داستان کامل قسمت ۲۶ سریال برف بی صدا می بارد

در این مطلب از بلاگ سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۶ سریال ۲۵۰ قسمتی برف بی صدا می بارد، به کارگردانی پوریا آذربایجانی را می خوانید، با ما همراه باشید.

قسمت 26 سریال 250 قسمتی برف بی صدا می بارد

نسرین به دنبال سیمین می رود که متوجه می شود او به سر خاک پدر و مادرش رفته است.
احمد برای محکم کاری به سراغ خسروی رفته است و از او می خواهد که سند جدیدی که مشکل نداشته باشد و خیالش بابت پاس شدن باقی چک ها راحت شود، اما خسروی با زبون بازی و قسم جون بچه هایش احمد را راضی می کند و می گوید خیالش بابت پاس شدن چک ها راحت شود و او را به خانه اش دعوت می کند اما احمد قبول نمی کند و می رود.
بعد از رفتن احمد، خسروی با حبیب تماس می گیرد که نرگس می گوید او نیست و قطع می کند، نرگس و مادرش درباره حبیب با هم حرف می زنند که نرگس از میان حرف های مادرش متوجه می شود که او این مدت در شرکت حاج عطا کار می کرده است.
مادرش به کنار آقا ابراهیم شوهرش می رود و درباره حاج عطا و کار های حبیب حرف می زند که پدرش عصبی می شود قرص هایش را پرت می کند.
نرگس به کنار پدرش می رود شروع به حرف زدن با او می کند و می خواهد که اگر چیزی می داند بگوید، اما حاج ابراهیم سکوت می کند و هیچی نمی گوید.
یکی از بچه های ستاد به خانه عمه گوهر رفته است و نامه ای که سعید فرستاده را به او می دهد و در مقابل حس مادرانه ای که دارد تعظیم می کند و می رود.
گوهر خانم با بی تابی به خانه می رود و نامه را باز می کند و می خواند، از خوشحالی با نامه در حیاط نشسته است تا با آمدن احمد آن را به او نشان دهد.
احمد با دیدن و خواندن نامه از خوشحالی گریه می کند و نماز شکر می خواند.
عمه گوهر برای احمد چای می ریزد و خبر می دهد که سیمین آن ها را برای شب جمعه دعوت کرده و ادامه می دهد که به خاطر نامه سعید آن ها را راضی کرده تا به دماوند بروند و دو تایی خانه را برای مهمان داری آماده می کنند.
بچه ها به خانه عمه گوهر می روند و همه خوشحالی می کنند، سهیلا به عمه اش پیشنهاد نامه نوشتن برای سعید را می دهد که سیمین حسابی اذیتش می کند.
سیمین بچه ها رو به امروز و بلور می سپارد و خودش شروع به صحبت کردن برای همه می کند و اول از همه از عمه گوهر تشکر می کند و حرف هایش را ادامه می دهد.
سیمین اعتراف می کند که توی این مدت تصمیم هایی گرفته است که از خواهراش مشورت نگرفته و فکر می کرده که به نفع‌ همه است.
سیمین باز هم پیشنهاد فروش خانه را می دهد و می گوید قصد عوض کردن ندارد که باعث می شود نسرین به تندی جوابش را بدهد.
او به آن ها می گوید قصد دارد که دانیال و پگاه رو با خود ببرد و قانونا مشکلی ندارد، چرا که قیم بچه ها است.
سهیلا حسابی عصبی می شود و ادامه می دهد که شهاب هیچ مشکلی با بردن بچه ها ندارد و به حرف های بقیه اهمیتی نمی دهد.
عمه گوهر که اوضاع را خراب می بیند شروع به حرف زدن می کند و می گوید که از این به بعد باید برای آن ها بزرگی کند و با تمام تصمیم های سیمین مخالفت می کند و از سهیلا می خواهد که شیرینی بیاورد.
سیمین که اوضاع را به نفع‌ خودش نمی بیند خواب بچه ها را بهانه می کند و به احمد می گوید که برایشان ماشین بگیرد و می رود، با رفتن سیمین، عمه گوهر می گوید باید صبر کنند تا شهاب به ایران برگردد و از آن ها می خواهد که همان خواهر های قدیم برای هم باشند و با هم جار و جنجال نکنند.
خسروی در یک رستوران نشسته است و به نظر می آید که با حبیب قرار دارد و تمام مدت با چاقوی ضامن داری که در دست دارد، بازی می کند.
حبیب به آن جا می رود و یک دسته پول به خسروی می دهد و می گوید تمام حقش همین است.
خسروی او را تهدید می کند و می گوید کاری که با خانواده شکیبا کرده است، خیانت در امانت است و اگر پول بیشتری بهش ندهد او را هم پایین می کشد.
حبیب خانواده خسروی را تهدید می کند که او با زیرکی یک چاقو توی کمرش فرو می کند و می رود…

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا