راز و نیازهای عارفانه و ‌مناجات های به جامانده شهید چمران

شهید چمران مردی وارسته، با عواطف عمیق انسانی بود. راز و نیازهای عارفانه و ‌مناجات های به جامانده شهید چمران ، حاکی از عشق و علاقه خالصانه او به خدا و اوج محبت و دوستی‌اش نسبت به همنوعانش است، چنان که دوستانش لقب «خدای عشق» را به او داده بودند. در ادامه بخشی از نیایش های شهید مصطفی چمران را میخوانید.

راز و نیازهای عارفانه
راز و نیازهای عارفانه

راز و نیازهای عارفانه شهی چمران

 

مناجات می خواستم شمع باشم از شهید چمران

همیشه می خواستم که شمع باشم، بسوزم، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان  پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند،  طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند…

فاجعه بزرگ از دیگر نیایش های شهید چمران

هستند کسانی که جز به مصالح خود نمی اندیشند و احساس آنها، از ابعاد حجم‌شان تجاوز نمی‌کند و از روی ضعف، شکست، تنبلی و خودخواهی به پوچی می‌رسند زیرا خودشان پوچند اگر یک انقلابی راستین مایوس گردد، کسی که سراسر حیاتش مبارزه، فداکاری، عشق، شور، سوز، درد، غم، تحمل، حرمان، استمرار و نشاط است دچار پوچی شود، آنگاه فاجعه‌ای بزرگ رخ داده است

نیایش دنیا از شهید مصطفی چمران

دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.

هرچه را دوست داشتم از من گرفتی، مناجات شهید چمران

خدایا هرچه را دوست داشتم از من گرفتی، بهر چه دل بستم، دلم را شکستی، بهر چیز عشق ورزیدم آنرا زائل کردی، هر کجا قلبم آرامش یافت تو مضطرب و مشوش کردی، هر وقت دلم بجایی استقرار یافت تو آواره م کردی، هر زمان به چیزی امیدوار شدم تو امیدم را کور کردی… تا به چیزی دل نبندم، و کسی را به جای تو نپرستم و در جایی استقرار نیابم و به جای تو محبوبی و معشوقی نگیرم و جز تو به کسی دیگر و جایی دیگر و نقطه ای دیگر آرامش نیابم و فقط تو را بخوانم و تو را بخواهم و تو را پرستش کنم و تو را بجویم…

شکرگزاری شهید چمران

خدایا! تو را شکر میکنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم. خدایا! تو را شکر میکنم که مرا با درد آشنا کردی تا درد دردمندان را لمس کنم، و به ارزش کیمیایی درد پی ببرم، و «ناخالصی»های وجودم را در آتش درد بسوزم، و خواسته های نفسانی خود را زیر کوه غم و درد بکوبم، و هنگام راه رفتن بر روی زمین و نفس کشیدن هوا، وجدانم آسوده و خاطرم آرام باشد تا به وجود خود پی ببرم و موجودیت خود را حس کنم

آرامش غروب از مناجات شهید چمران با خدا

خوش دارم آزاد از قیدوبندها در غروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرورفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه‌های هنرمندش با تاروپود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتش‌فشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیر نمایم، عقده‌ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می‌کنند بگشایم.

غم‌های خسته‌کننده‌ای را که حلقومم را می‌فشرند و دردهای کشنده‌ای که قلبم را سوراخ‌سوراخ می‌کند، باقدرت معجزه‌آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه‌وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به‌سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می‌گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشان‌ها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعت‌ها و ساعت‌ها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم.

راز و نیازهای عارفانه
راز و نیازهای عارفانه

مناجات شهید چمران با خدا:

خدایا! هدایتم کن!زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن!که ظلم نکنم،زیرا می دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم،زیرا دوغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم نکن که به کسی تهمت بزنم،زیرا تهمت،خیانت ظالمانه ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی انصافی نکنم،زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم،که به بی احترامی به یک انسان،همانا کفر خدای بزرگ است.

 

خدایا! مرا ار بلای غرور و خودخواهی نجات ده،تا حقایق وجودم را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز،تا فریب زرق و برق عالم خاکی،مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! می خواهم فقیری بی نیاز باشم،که جاذبه های مادی زندگی،مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

نیایش شهید چمران با خدا:

از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهت…

اما شکایتم را پس میگیرم….من نفهمیدم…فراموش کرده بودم که بدی را خلق کردی تا هرزمان که دلم گرفت از آدمهایت،نگاهم به تو باشد…

گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست، معنایش این نیست که تنهایم،معنایش این است که همه را کنار زدی تا خودم باشم و خودت….

با تو تنهایی معنا ندارد…مانده ام تو را نداشتم چه میکردم….

دوستت دارم خدای من!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا