داخل آمده و با خوشحالی از مربی خودش تعریف کرده و به فهمی میگوید که میخواهد او را راننده شخصی خودش بکند. فهمی عصبانی شده و اجازه نمی‌دهد اما مقدس به او اهمیت نمی‌دهد و می‌گوید برای کارهای شخصی اش از او اجازه نمی‌خواهد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا