خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حباب + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی حباب kopuk (ولگرد) می باشید. این سریال محصول سال ۲۰۲۴ ترکیه می باشد که در ژانر درام ساخته شده است. این سریال ترکیه ای روزهای فرد ساعت ۲۰ از شبکه جم تیوی و ۱ ساعت بعد از جم تیوی پلاس پخش می شود. تکرار این سریال در ساعت های ۰۰:۰۰، ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی و یه ساعت بعد از این ساعت ها از شبکه جم تیوی پلاس پخش می شود.
خلاصه داستان سریال ترکی حباب
فرهان پول رشوه خواران ، گلاهبرداران وافراد که با سود جویی ناشایسته ثروتمند شده اند می دزد و با این پول به جوانان فقیر محله خود کمک می کند ، آنها را آموزش می دهد و به خانواده هایشان کمک می کند، ماجرا از مرگ غیر منتظر شروع میشود و زندگی او را تغییر می دهد ، این اتفاق او را نه تنها با آرمان هایش بلکه با عشقش محم میسازد.
قسمت ۱۵ سریال ترکی حباب
فرهان با ایپک در حال حرف زدنه و ایپک قاب عکسشو اونجا میبینه و با دیدن عکس پدر فرهان میگه میگه من پدرتو میشناسم؟ آشناست واسم فرهان میگه نه بابا فکر نکنم اصلا از دنیای شما خیلی فاصله داشته ایپک عکسی از پدرش نشون میده که پدر فرهان هم اونجا تو عکسه آنها جا میخورن و ایپک بهش میگه به نظرت این تصادفیه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۴ سریال ترکی حباب
ایپک با فرهان نوشیدنی میخورن و حرف میزنن که ایپک وقتی میخواد بره خونه فرهان نمیزاره و میگه با این حالت نمیزارم بری کجا میخوای بری؟ بزار یه قهوه درست کنم تا حالت جا بیاد وقتی قهوه آماده میشه و برمیگرده میبینه رو کاناپه خوابش برده که بیدارش نمیکنه. مژده میبینه خبری از فرهان نیست بهش پیام صوتی میده و میخوابه.…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۳ سریال ترکی حباب
ایپک حالش بده که فرهان بغلش کرده و آرومش میکنه مژده میاد و از دیدن اونا تو اون وضع جا خورده و فرهان را صدا میزنه ایپک با تعجب میگه گفت فرهان؟ تو همان فرهان معروف تو اون محله ای؟ تو هم بهم دروغ گفتی و منو بازی دادی؟ فرهان میگه همه چیزو واست تعریف میکنم! و میخواد بره که فرهان جلوشو میگیره…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۲ سریال ترکی حباب
فرهان تو پشت بوم خانه اش رفته و با خودش صبحانه برده از طرفی مژده هم صبحانه شو برده دم پنجره اتاقش و همدیگرو از دور میبینن و باهم صبحانه میخورن. غنچه و اردم رفتن طبق گفته فرهان خونه میبینن تا به اونجا بره و از ضیاء دور باشه وقتی برمیگردن و بهش میگن که کی اسباب کشی میکنی؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۱ سریال ترکی حباب
ضیاء و تان وقتی به خانه میرن مژده باهاشون دعوا میکنه و به ضیاء میگه تو به اردال گفتی به فرهان شلیک کنه؟ تو بهش اسلحه دادی؟ ضیاء زیربار نمیره و میگه به من چه خودش از یه جا پیدا کرده رفته به فرهان حمله کرده! مژده باهاش دعوا میکنه و میگه از داداشم فاصله بگیر فهمیدی؟ نمیخوام بهش رسیدگی کنی اون هنوز ۱۸ سالشم نیست!…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱۰ سریال ترکی حباب
بعد از رفتن اردال یه پسر بچه از اونجا رد میشه که با دیدن فرهان روی زمین میترسه و میره از بقیه کمک میخواد تا بهش کمک کنن. آنها به اورژانس زنگ میزنن و یه نفر از مردم گوشیشو از تو دستش برمیدارن و به لیست تلفن های اخیرش میره و به ایپک زنگ میزنه و میگه ایشون زخمی شدن و روی زمین افتادن شما از آشناهاش هستین؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۹ سریال ترکی حباب
ایپک با گریه از عموش خواهش میکنه که به خاطر اون جلوی کارو بگیره. ایپک خبر خوبو به فرهان میده که ماجرارو حل کرده فرهان خوشحال میشه و ازش تشکر میکنه. اسد و ضیاء با آدماشون از اونجا میرن که اهالی خوشحال میشن. سینا به همراه نسلیهان مادر ایپک به خانه ایپک میرن که اونجا با فرهان روبرو میشن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۸ سریال ترکی حباب
ضیاء با خودش اردالو میخواد بره پیش خودش واسه سرکار که مژده میگه من نمیخوام اردالو وارد کارهای خودت کنی! ضیاء میگه مگه کار ما چشه؟ مژده میگه اطرافیانتون دستشون اسلحه ست، نظیر تو زندانه، تان تو خونه زندانی شده! اما در آخر ضیاء با خودش میبرتش که مژده به فرهان زنگ میزنه اما او که کنار ایپکه نمیتونه حرف بزنه…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۷ سریال ترکی حباب
تان رفته دم در خانه با غنچه حرف میزنه و کری میخونه که فردا خونه رو باید تخلیه کنین او کلافه میشه و بعد از رفتنش از اونجا میره پیش دوستان فرهان و ماجرارو میگه دوست پسر غنچه میخواد بره به حساب تان برسه که بقیه جلوشو میگیرن و میگن به اعصابت مسلط باش فرهان میاد و میگه بس کنین دیگه دعوا کنی که چی بشه؟…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۶ سریال ترکی حباب
فرهان و مژده بعد از قرار خوبی که با همدیگه دارند به خانههایشان میرن و تا صبح به همدیگه فکر میکنند و لبخند میزنند. ایپک به عمویش سینا زنگ میزنه و میگه میخوام بیام هتل پیشت تا باهات صحبت کنم سینا قبول میکنه. ایپک قصد داره بره ببینه که او خبر داشته از اینکه تان صالحو کشته یا نه وقتی به اونجا میره…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۵ سریال ترکی حباب
متین پسر عموی صالح برای اینکه انتقام صالح را از نظیر بگیره اسلحهای برداشته و به طرف خانه او رفته. اما میبینه نظیر اونجا نیست بعد از چند دقیقه مژده به همراه اردال به اونجا میان تا وسایل اردال را جمع کنند که دیگه خونه ضیاء پیش خودشون بمونه. بعد از مدتی نظیر به خانه میاد و از اونجایی که متین خونه را زیر نظر داشته به داخل میره…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۴ سریال ترکی حباب
ضیاء به نظیر میگه تا پیشش بره و بهش پیشنهاد میده که اگه به پلیسها بری بگی اون تیری که صالح را کشته از اسلحه تو در اومده این کیف پر از پول که حدوداً ۴ میلیون توش پوله برای تو و خانوادهات میشه بعد از سه چهار سال هم خودم تو رو از زندان در میارم اصلاً هم نگران پدر و مادرت نباش اونا دست من امانتن تا برگردی…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۳ سریال ترکی حباب
ضیاء بچه هاشو به خانه میبره و به مژده میگه بره تو اتاقش، فرهان واسش سواله که چرا تان و دارو دسته اش به همین راحتی آزاد شده و میگه حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسه ست. آنها درباره کاسایها که مسبب تمام این اتفاقات هست تحقیق میکنن و میرسن به ایپک و فرهان تصمیم میگیره تا از طریق ایپک نقشه شونو عملی کنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۲ سریال ترکی حباب
فرهان دور آتیش پیش صالح تو محله میره و بهش میگه نباید خودتو گم کنی برو بچرخ خوش بگذرون ولی خودتو گم نکن خیلی باهم کار داریم سپس به داخل خانه میره و با دوستاش درباره دزدی سری بعدی نقشه میکشن. فردای آن روز ایپک با وکیل عمویش میرن به محله تا یکی از خانه ها را تخلیه کنن که اهالی محله شلوغ کاری میکنن…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.
قسمت ۱ سریال ترکی حباب
فرهان با یه اسب سفید تو محله راه افتاده و با زنگوله همه رو بیدار میکنه و میگه پاشین تنبلا همه بیرون میان و با دیدن فرهان با اسب سفید جا میخورن. فرهان ادم خوبیه تو محله و به همه تا جایی که بتونه کمک میکنه. او پیش دوستش که کر هستش میره او تبحر خاصی تو لب خوانی داره که میبیرتش بالا پشت بوم…. برای خواندن ادامه مطلب روی تیتر کلیک کنید.