داستان کامل قسمت ۲۴ سریال برف بی صدا می بارد
در این مطلب از بلاگ سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۴ سریال ۲۵۰ قسمتی برف بی صدا می بارد، به کارگردانی پوریا آذربایجانی را می خوانید، با ما همراه باشید.
احمد در اتاق سعید است و از مادرش می پرسد که هیچ کدام از هم گروهی های سعید برنگشته اند و اگر پلاک او را بیاورند چی اما گوهر خانم که دلش به آمدن سعید است چشم هایش را می دزدد و برای شام می رود.
منصور عکس هایی که از حبیب گرفته را ظاهر کرده است و به سراغ نرگس رفته و با اصرار های نرگس او را به شرکت می برد و آن جا را بهش نشان می دهد، منصور نمی خواهد او به آن جا برود که نرگس از خدا خواسته به او می گوید آدرس خانه شان را به راننده بدهد تا به آن جا بروند.
احمد و مادرش برای مراسم دوست سعید که شهید شده به آن جا رفته اند و احمد تمام تلاشش را می کند تا مادرش را آماده کند اما او خودش را گول می زند و توهم می زند که سعید به خانه برگشته…
سیمین با دوستش برای خرید روزنامه رفته اند و با دیدن اسم سهیلا در لیست قبولی ها خوشحالی می کنند.
عده ای آدم در حیاط خانه هستند که با سر و صدای آن ها سهیلا به حیاط می رود و می فهمد که سیمین جهیزیه اش فروخته و با آمدن سیمین و دوستش و خبر قبولی اش اصلا خوشحال نمی شود.
سیمین به دوستش پز می دهد که شهاب حاضر است هر کاری برای او بکند …
احمد به نسرین می گوید که مادرش ایمان دارد که سعید بر می گردد و اصلا خودش را گول نمی زند و از روزی که پدرش فوت شده بود را برای او تعریف می کند.
احمد از نسرین درخواست می کند که دیگر درباره شهادت سعید حرف نزنند و برای یک بار هم که شده زندگی را از نگاه مادرش ببینند.
حبیب و دو نفر دیگر به خانه حاجی رفته اند که امروز از راه دادن آن ها طفره می رود اما سیمین به حیاط می رود و آن ها داخل می شوند. حبیب دائما در میان حرف آن ها می پرد و اجازه نمی دهد که سیمین حرفی بزند…
احمد و نسرین به خانه می رسند که کیانی را آن جا می بینند، نسرین با فهمیدن این موضوع که او قصد فروش خانه را دارد، حسابی داد و بیداد می کند و به احمد می گوید که آن ها را بیرون کند.
سهیلا و نسرین با سیمین دعوا می کنند اما او هم چنان پای حرفش است و آن ها بعد از فهمیدن این که به او وکالت تام الاختیار داده اند عصبی تر از قبل می شوند…
احمد برای گرفتن استعلام سند رفته است و متوجه می شود که سند مشکل دار است و حسابی بهم می ریزد، به انبار می رود و با خسروی تماس می گیرد و تهدیدش می کند که اگر فردا چکش پاس نشود برگشت می زند و به سراغش می رود.
تلفن انبار زنگ می خورد که مادرش است و می گوید از سعید خبر دارد و به خانه برود.
مادر حبیب در خانه مشغول جمع و جور است که او به خانه می رود و با هم حرف می زنند و خبر می دهد که خسروی به آن جا زنگ زده و با تماس باهاش می فهمه که تا فردا باید چک اول رو پاس کنند.
احمد به خانه رفته است که می فهمد مادرش یک فیلم دیده و ادعا می کند که سعید در فیلم هست و اسیر شده…
سهیلا به انباری کنار نسرین رفته و با هم درباره رفتارای سیمین حرف می زنند.
سهیلا فکر می کند که شهاب دنبال پول آن ها است اما نسرین بهش قول می ده که خونه رو نگه می دارند و تو همین خونه براش عروسی می گیرد.
سیمین تنها در اتاق ایستاده و با شهاب تماس می گیرد و می گوید ۱۱ روز دیگه اون جا پیشتم و کلی با هم حرف می زنند و درباره فروش خونه می گوید که شهاب مخالفت می کند و نشان می دهد که اصلا علاقه ای به وجود بچه ها در کنارشان ندارد و با تمام شدن حرف هایشان تلفن را قطع می کند…