گفتگوی یلدایی با الهام طهموری و حامد احمدجو : از وقتی ازدواج کرده ایم یلداها قشنگتر شده اند

جدولیاب، گفتگو: عباسعلی اسکتی: زوج هنری تصویر ایران، حامد احمد جو، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون، متولد هفت فروردین شصت و چهار، فارغ التحصیل رشته برق، بازیگر سریال های «خاتون»، «پشت کوه های بلند»، «پرستاران»، «هئات مدیره»، «چرخ و فلک» و فیلم سینمایی «بمب یک عاشقانه» و الهام طهموری، متولد شانزده فروردین شصت و هفت، بازیگر سینما و تلویزیون، فارغ التحصیل رشته تئاتر، بازیگر فیلم های سینمایی «قبیله من»، «ترومای سرخ»، «تقصیر من نیست» و مجموعه های تلویزیونی «نفس گرم»، «پرستاران»، «پدر» و همچنین مجموعه پر مخاطب «وارش»، با حامد احمدجو و الهام طهموری که این شبها سریال «شرم» را روی آنتن دارد گفتگویی پاییزی به بهانه آخرین یلدای قرن داشته ایم که با هم می خوانیم.

*سریال شرم چه حرفی برای گفتن دارد؟

الهام طهموری: حرف این سریال به نظر من این است که انتخاب ها و تصمیم هایی که ما در لحظات حساس زندگی خودمان می گیریم نه تنها می تواند روی زندگی خودمان و اطرافیان بلکه حتی شاید نسل آینده نیز تاثیر بگذارد، به این اشاره می کند که در لحظه عصبانیت و لحظه هایی که شاید خیلی به هم ریخته هستید بهترین تصمیم را بگیرید و در واقع انسانی ترین تصمیم را، همیشه انسانیت را در اولویت قرار دهید.

*چه شد بازی در آن را پذیرفتید؟

الهام طهموری: وقتی این سریال از طرف آقای کاوری به من پیشنهاد شد خیلی مشتاق بودم که فیلمنامه آن را بخوانم چون از طرفی با آقای کاوری کار کرده بودم و خیلی خوشحال بودم که دوباره این اتفاق می افتد و می دانستم قسمت کارگردانی کار را دوست خواهم داشت، چون تجربه خوبی با ایشان در سریال وارش داشتم به همین خاطر ذوق این را داشتم که فیلمنامه را سریعتر بخوانم و ببینم که نقش من چگونه است و آیا آن را دوست دارم یا نه تا سریع تر تصمیم بگیرم، به محض اینکه فیلمنامه را خواندم هم آن را دوست داشتم و هم نقش لعیا را چون در میان نقش هایی که بازی کرده بودم متفاوت بود و دوست داشتم این بعد را هم تجربه کنم، همه چیز دست به دست هم داد و من قبول کردم این نقش را بازی کنم.

*شما یک در میان سر پروژه می روید، هیچوقت همدیگر را می بینید؟

الهام طهموری: نمی دانم چرا این اتفاق می افتد و یکی در میان سر کار می رویم، زمان هایی که من خانه و بیکار هستم حامد سر کار است و برعکس اما واقعا نمی گذاریم خیلی فاصله بین ما زیاد شود، حتی اگر برای کار در شهر دیگری هم باشیم پیش هم می رویم و همدیگر را می بینیم، بیشتر از چند ساعت نمی شود از هم خبر نداشته باشیم، همیشه با هم در ارتباط هستیم و از حال هم خبر داریم.

حامد احمدجو: همه تلاشمان را می کنیم که هر چه بیشتر همدیگر را ببینیم، حتی بعضی وقتها سر پروژه همدیگر می رویم و آنجا یکدیگر را می بینیم، نمی گذاریم از هم دور بشویم.

*یلدا برای شما چه حس و تعریفی دارد ؟

الهام طهموری:  من اگر بخواهم شخصا چند مناسبت را نام ببرم که در زندگی آنها را دوست دارم اولی شب یلدا است، شب یلدا برای من یکی از قشنگرین شب های سال است و بعد از آن چهارشنبه سوری و نوروز، این چند مناسبت را خیلی دوست دارم، شب یلدا را به این خاطر دوست دارم که از مراسم و کار تزئینی خوشم می آید، از دور هم جمع شدن و شادی که همه اینها باعث می شود آن را دوست داشته باشم، یلدا برای من بیشتر با خانواده تداعی می شود و یلدایی را به خاطر نمی آورم که در کنار خانواده نبوده باشم، یلدا برای من یک حس صمیمی و گرمی خانواده را دارد.

حامد احمدجو: یلدا همیشه من را یاد برف می اندازد و همیشه دلم می خواهد شب یلدا برف ببارد، من هم مثل الهام یلدا را همیشه با خانواده تصور می کنم و بدون خانواده برای من سخت است، مسلما یلدای امسال به قشنگی سالهای قبل نیست چون یکی از عزیزترین آدم های زندگی مان را از دست داده ایم.

*یک خاطره از یلدا ؟

الهام طهموری: من تقریبا از همه یلداهای زندگی ام خاطره دارم و از زمانی که با حامد ازدواج کرده ام یلداها قشنگتر شده اند، ولی خاطره ای که از یلدا دارم و تا آخر عمر در ذهن من می ماند یلدای پارسال است که آخرین یلدایی بود که پیش پدرم بودم، تصویر قشنگی از پدرم و از آن شب در ذهن من مانده که همه ما و نوه هایش دور او جمع شده بودیم و هرچند پدر حال خوبی نداشت و روی تخت بود اما آن شب تصویر خیلی قشنگی برای من به جا گذاشت، همیشه یلدا را با آن تصور در ذهن دارم و شاید یلداها را از این به بعد آنقدر دوست نداشته باشم چون راس اصلی آن یلداها دیگر کنار ما نیست.

*چقدر هنوز به سنت ها پایبند هستید؟

الهام طهموری: سنت ها برای من شخصا دو دسته هستند، یک سری سنت هایی که خیلی دوستشان دارم چون خیلی به جا و دوست داشتنی هستند، مثل همین شب یلدا، چهارشنبه سوری و نوروز و یک سری از سنت ها که به نظر من اصلا دلنشین نیستند و نباید آنها را ادامه بدهیم، در مورد آنها خیلی سنت شکن هستم و اصلا آنها را دوست ندارم، یلدا و نوروز را دوست دارم و دلم می خواهد همیشه باشند و بمانند.

حامد احمدجو: من هم به سنت های دوست داشتنی پایبند هستم، مثل یلدا، چهارشنبه سوری و نوروز ولی سنت هایی که جلوی دست و پا هستند و از روی بی خردی خلق شده اند را اصلا دوست ندارم.

*این سنت ها بین مردم کمرنگ شده است؟

حامد احمدجو: خیلی از سنت های ما مثل یلدا مجبور هستند کمرنگ شوند، وقتی مردم پول نداشته باشند که میوه بخرند سنت ها هم کمرنگ می شوند، بقیه سنت ها هم به همین شکل کمرنگ می شوند.

الهام طهموری: به نظر من بین مردم هم سنت هایی که خودشان را با این مدرن شدن تطبیق می دهند دوست دارند و یک سری سنت ها دور ریخته شده است، مثلا یادم می آید یک سری سنت های عجیب غریب داشتیم که واقعا زندگی را سخت تر می کرد و مردم بی خیال آنها شده اند ولی سنت هایی که با حال هستند و با زندگی الان هم مطابقت دارند را نگه داشته اند.

*وضعیت سینما و تئاتر را بعد از دوران کرونا چگونه خواهید دید؟

الهام طهموری: من فکر می کنم نه تنها سینما و تئاتر بلکه همه شغلها بعد از کرونا با مشکلات خیلی زیادی مواجه هستند، به شکلی باید از اول شروع کنند پس مسلما مشکلات مالی بیشتری دارند و همه کارها بعد از کرونا سخت تر می شود، تا دوباره شروع شود و روی روال بیفتد زمان می برد هرچند امیدوارم این دوران کوتاه باشد و سریع کارها راه بیفتد و مشکلات حل شود.

حامد احمدجو : به نظر من وضعیت تئاتر و سینما بعد از قرنطینه خیلی خوب می شود چون دل همه ما تنگ شده و همه سعی می کنیم فعالیتمان را بیشتر کنیم، دلتنگی را دوباره بیاوریم و حتی خود قرنطینه هم خیلی موضوع و دلیل قشنگی برای کار کردن است که مطمئنا در سینما و تئاتر خیلی به آن پرداخته خواهد شد.

*چقدر قرنطینه را رعایت کرده اید؟

الهام طهموری: تا زمانی که سر سریال نبودم قرنطینه را واقعا رعایت می کردم و به آن خیلی پایبند بودم، بعد رفتم سر کار که آنجا واقعا رعایت کردن خیلی سخت بود، هر روز صبح تا شب بیرون بودم و جمعیت زیاد بود، به خاطر بازی نمی توانستم ماسک بزنم و رعایت کردن یک سری چیزها خیلی سخت بود ولی بعد از کار مستقیم به خانه می رفتم، کار که تمام شد دوباره قرنطنیه شدم.

حامد احمدجو: من قرنطینه را خیلی خوب رعایت کرده ام و اگر بخواهم به خودم امتیاز بدهم از امتیاز بالایی برخوردار می شوم!

*دوست داشتید در قرنطینه با چه کسی تنها باشید؟

الهام طهموری: دوست داشتم در قرنطینه با حامد باشم و مادرم ولی اگر بخواهم آدم های بیشتری انتخاب کنم دوست دارم خانواده حامد و خودم هم باشند که آنوقت دیکر اسم آن قرنطینه نمی شود و می شود مهمانی خانوادگی!

حامد احمدجو: من دوست داشتم با الهام در قرنطینه تنها باشم.

*اگر بخواهید یک اسم روی این دوره تاریخ «کرونا» بگذارید چه واژه ای انتخاب می کنید؟

الهام طهموری: اسم این دوره را «حصر» می گذارم!

حامد احمدجو: من اگر بخواهم اسم بگذارم اسم این دوره را «دست شوری» می گذارم!

*برنامه های پیش رو؟

الهام طهموری: من در این دوره سر کار بودم و نتوانستم به مادرم برسم پس تنها برنامه پییش روی من این است که در کنار مادرم باشم.

حامد احمدجو : یک فیلم سینمایی که برای اولین بار خیلی فیلمنامه و نقش را دوست دارم.

*شما زوج جذابی هستید، هیچوقت سعی نکرده اید با این ویژگی و حاشیه بیشتر دیده شوید؟

الهام طهموری: به نظر من شخصیتی که می تواند حاشیه بسازد، با حاشیه دیده شود و زندگی کند یک شکل است و یک سری کارکترها اصلا در این فضا نیستند، من فکر می کنم شخصیت من و حامد به هم نزدیک است و خدا را شکر هیچ کدام کارکتری نیستیم که بتوانیم با حاشیه زندگی کنیم و آن فضا را دوست داشته باشیم، دوست داریم زندگی خصوصی خودمان را داشته باشیم، زندگی آرام خودمان را داشته باشیم و در همان حال کار خودمان را هم انجام بدهیم و از این فضای کاری لذت ببریم، با حاشیه به ما خوش نمی گذرد، جلوی دوربین و روی صحنه تئاتر و وقتی بازی می کنیم حال ما خوب می شود.

حامد احمدجو: شاید حاشیه را بلد نیستیم و شاید اصلا آدم این کار نیستیم، اگر قرار باشد دیده شویم خدا خودش کمک می کند.

*دوست داشتید در کجا و با چه شغلی متولد می شدید؟

الهام طهموری : من دوست داشتم در دنیایی متولد شوم که جنگ در آن وجود نداشته باشد، چه جنگ های کوچک مثلا خانوادگی و چه جنگ های بزرگ قدرتمندان بزرگ، دوست داشتم در دنیایی متولد شوم که فقط صلح باشد و در آن دنیا بازیگر باشم.

حامد احمدجو: دوست داشتم در همین اصفهان متولد شوم و باز هم بازیگر باشم.

*زندگی را چه رنگی می بینید و خط قرمزهای شما چیست؟

حامد احمدجو: من زندگی را سبز می بینم و خط قرمز من خانواده است.

الهام طهموری: زندگی را قرمز می بینم چون امروز کرونا وجود دارد و حال هیچکس با هیچکس خوش نیست، همه دنیا و آدم ها با هم بد هستند و هیچ قسمت خوبی در دنیا نمی بینید، زندگی را قرمز می بینم که نماد جنگ و بدی است و خط قرمز من هم زیر پا گذاشتن انسانیت است.

*از آنچه امروز هستید راضی هستید؟

الهام طهموری: نه، راضی نیستم!

حامد احمدجو : من هم از چیزی که امروز هستم راضی نیستم و دوست داشتم سرعت اتفاقات خوب یک مقدار بیشتر بود ولی خدا را شکر می کنم.

*یک سوال از خودتان بپرسید و خودتان جواب بدهید؟

الهام طهموری: سوالی که از خودم دارم این است که چرا اینقدر زندگی را جدی و سخت می گیرید؟ و جواب هم ندارم چون اگر جواب آن را داشتم زندگی را سخت نمی گرفتم!

حامد احمدجو: آرزوی این روزهای شما چیست؟ و جواب این است که الهام در کار جدیدش بدرخشد و من از درخشش الهام لذت ببرم، خوشحالی الهام را ببینم و شاد شوم.

*چهار شماره در گوشی تان که وقتی به اسم آنها می رسید احساس خوبی پیدا می کنید؟

الهام طهموری: اولین شماره حامد، دومین شماره پدرم با اینکه دیگر به من زنگ نمی زند، سومی و چهارمی مادر و خواهرم.

حامد احمدجو : دو شماره پدر و مادرهایمان، الهام و عباسعلی اسکتی!

*یک اتفاق ایده آل همین الان برای شما چه می تواند باشد؟

الهام طهموری: کرونا تمام شود و با خانواده به سفر بروم، به جایی که دریا و ساحل داشته باشد و از هوای بدون کرونا لذت ببرم، همان موقع گوشی همراهم زنگ بخورد و یک کار خفن که سالهاست منتظر آن هستم به من پیشنهاد شود.

حامد احمدجو: اینکه واکسن کرونا به ایران بیاید، همه استفاده کنند و زندگی به روال عادی برگردد.

*در پایان شعری برای مخاطبان کلبه سرگرمی؟

حامد احمدجو : ما کار و دکان و پیشه را سوخته ایم / شعر و غزل و دوبیتی آموخته ایم.

الهام طهموری: پاییز می رسد که دلم را تکان دهد / یادت به غم نشانی من را نشان دهد / پاییز فصل نجیبی ست با تهمت خزان.

 

عکس: مجتبی محسنی

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا