چرا حضرت ابوالفضل العباس (ع) را باب الحوائج می خوانند؟
در این مطلب از جدول یاب به بررسی این سوال می پردازیم که چرا حضرت ابوالفضل العباس (ع) را باب الحوائج می خوانند؟ . امیدواریم برای شما دوستان مفید واقع شود.
باب الحوائج
سخن گفتن در اطراف شخصیت قمر بنی هاشم حضرت عباس بن علی علیهما السلام، میدان وسیع و گسترده ای می طلبد. یکی از بهترین مصادیق آیه شریفه «والشمس وضحاها والقمر اذا تلاها»، حضرت سید الشهدا و برادر بزرگوارشان قمر بنی هاشم علیهما السلام می باشند. وجود مقدس امام حسین علیه السلام خورشید ولایت است و قمر بنی هاشم ماه تابانی است که به دنبال این خورشید می رود. سرویس علمی – فرهنگی مرکز خبر حوزه، پیرامون ابعاد مختلف شخصیت والای حضرت اباالفضل العباس علیه السلام گفت وگویی با حجت الاسلام والمسلمین یحیی صادقی انجام داده است که گزیده ای از نظرات ایشان در ذیل تقدیم خوانندگان ارجمند می شود.
عاشورا یک مکتب است
حادثه کربلا مخصوص یک زمان و جغرافیای خاص نیست، بلکه عاشورا یک مکتب و نمایشگاهی است که همه معارف ناب اسلام را به نمایش گذاشته است؛ یعنی عاشورا عرصه ظهور همه فضایل انسانی و الهی، اعم از حق محوری، عدالت طلبی، انسانیت و برادری است؛ حتی مسائلی مانند حقوق برادری، فرزندی، برادر و خواهری و…. در حادثه عاشورا به نمایش گذاشته شد. اگر انسان بخواهد این واقعیت ها را در حد اعلای آن مشاهده کند، می تواند در حادثه کربلا ببیند. امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه درباره احترام به خویشاوندان می فرمایند: «و أکرم عشیرتک ف…نّهم جناحک الّذی به تطیر و أصلک الّذی …لیه تصیر و یدک الّتی بها تصول » نهج البلاغه، نامه ۳۱؛ خانواده و فامیل خود را تکریم کن و بزرگ شمار که ایشان بال پرواز تو هستند و عشیره باعث عزت هر انسان مسلمانی است. در مجامع روایی درباره حق برادری سفارشات فراوانی شده است؛ به عبارت دیگر، در میان این همه فامیل و بستگان، روایات دست روی کلمه «برادر» گذاشته اند، در تاریخ نقل شده: لقمان در سفر بود و به او خبر دادند خواهر تو از دنیا رفت. گفت: عورت من مستور شده است؛ گفتند: پدر تو از دنیا رفت. گفت: مالک نفس خود شدم؛ اما وقتی گفتند: برادر تو از دنیا رفت، با تأثر گفت: پشتم شکست.» بحالانوار، ۱۳/۴۲۴؛ معلوم می شود برادر، پشتوانه انسان برای رسیدن به رشد، تکامل و بالندگی است.
حضرت عباس(ع) باب الحوائج دومین شخصیت کربلا
قمر بنی هاشم علیه السلام دومین شخصیت بزرگ و تأثیر گذار در حادثه کربلاست. آشناترین نام بعد از امام حسین علیه السلام، نام حضرت عباس علیه السلام است. بسیاری از مورخان و علما قائل اند که در حادثه عاشورا بعد از حضرت سید الشهدا علیه السلام مقامی بالاتر از مقام قمر بنی هاشم علیه السلام نداریم.
قمر بنی هاشم وارث فضایل و مناقب پدر بزرگوارشان حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام هستند، پرورش یافته مکتب وحی می باشند و شاگرد ممتاز خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام هستند؛ لذا هیچ گوینده و نویسنده متفکری نمی تواند ابعاد شخصیتی این سردار رشید کربلا را از نظر جانبازی و فدارکاری تفسیر کند. در بین همه ایثار گران راه توحید، قمر بنی هاشم دارای فضایل ممتازی است که زبان و بیان از شمارش آن ناتوان است.
ایشان مقام رفیعی دارند که همه شهیدان و ایثارگران بر آن مقام غبطه می خورند.
عباس آن که ذاتش مستبعد از رذایل
در مردی و مروت، معروف در شمایل
چون بود نزد اقران، ممتاز در شمایل
زین گونه شد ملقب به ماه آل هاشم
جد پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم عبد المناف را قمر العرب می گفتند؛ یعنی ماه تمام عرب. عبد اللّه، پدر پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلم را «قمر البطحا» می گفتند؛ یعنی ماه سرزمین مکه. با این که حضرت علی اکبر علیه السلام «شبیه ترین افراد به رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله وسلم بودند» بحارالانوار، ۴۵/۴۲؛
قال اللّهمّ اشهد علی هؤلاء القوم فقد برز …لیهم غلامٌ أشبه النّاس خلقاً و خلقاً و منطقاً برسولک کنّا …ذا اشتقنا …لی نبیک نظرنا …لی وجهه؛ و با این که درباره حضرت قاسم بن الحسن علیهما السلام گفته اند: «او ماه پاره بود» دمع السجوم در ترجمه نفس المهموم/۲۷۵؛ (ابو الفرج، ارشاد و طبری) از ابی مخنف از سلیمان بن ابی راشد از حمید بن مسلم روایت کرده اند که گفت: پسری به جنگ ما بیرون آمد، گویی رویش پاره ماه بود؛ شمشیری در دست پیراهن و ازاری در بر و نعلین در پای داشت که بند یکی گسیخته بود. اما این لقب تنها منتسب به حضرت عباس علیه السلام است. اوست که ماه آسمان بنی هاشم است. این بزرگ مرد علم و دین از آن چنان مقام رفیعی برخوردار بودند که همه شهدا و صدیقین عالم بر ایشان غبطه می خورند.
امام صادق علیه السلام در زیارتی که به ابی حمزه ثمالی تعلیم داده اند، این چنین می فرمایند: عباس از آن چنان مقامات عالی معنوی برخوردار است که جز پیامبران اولوالعزم کسی به آن مقام نایل نیامده است؛ البته شناخت شخصیت قمر بنی هاشم بسیار بالاتر از درک و فهم ماست.
به قول مولوی:
قدر تو بگذشت از درک عقول
عقل اندر شرح تو شد بوالفضول
در زیارت نامه حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام باب الحوائج آمده: «و رفع ذکرک فی علّیین» بحارالانوار، ۹۸/۲۷۷؛ خدا ذکر تو را در ملا اعلی بالا برد؛ به بیان دیگر، قمر بنی هاشم از عرشیان است. امام جعفر صادق علیه السلام در بیان فضایل و کمالات عموی بزرگوارشان حضرت عباس بن علی علیه السلام ویژگی های بسیاری را برای ایشان بر می شمارند و می فرمایند: «رحم اللّه عمنا العباس نافذ البصیرت ، صلب ال…یمان جاهد مع أبی عبد اللّه علیه السلام و أبلی بلاء حسنا و مضی شهیدا» نفس المهموم/۳۰۲؛
روی الشیخ أبو نصر البخاری عن المفضل بن عمر أنه قال: قال الصادق علیه السلام: کان عمنا العباس علیه السلام نافذ البصیرت صلب ال…یمان جاهد مع أبی عبد اللّه علیه السلام و أبلی بلاء حسنا و مضی شهیدا. و روی الصدوق فی حدیث عن علی بن الحسین علیهماالسلام قال: رحم اللّه العباس فلقد آثر و أبلی و فدی أخاه بنفسه حتی قطعت یداه فأبدله اللّه عز و جل به جناحین یطیر به مع الملائکت فی الجنت کما جعل لجعفر بن أبی طالب علیه السلام، و أن للعباس عنداللّه تبارک و تعالی منزلت یغبطه بها جمیع الشهداء یوم القیامت (الخصال للصدوق/ ۶۸٫) به بیان امام صادق علیه السلام حضرت قمر بنی هاشم «نافذ البصیره» بودند؛ یعنی عمیق ترین بصیرت و بینش ها را داشتند؛ دشمن شناس بودند و موضع مردانه ای مقابل بنی امیه و دشمنان خاندان اهل بیت علیهم السلام گرفته بودند. وقتی در عصر تاسوعا، شمر ملعول برای ایشان امان نامه آورد، فرمودند: «مرگ بر تو و امان نامه تو!» لهوف/۸۷؛ و جاء شمر حتی وقف علی أصحاب الحسین علیه السلام فقال: أین بنو أختنا؟ فخرج …لیه العباس و جعفر و عبداللّه و عثمان بنو علی بن أبی طالب علیه السلام فقالوا: ما ترید. فقال: أنتم یا بنی أختی امنون. فقالت له الفتیت : لعنک اللّه و لعن امانک، أتؤمننا و ابن رسول اللّه لا امان له. و فی روایت : فناداه العباس علیه السلام: تبت یداک و بئس ما جئتنا به من امانک یا عدو اللّه، أ تأمرنا أن نترک أخانا و سیدنا الحسین بن فاطمت علیهما السلام و ندخل فی طاعت اللعناء و أولاد اللعناء. این نشان می دهد قمر بنی هاشم علیه السلام حقایق عالم را مشاهده می کردند و ذره ای از رهبر و امامشان جدا نشدند.
جهاد و مبارزه در راه خدا
در ادامه، امام صادق علیه السلام می فرمایند: «عموی بزرگوارمان ایمان شدیدی داشت.» ایشان به معنای واقعی خدا باور بودند و به غیر خدا توجه نداشتند. ایمان راسخ و قوی در عمق جان ایشان نفوذ کرده و سراسر وجودشان را پر کرده بود؛ لذا در راه اعتقادات راستینشان ثابت قدم بودند؛ «جاهد مع أبی عبد اللّه علیه السلام و أبلی بلاء حسنا و مضی شهیدا».
سرّ باب الحوائج حضرت عباس (ع)
در بیان این که چرا ایشان «باب الحوائح» الی اللّه هستند و هر گرفتار و دردمندی به ایشان متوسل می شود و حاجت می گیرد، علل مختلفی ذکر کرده اند. در روز عاشورا اصحاب اباعبد اللّه علیه السلام واقعاً مردانه ایستادگی کردند. ۷۲ نفر در برابر سی هزار نفر بودند و آنقدر رشادت کردند که این جنگ تا عصر عاشورا طول کشید. نیزه ها بدن ها را پاره پاره کرد، اما روح که تسخیر پذیر نیست، و آن کرامت های اخلاقی قابل تغییر و تحول نبود. آن ها ثابت قدم ماندند و به کوی جانان رفتند.
حضرت عباس علیه السلام گرفتار آزمون سختی شدند و سربلند از آن بیرون آمدند. آن حضرت، القاب فراوانی دارند، که یکی از آن ها باب الحوائج است. بزرگان برای باب الحوائجی ایشان وجوهی ذکر کرده اند. مرحوم آقای برقعی می گفت: این که ایشان به مقام باب الحوائجی رسیده اند، به خاطر این نیست که چون دست یا پای ایشان را قطع کردند و یا چشمشان را تیر باران کردند، بلکه علت آن، امر دیگری است، امتحانی که ایشان پس دادند، هیچ یک از شهدای کربلا این امتحان را پس نداد.
حضرت ابوالفضل علیه السلام تشنه بودند و وارد شریعه فرات شدند و موج های فرات را دیدند؛ انسان تشنه ای که سه روز آب نخورده و مشکش را پر از آب کرده است، کفی از آب فرات را برداشتند، در این لحظه ایشان یاد تشنگی برادر نبودند، این کف آب را بالا آوردند و هنوز تشنگی برادر را به خاطر نیاوردند، همین که آب را نزدیک لب ها آوردند و مماس لب های تشنه شد، این جا بود که «فتذکر عطش اخیه الحسین»؛ بحارالانوار، ۴۵/۴۱؛ ولمّا ورد أبوالفضل العبّاس علیه السلام شریعت الفرات وقلبه یتلظّی من العطش، اغترف بیده غرفت من الماء لیشرب، فتذکر عطش الامام علیه السلام وأهل بیته، فرمی الماء من یده ولم یشرب حتّی استشهد. یاد تشنگی برادر کردند و این رجز را خواندند:
یا نفسی من بعد الحسین هونی
وبعده لا کنت أن تکونی
هذا الحسین وارد المنون
وتشربین بارد المعین!؟
«تا اللّه ما هذا فعال دینی»،
مقتل الحسین علیه السلام، للمقرم/۲۶۸؛
خطاب به نفس خود گفتند: تو سیراب باشی و اطفال ابی عبد اللّه فریاد تشنگی شان به آسمان برسد! بعد قسم یاد کردند که به خدا این رفتار دین نیست که من با لب سیراب از شریعه بیرون بروم، ولی اطفال حجت خدا تشنه باشند.
سید حبیب اللّه چایچیان (حسان) در کتاب «اشک ها بریزید» اشعار نغزی دارد:
کربلا کعبه عشق است و من اندر احرام
شد در این کعبه عشاق دو تا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من کرد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا قبول افتد حج من و تقصیرم
مرحوم برقعی می گفت: غیر از چشم بیدار خدا، کسی حضرت عباس علیه السلام را نمی دید و اگر حضرت عباس علیه السلام از شریعه، آب می خوردند کسی خبر نداشت، لکن برای رضای خدا، با نهایت خلوص، آب را روی آب ریختند. قمر بنی هاشم در کوران حوادث، آزمون های سختی دادند و سربلند بیرون آمدند و شهید از دنیا رفتند.
ولایت مداری باب الحوائج
از شاخص ترین محورهای شخصیت قمر بنی هاشم، ولایت مداری است. این مطالب را از اشعار و رجزهای ایشان نیز در می یابیم. این رجزهایی که شهدای کربلا خوانده اند، نمودار آرمان های شهدای کربلاست.
جنگ در روز عاشورا بر سر امامت و رهبری است. هیچ اصلی به اندازه اصل امامت در اسلام مورد اهتمام نیست. جنگ کربلا، جنگ اسلام و جاهلیت نو بوده و حضرت سید الشهدا علیه السلام با خون خود، اسلام را بیمه کرده اند. مهم ترین ویژگی قمر بنی هاشم ولایت مداری و ولایت پذیری ایشان است. ایشان وقتی سوار مرکب شدند، این رجز را خواندند:
لا ارهب الموت …ذ الموت رقا
حتّی اواری فی المصالیت لقا
نفسی لنفس المصطفی الطّهر وقا
…نّی أنا العبّاس أعدو بالسّقا
ولا أخاف الشّرّ یوم الملتقی،
پژوهشی پیرامون شهدای کربلا/۷۵
« از مرگ هراسی ندارم، زیرا مرگ مایه کمال است، تا آن که پیکرم همانند پیکر دلیرمردان در خاک نهان شود.
جانم فدای جان پاک مصطفی! من عباسم و سقا لقب دارم و هرگز روز ستیز با دشمن، ترس و هراسی ندارم.
زمانی که دست راست ایشان را قطع کردند، این رجز را خواندند:
واللّه …ن قطعتموا یمینی
…نّی أحامی أبداً عن دینی
وعن امامٍ صادق الیقین
نجل النّبی الطّاهر الامین / همان.
به خدا سوگند، اگر دست راستم را قطع کنید، من پیوسته از دین خود و از امامی که به راستی به یقین رسیده و فرزند پیامبر پاک و امین است، حمایت می کنم!
و زمانی که دست چپ ایشان را قطع کردند، چنین رجز خواندند:
یا نفس لا تخشی من الکفّار وأبشری برحمت الجبّار
مع النّبی السید المختار قد قطعوا ببغیهم یساری
فأصلهم یا ربّ حرّ النّار / همان
ای نفس، از کافران مهراس و به رحمت ایزد بزرگ و هم نشینی با پیامبر اکرم بشارتت باد! اینان به ستم دست چپم را بریدند؛ پروردگارا، ایشان را به آتش شرربار دوزخ درافکن!
نوک پیکان همه این رجزها، بحث امامت و ولایت است. ایشان برادری را به نهایت رسانده اند. امروز همه بزرگان و علما دست بسته در برابر فرزند حضرت ام البنین سلام اللّه علیها زیارت نامه می خوانند: «السلام علیک یا ابن امیرالمؤمنین السلام علیک أیها العبد الصّالح المطیع للّه و لرسوله ». مفاتیح الجنان، بخش زیارات.
عصمت حضرت عباس بن علی علیهما السلام
آیت اللّه العظمی میرزا هاشم آملی رحمت اللّه علیه که مرجع بزرگی بودند، می گفتند: «به اعتقاد من قمر بنی هاشم دارای مقام عصمت است. دل گواهی می دهد که قمر بنی هاشم دارای مقام عصمت است و جزو طیبین و معصومین و طاهرین است، اما دلیل ندارم»
مرحوم مقرم که از مورخین نامدار است، کتابی به نام «العباس» دارد. او می گوید: از فقرات زیارتنامه قمر بنی هاشم اظهار می شود، که حضرت عباس علیه السلام دارای مقام عصمت باشند و هم سنگ و هم شأن با ذوات مقدسه معصومین بودند. در زیارت نامه ایشان آمده: «اشهد انک قد استحلت…»؛ یعنی بنی امیه تمام محرمات الهی را در شأن تو روا داشتند. «فلعن اللّه امت قتلتک و لعن اللّه امت ظلمتک و لعن اللّه امت استحلّت منک المحارم و انتهکت حرمت ال…سلام»؛ نفرین خدا بر آن امت و مردمی که تمام محرمات الهی را در شأن تو حلال کردند. مفاتیح الجنان، بخش زیارات. و با کشتن تو حرمت اسلام را دریدند و پاره کردند. این کلمات به قدری سنگین است که جز در شأن ذوات مقدسه معصومین و کسانی که نفوس عالیه و ارواح پاک و منزه دارند، قابل حمل و توجیه نیست. به قدری حضرت عباس علیه السلام مقام بالایی دارند، که وقتی حضرت زهرا سلام اللّه علیها وارد محشر می شوند، وقتی سؤال می شود: اسباب شفاعت شما چیست؟ می فرمایند: «دست های قلم شده قمر بنی هاشم.»
بیشتر بخوانید:
روز سوم ماه شعبان میلاد امام حسین (ع) | علت نام گذاری امام حسین (ع) به این نام