گفتگوی جنجالی و خواندنی سحر ذکریا درباره مهران مدیری

سحر ذکریا که با بازی در سریال‌های مهران مدیری شناخته می‌شود، در ماه‌های اخیر از منتقدان آقای کارگردان شده است. او پیش از این در صفحه اینستاگرامش بارها به مدیری انتقاد کرده بود و حالا سخنان خود را با یک روزنامه در میان گذاشته است.

سحر ذکریا

بخش‌هایی از سخنان بازیگر سریال‌ پاورچین و سریال در حاشیه در گفتگو با خبرنگاران را در ادامه می‌خوانید:

** من اصلا کار طنز دوست نداشتم. چون روحیه‌ام روحیه کار طنز نیست. وقتی از دفتر آقای مدیری تماس گرفتند اصلا نمیدانستم این مدیری همان مدیری کارگردان سریال های کمدی است. وقتی رفتم دفتر دیدم خودش است. گفتم ببخشید آقای مدیری من اصلا بازیگر طنز نیستم. گفت اتفاقا کسی را می خواهیم که جدی باشد. مدام می خواستم از زیرش در بروم اما نشد. حتی چندبار وسط کار گفتم آقای مدیری من اصلا ناراحت نمی شوم اگر بگویید توانایی کار کمدی ندارم می روم. اما گفت نه باید بمانی.

** اگر بگویم شهرت جذابیت نداشت، دروغ گفته ام اما شاید از یک جایی به بعد این شهرت را دوست ندارم. چون بعضی وقت ها دوست نداری دیده شوی. واقعیت این است که آن زمان برایم جذاب بود. بالاخره تلویزیون آن زمان خیلی دیده می شد پاورچین به اصطلاح خیابان ها را خلوت می کرد. این میزان استقبال، دیگر در هیچ یک از کارهای مهران مدیری تکرار نشد. حتی شبهای برره هم اینطوری نبود.

** در سریال های ۹۰ شبی ما هیچ متنی از قبل نداریم. یکی از سختی  های کار همین است. این شکلی نیست که از قبل سناریو بهتان بدهند و بتوانید فکر کنید. فقط می گویند تو مهتابی من فرهادم و … حالا توی کار به این نتیجه می رسیم که منِ مهتاب چگونه باشم. چه کاراکتری را پیدا کنم. شخصیت مهتاب در طول زمان و شاید بعد از یک ماه جا افتاد.

** یکی از سختی های کار این بود که ما روزپخش بودیم. شاید باورتان نشود اما چندساعت از بعد از اینکه بازی مان تمام می شد همان قسمت از تلویزیون پخش می شد. حتی حق نداشتیم مریض شویم. اگر حتی به سرم و بدبختی می رسیدیم همه به دردسر می افتادند. بعضی وقت ها بخش اول را می فرستادیم بعد روی بخش دوم کار می کردیم که مابین تبلیغات برسد به دستشان. حدود هشت نه ماه آدم های بیرون را نمیدیدیم. چون موقعی می رفتیم سرکار که همه خواب بودند و ساعت ۱۰ شب دوباره می رسیدیم خانه که باز هم همه می خوابیدند. وقتی کار تمام شد مثل اصحاب کهف شده بودیم.

** گفتم آقای مدیری این اتفاق افتاده و من پولم را از قهوه تلخ نگرفته‌ام. برگشت گفت ولش کن این ها پول من را هم نداده اند. در صورتی که ما به خاطر مهران مدیری رفته بودیم سر کار. او هرطور شده باید دستمزد ما را جور می کرد.

** الان اگر مهران مدیری بیاید برای کاری میلیاردها تومان به من بدهد دیگر با او کار نمی کنم. مدیری شعار می دهد که می خواهد صدای مردم باشد اما حتی صدای همکارهای خودش هم نیست.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا