مصاحبه خواندنی جان یامان بازیگر مشهور ترکی سریالهای «پرنده سحرخیز» و «آقای اشتباه»
جدولیاب، ترجمه: سمیرا فیض آبادی: به عنوان یک بازیگر خیلی از خصوصیتهای خودم را به کاراکترهایم اضافه می کنم. جان یامان بازیگر جوان، باهوش، پرانرژی، خوش تیپ و پرطرفدار ترکیهای است که عمدتا در سریالهای تلویزیونی ایفای نقش میکند. او با بازی در سریال «پرنده سحر خیز» به موفقیت چمشگیری دست پیدا کرد. او به خاطر بازی در ین سریال جایزه بهترین بازیگر سال ۲۰۱۹ تلویزیون ترکیه را دریافت کرد و در سطح جهانی در بسیاری از کشورها همچون اسپانیا و ایتالیا و… شهرتو محبوبیت وصف ناپذیری پیدا کرد. در اینجا برخی از اظهارنظرهای این بازیگر پرطرفدار که سر صحنه فیلمبرداری سریال جدیدش «آقای اشتباه» منتشر شده جمعآوری شده است. جان یامان در سریال «آقای اشتباه» با اوزگه گورل همبازی قدیمیاش دوباره همبازی شده است.
جان یامان گفتگو در این مصاحبه را با صحبت کردن از گذشتهاش آغاز کرد و گفت که در یک مدرسه ایتالیایی در استانبول درس خواند و در آنجا معلمی داشت که از «پالرمو» آمده بود. این بازیگر ۳۱ ساله تک فرزند است. پدر و مادرش زمانی که ۵ ساله بود از هم جدا شدند. جان یامان فیزیک بسیار ورزیدهای دارد. او به طور حرفهای ورزش میکند و می گوید اگر یک روز ورزش و تمرین کند بدنش اتوماتیک وار اعلام نیاز می کند. در طول این مصاحبه جان یامان نشان داد که علاقه بسیاری زیادی به استانبول دارد و آن را شهر پیچیدهای میداند شهری که همانند رم، ۷ تپه دارد. شهری که شناخت و درک کردن آن کار دشواری است. او معتقد است کسی که در استانبول زندگی کند نمیتواند آنجا را ترک کند. آرزوی جان یامان برای یادگیری زبانهای خارجی باعث شده که تصمیم بگیرد در مدرسهای ایتالیایی درس بخواند. استانبول مدرسههای خارجی متعددی دارد و گفتگو از همین جا آغاز میشود.
آیا شما به این دلیل که میدانستید در آینده ارتباطی حرفهای با ایتالیا خواهید داشت درس خواندن در مدرسه ایتالیایی را انتخاب کردید؟
آن هم هست. من در دبیرستان زبان انگلیسی را آموختم و دوست داشتم یک زبان دیگر هم یاد بگیرم چون برای آینده دانستن یک زبان دیگر مهم است. دلم نمیخواست فرانسه یاد بگیرم. ایتالیایی را بیشتر دوست داشتم. به نظرم زبان خوش آهنگتری است.
به ایتالیا زیاد رفتهاید؟
وقتی که آموزش مقدماتی را شروع کرده به لیورنو رفتم و به مدت یک ماه در کنار یک خانواده آنجا زندگی کردم و در یک مدرسه ربان ایتالیایی حضور پیدا کردم. من برای اولین بار در ۱۴ سالگی خودم را تنها دیدم. تجربه خوبی بود. بعد از آن برگشتم و به دبیرستان رفتم. در آنجا دوستان و معلمان ایتالیایی داشتم. من بهترین دانشآموز مدرسه بودم و بالاترین نمرهها را داشتم و با بالاترین معدل فارغ التحصیل شد. درواقع دانشآموز خاص و خوبی بودم .
بنابراین شما در زبانهای مختلف خیلی خوب هستید…
بله، اما حدود ۱۰ سال است که ایتالیایی صحبت نکردهام. به ندرت و خیلی کم… در آن روزهای تحصیل فکر می کردند من شهروند ایتالیا هستم و به من میگفتند زبان ترکی را کجا یاد گرفتی و بروسیه من باعث شده که به ایتالیا بروم و در آنجا درس بخوانم. هر سال بهترین دانشجو بودم و در مراسمهای تقدیر سالانه جایزه بهترین دانشجو را دریافت میکردم. من تقریبا به دانشگاههای زیادی رفتم و در آخر تصحیلاتم را در دانشگاه ترکیه تمام کردم. چراکه کمپانی پدرم ورشکسته شده بود. پدرم ثروتمند بود اما وقتی من ۱۴ ساله بودم همه چیزش را از دست داد. او مامور گمرک بود. پدرم همیشه دوست داشت من درس وکالت بخوانم زیرا شغل او در محیطی بود که به قانون ربط داشت و بدون اینکه مرا مجبور به انتخاب این شغل کند مرا متقاعد کرد. در ایتالیا برای گرفتن مدرک وکالت۳ سال اضافه باید درس خواند اما دوره تحصیل در این رشته در ترکیه فقط ۴ سال است. درواقع در ایتالیا ۱۰ سال زمان میبرد تا در این رشته به تکامل برسید و وارد بازار کار شوید اما در ترکیه زمان کمتری لازم است و به همین خاطر من از ترکیه در رشته وکالت فارغ التحصیل شدم.
خودتان را ترکیهای میبینید یا یک شهروند جهانی؟
بیشتر احساس یک شهروند جهانی را دارم اما استانبول را خیلی دوست دارم البته این بدان معنا نیست که خودم را شهروند جهانی ندانم. هر کس که به استانبول بیاید آن را دوست دارد.
سریال موفق و پرمخاطب«پرنده سحرخیز» یک پیام اجتماعی مهم داشت و مکانهای مختلف استانبول که در این سریال نشان داده شدند بسیار برجسته بودند ….
بله، درواقع مسئله دشواری هم هست. همه سریالهایی که من در آنها بازی کردم کارهای مدرنی هستند. در ترکیه سریالها غالبا نمایانگر دنیا نیستند بلکه فرهنگ محلی بخش از ترکیه را نشان میدهند. «پرنده سحرخیز» جنبه مدرن ترکیه و کاراکترهای معاصر را نشان میدهد. به همین خاطر هم در ترکیه هم در جهان کار ویژهای است.
چه چیزی از کاراکتر «جان دیویت» (کاراکتر او در سریال پرنده سحرخیز) در شما باقی مانده است؟
من این کاراکتر را خیلی دوست داشتم و دلم برایش تنگ شده است. کاراکتری منحصر به فرد و متفاوت بود. درواقع هیچ گاه آدمی شبیه او را ندیدهام. خیلی خوش شانس بودم که همچنین نقشی را بازی کردم. ما این کاراکتر را با هم خلق کردیم، نحوه پوشش او و اکسسوریهایی که استفاده میکند. در ابتدا آنها را خودم خریدم. خیلی زمان صرف پیدا شدن ماهیت این کاراکتر کردیم. سپس یک فشن استایل واقعی درمورد جان دیویت ایجاد شد و همه برندها رسیدند و همه می خواستند اسپانسر شوند و همین مسئله نمایانگر کیفیت بالای سریال است. وقتی چیزی خوب باشد همه می خواهند با شما کار کنند و وقتی کار خوب نباشد به شما چیزی نمیدهند. معادله ساده ای است.
آیا شما چهره تبیلغاتی خانه فشن خاصی هستید؟
یک قرارداد با Tudors دارم اما با یک برند ایتالیایی هنوز نه که البته دوست دارم این اتفاق بیفتد. قراردادهای ترکی به من این اجازه را میدهند که با برندهای دیگر هم کار کنم.
بین سریالهای «پرنده سحرخیز» و «آقای اشتباه» کدام یک را بیشتر دوست دارید؟
«پرنده سحرخیز» همیشه برای من یک کار خاص و ویژه هست وخواهد بود. «آقای اشتباه» هم همین طور چراکه سریال بزرگ و مهمی است. کاراکتری که در سریال آقای اشتباه بازی میکنم خصوصیاتی دارد که آنها را خیلی دوست دارم و با رضایت و خوشحال کامل آن را بازی می کنم. درواقع خیلی آزادتر از جان دیویت است. چون من با جان دیویت محدودیت داشتم و در فیلمنامه خیلی آزاد نبودم. گاهی اوقات فیلمنامه شما را مجبور میکند در یک چهارچوب تعریف شده کار کنید و نمیتوانید بداهه گویی داشته باشید درحالیکه در سریال آقی اشتباه فضای بیشتری برای بداهه گویی دارم و این آزادی بیشتر باعث میشود کمتر حس گره خوردگی داشته باشم؛ کاراکتری رنگی است که خیلی تعریف شده هم نیست. البته که «پرنده سخرخیز» خیلی خاص است و من این را پنهان نمیکنم که یک خط نوستالژیک در من دارد. اما از دیدگاه بازیگری با آقای اشتباه حس آزادی بیشتری دارم.
برنامه شما برای آینده کاریتان چیست؟
هنوز خیلی زود است که بخواهم در مورد آینده کاری صحبت کنم چون تمرکز من روی کاری است که الان انجام میدهم. آینده را چه کسی میداند. شاید به ایتالیا بروم.
ده سال بعد، خودتان را کجا میبینید؟
بهترین نکته درمورد بازیگری این است که شما مستعد و آماده هر اتفاق و هر فرصتی هستید و این مرا به هیجان میآورد چون از همه چیز با اطمینان آگاهی ندارید و این مسئله همیشه به من انگیزه مضاعف میدهد و میگویم به خاطر ندانستن انگیزه دارم.
آیا حاضرید ژانر کمدی-عاطفی را به خاطر آثاری چالش برانگیزتر همچون آثار درام و تاریخی ترک کنید؟
این همان اشتباهی است که بسیاری از بازیگران درگیر آن میشوند. وقتی آنها کاری را انجام میدهند و با آن به محبوبیت میرسند درست همانند اتفاقی که برای من با سریال «پرنده سحرخیز» در سطح بینالمللی افتاد، سعی میکنند تغییر رویه بدهند. اما چرا باید این نوع کارها را برای کشف کارهای جدید در برهه فعلی ترک کرد؟ چرا؟ چرا نباید ادامه داد؟ از آنجایی که من ۳۰ سال دارم ترجیح میدهم نقشهایی این چنین بازی کنم. وقتی ۴۰ ساله شوم دیگری نمیتوانم در آثار کمدی عاطفی بازی کنم چراکه سن پختهتری خواهم بود و در آن برهه در آثار اکشن و تاریخی بازی خواهم کرد. منظورم نقشهای متفاوت است.
برای مثال هوگ گرنت و جولیا روبرت کارهای کمدی عاطفی بیشتری انجام دادهاند و در این حیطه آیکونیک شدهاند. ژانر کمدی عاطفی بسیار سخت است و اصلا آسان نیست و ویژگیهای متعدد و تلاش زیادی میطلبد.
چه زمانی بازیگری وارد زندگی شما شد؟
زمانی که کار وکالت انجام میدادم این اتفاق افتاد. احساس کردم دلم نمی خواهد وکیل باشم. من انرژی زیاد داشتم که باید تخلیه می کردم. در یک شرکت حقوقی مشغول کار شدم اما وکالت برایم خسته کننده و کسل کننده بود. به عنوان یک فرد، ریسک خسته شدن را معمولا می کنم اما واقعا نباید خسته شد. دلم نمی خواهد بدانم ۱۰ سال دیگر کجا قرار خواهم داشت به همین دلیل فکر کردن به آن مرا خسته می کند. درواقع میخواهم آدم بازی باشم و دلم میخواهد در بی خبری زندگی کنم. دوست دارم خودم را سورپرایز کنم و بپذیرم که زندگی به طور ناخواسته برایم چه به ارمغان خواهد آورد.
حتی در سریال «پرنده سحرخیز» جان دیویت از صنم میپرسد آیا سورپرایزهایی که زندگی برایش میآورد را میپذیرد…
جان دیویت خیلی از خصیصههای جان یامان را دارد. به عنوان یک بازیگر خیلی از خصیصههای خودم را به کاراکترهایم اضافه می کنم و این یک نوع ابتکار است و کاراکتر متفاوت از آنچه در فیلمنامه تعریف شده دیده خواهد شد.
تهیه کننده فیلم «پرنده سحرخیز»، فاروک تارگوت شخصی است که شما را باور داشت. درمورد او چه طور فکر می کنید؟
خیلی خوب به او فکر میکنم. او را همانند پدرم میبینیم، فردی باهوش که ارزشهای بسیاری دارد و جسارت و وفاداری تحسین برانگیزی دارد.
قلبتان شما را کجا میبرد؟
سر صحنه فیلمبرداری
در یکی از مصاحبههایتان گفته بودید اگر موهایتان را کوتاه کنید آن را به یک مرکز خیریه خواهید داد…
ما از این ایده صرف نظر کردیم زیرا مردم آن را به عنوان یک امر مگالومانی تعبیر کردند و از این ابتکار انتقاد کردند. مردم همیشه به دنبال چیزی برای انتقاد هستند. حتی اگر این کار را به روشی مثبت انجام دهید، آن را منفی می بینند.
آیا از خیریهها حمایت می کنید؟
بله، اما نمیتوان نام آنها را بیاورم.
دوست دارید چهره یک کمپین خیریه یا سفیر صلح سازمانی بشردوستانه باشید؟
بله، چرا که نه؟ اما وقتی شما کاری این چنینی انجام دهید مردم به دنبال یک سری شیطنتها هستند تا چیزهایی شیطنت امیز در مورد کاری که انجام می دهید بگویند. باید خیلی مراقب بود. شما این کار را با حس بشردوستی انجام می دهید ، اما مردم آن را “منحرف” تعبیر می کنند و این میتواند خطرناک باشد. بنابراین باید یک چیز حرفهای باشد که به آن اعتماد داشته باشید و احساس کنید از شما حفاظت خواهد شد. اگر احساس کنم از من حفاظت خواهد شد آن موقع پاسخ من مساعد خواهد بود در غیر این صورت آشفتگی و هرج و مرج خلق خواهد کرد چیزی که من از آن متنفر هستم.
چه نوعی موسیقیای را بیشتر دوست دارید؟
من رنج بسیار گستردهای از پلیلیستهای آهنگهای انگلیسی، ایتالیایی، اسپانیایی و ترکی را دوست دارم. معمولا آهنگهای ریمیکس را ترجیح میدهم.
سفر رفتن را دوست دارید؟
بله، اما سفر رفتن برای من کار دشواری است چراکه خیلی پرمشغله هستم. اگر فردی ناشناخته بودم بیشتر سفر میکردم. زمان بسیاری زیادی از آخرین سفر ایدهآلم می گذرد.
ارتباطتان با موفقیت چگونه است. شما به یک پدیده جهانی تبدیل شدهاید…
خودم را یک پدیده جهانی نمیدانم. دوست دارم این را فراموش کنم. به خاطر آوردن و اگاهی از برخی مسائل برای شما ناخوشی میآورد. سعی میکنم مثل یک آدم معمولی زندگی کنم. اینگونه نیست که بیدار شوم و بگویم من یک پدیده هستم. بیدار میشوم و فراموش میکنم. دوست دارم خودم را فراموش کنم و مواقعی که لازم باشد آن را به خاطر میآورم.
محبوبیت در لحظه را چطور تجربه می کنید؟
بهترین چیز این است که مردم مرا دوست دارند و این دوست داشتن برای من خیلی ملموس و تاثیر گذار است. اینکه بدانید شما را دوست دارند اتفاقی ناب است و وقتی مردم با پوشیدن تیشرتهایی که عکس من روی آن است پیش من میآیند میفهمند به خاطر اینکه مشهور هستم این کار را نکردهاند چون مرا دوست دارند این کار را انجام دادهاند.
در مورد اینکه در ایتالیا روی یک بستنی اسم شما را گذاشتهاند چه نظری دارید؟
این اولین بار نیست. در اسپانیا یک خانم تمام خانهاش را با تصویر من رنگ کرده است و این را یک اتفاق مثبت، تاثیرگذار و مهیج میبینم.
ارتباط شما با فضای مجازی چطور است؟
تعامل کردن را دوست دارم اما باید محتاط هم باشم. چون همان طور که گفته یک نوع تمایل فیک دیده شدن هم وجود دارد. شما ممکن است یک چیزی بگوید و سوءتعبیرهایی از آن ایجاد شود. بنابراین باید مراقب بود. من خودم اکانتم را مدیریت میکنم.
چرا دیگر در فیسبوک نیستید؟
۷ سال است که در فیسبوک نیستم . فقط در اینستاگرام فعالیت دارم.
در مورد دمت اوزدمیر (بازیگر نقش صنم)، همبازیتان در سریال «پرنده سحرخیز»، جایی گفته بودید که دوست دارید با او به آرامش برسید و او دوست دختر سابق شماست…
همچنین چیزی نیست. دمت برای من خیلی عزیز است. او یکی از دوستان من است.
آیا با هم صحبت میکنید؟
نه با هم صحبت نمیکنیم. خیلی وقت است که همدیگر را ندیدهایم. اما او همیشه برای من خاص خواهد بود. ما با هم هیچ مشکلی نداریم فقط با هم صحبت نمیکنیم اما هنوز او را دوست دارم و تحسینش میکنم.
رابطه شما با بدخواهانتان چطور است؟
رابطهای وجود ندارد. آنها با من رابطه دارند. بدخواهان همان هایی هستند که پنهانی شما را تحسین میکنند. بنابراین وقتی آنها را میبینم لبخند میزنم. درواقع آنها انعکاس دهنده پیچیدگیهای درونی خودشان هستند.
دوره قرنطینه را چطور سپری کردید؟
تنها در خانه بودم. دو ساعت در روز ورزش میکردم و سعی کردم زبان اسپانیایی یاد بگیرم. مطالعه کردم، سریالهای تلویزیونی اسپانیایی با زیرنویس اسپانیایی تماشا کردم. همچنین سریالهای ایتالیایی. با مادرم رقص تانگو تمرین کردم . سه ماه رقص تانگو کارکردیم و خیلی چیزها یاد گرفتم. همچنین سعی کردم نواختن طبل را یاد بگیرم اما هنوز قادر به نواختن آن نیستم و حالا که دیگر سر کار فیلمبرداری برگشتهایم فرصت پرداختن به این سرگرمیها را ندارم.
از پاندمی کرونا نترسیدید؟
من در خانه بودم، بنابراین نه. ترس، احساس نیست که به آن عادت داشته باشم. نگران خودم نبودم. نگران دنیا بودم. سال ۲۰۲۰ سال فاحعه باری شد. در کنار پاندمی، کوبه بریانت فوت کرد. وحشتناک بود.
ژانرهای ادبی مورد علاقه شما چه هستند؟
من بوکوفسکی ، نیچه و شوپنهاور را دوست دارم. آخرین کتابی که خواندم “مثل نفس” از فرزان اوزپتک بود.
کتاب بعدی که تصمیم دارید بخوانید؟
کتابهایی به زبان اسپانیایی ایتالیایی که طرفدارانم به من هدیه کردهاند را احتمالا خواهم خواند. وقتی در نظام بودم کتابهای اکشن زیادی از احمد اومیت میخواندم. مادرم برایم خیلی کتاب می خرید و من هم خیلی وقت مطالعه داشتم.