خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی معصومیت Masumiyet + پخش صوت
در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت ۲۸ سریال ترکی معصومیت Masumiye از نظرتان می گذرد. با ما همراه باشید. سریال ترکی معصومیت در ژانر درام، جنایی به کارگردانی عمور آتای و تهیه کنندگی فاروک تورگوت ساخته شده است. نویسندگی این سریال ترکیه ای بر عهده سیرما یانیک می باشد. بازیگران اصلی سریال معصومیت (Masumiyet) عبارتنداز؛ ایلیدا الیشان در نقش اِلا، سرکای توتونجو در نقش ایلکر، دنیز چاکیر در نقش بهار، دنیز ایشین در نقش ایرم، هولیا اوشار در نقش هاله، مهمت اسلانتوق در نقش هارون و
هاله به بانو می گوید که همان شب اسماعیل هم اتفاقا در آن گذرگاه بوده. بانو از شنیدن این خبر شوکه می شود طوری که هاله می گوید: «تو چرا انقدر ترسیدی بانو؟ مگه تو هم کنارش بودی؟! »
بهار از پشت سر به تیمور که جلوی گاوصندوق پول هایش است نزدیک می شود و می گوید: «نتونستم تصور کنم وقتی بچه ها ببینن باباشون مجبوره ثروت کوچیکش رو برملا کنه چه حسی پیدا میکنن. دلم طاقت نیاورد برای مرت اون بابای قهرمانی که تو ذهنش ساخته خراب بشه. به پلیس چیزی نگفتم اما اینو بدون پولی هم در کار نیست. » تیمور با وحشت گاوصندوق را باز می کند اما پولی داخلش نیست. از ان طرف هارون پول ها را برداشته و جلوی اسماعیل می گذارد و مقابل تمام خانواده اش می گوید: «این تو بودی که تیمور یوکسل رو با روشوه خریدی! »
اسماعیل از شنیدن این حرف خیلی عصبانی می شود. هارون او را به پلیس گزارش میدهد و خبر رشوه دادن اسماعیل همه جا می پیچد.
الا و ایلکر در قایق کنار هم دراز کشیده اند و ایلکر او را نوازش می کند. الا خودش دستان ایکلر را می گیرد و داخل کابین و روی تخت می برد. ایلکر جلو می رود تا لبان او را ببوسد که الا وحشت می کند و از کابین بیرون می رود. او می گوید: «نمیدونم دارم چیکار میکنم. » ایلکر می گوید: «میدونم نمیتونی خودتو به من بسپری الا. دیگه بهم اعتماد نداری. » همان موقع ایرم به ایلکر زنگ میزند اما ایلکر جوابش را نمیدهد و با این حال اشتباهی، وقتی گوشی را داخل جیبش می گذارد، ایرم حرف های او را می شنود. ایلکر به الا می گوید: «همین که دادگاه تموم شه ازدواجم رو تموم میکنم. هیچ چیزی با ایرم اونجوری که با توئه نیست. تو همیشه برام فرق داشتی. اون خفه م میکنه… من پیش تو میتونم نفس بکشم. »
همان موقع جنک وارد اتاق ایرم می شود و ایرم که با شنیدن حرف های ایلکر، عصبانی و ناراحت شده، از او می خواهد راحتش بگذارد و دور و برش نپلکد.
الا بعد از رفتن از پیش ایلکر به کسی زنگ میزند و می گوید: «همه چی روبراهه. به خودش شک داشته باشه به من اصلا شک نداره. »
هاله عمدا مدارکی که نشان میدهد اسماعیل آن شب در ویلا بوده را در اتاق می گذارد و بعد خودش پیش اسماعیل می رود. وقتی خدمتکار خانه پاکت را می آورد، هاله از اسماعیل می خواهد آن را باز کند. اسماعیل با باز کردن پاکت و فهمیدن آنچه داخلش است، شوکه می شود و جلوی هاله وانمود می کند که چیز مهمی نیست. هاله که همه چیز را میداند لبخند میزند.
صبح وقتی ایلکر در قایق بیدار می شود با میز صبحانه روبرو می شود و فکر می کند کار الا باشد اما ناگهان با ایرم روبرو می شود و همه چیز زهرمارش می شود. از آن طرف الا با دو سیمیت در دست به سمت قایق می آید. در فاصله ای که ایرم چایی می گذارد، الا و ایلکر با هم روبرو می شوند و الا با چشمان پر از اشک سیمیت ها را به سمت ایلکر پرت می کند و می رود. ایرم تصمیم گرفته تا وانمود کند که چیزی نمیداند.
هارون پیش اسماعیل می رود و از او می خواهد تمام حقیقتی را که میداند بگوید. اسماعیل عصبانی می شود و می گوید: «فکر کردم دوستی چهل ساله مون واست ارزشی داشته باشه. » هارون می گوید: «من به خاطر همون دوستی چهل ساله ست که اینجام! »
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معصومیت + عکس