گفتگوی نوروزی با هدیه بازوند؛ بازیگر سریال نون خ ۳: دوست دارم بار «کولبرها» را از روی دوش آنها بردارم
هدیه بازوند متولد ۲۷ مرداد ۱۳۶۶، در بندرعباس، اصالتا کرد کرمانشاه، بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون و فارغ التحصیل مهندسی معماری است. در سال ۹۷ اولین تجربه بازیگری خود را در مقابل دوربین به دست آورد و سپس در فیلم سینمایی «آنجا همین ساعت» به ایفای نقش پرداخت، اما با فصل اول سریال «نون خ» به چهره ای شناخته شده نزد مخاطبان دنیای تصویر تبدیل شد. به دلیل پخش فصل سوم این سریال محبوب در نوروز ۱۴۰۰ گفتگویی صمیمی با «هدیه بازوند» داشته ایم که با هم می خوانیم.
*چه اتفاقی باعث استقبال خوب مخاطب از سریال «نون خ» شده است؟
«نون خ» توانست با به نمایش گذاشتن انسجام خانواده، ساده زیستی و رفاقت های ناب، دل مخاطبان را به دست بیاورد. البته که به تصویر کشیدن مناظر و طبیعت های بکر غرب کشور و به نمایش گذاشتن آن لباس های محلی هم بی تاثیر نبود، آنقدر که کارهای امروزی در فضاهای شهری و مدرن و خانه های لوکس اتفاق می افتد، پس بیننده یک کشش خاصی به فضاهای روستایی، آن خانه های کاهگلی و چیدمان خانه های روستایی پیدا می کند و به نظر من «نون خ» به خوبی توانست این را به نمایش بگذارد و مخاطب هم با آن ارتباط برقرار کرد.
*کار کردن با «سعید آقاخانی» چگونه تجربه ای بود؟
به شخصه فکر می کنم شانس خیلی بزرگی داشتم که شروع کار بازیگری ام با جناب آقاخانی بود و برای من کار کردن با ایشان حکم رفتن به یک دانشگاه هنر را داشت و بسیار از ایشان آموختم. آقای آقاخانی در عین سخت گیری، درک بسیار بالا و درستی از بازیگر دارند و رفتار و هدایت درستی را در زمان درست برای بازیگر انجام می دهند.
*فکر می کنید سری سوم این مجموعه هم با استقبال بیننده روبه رو شود؟
به نظر من فصل سوم نون خ اصلا با فصل های قبل قابل مقایسه نیست؛ هم از لحاظ پرداخت نویسنده به شخصیت ها و هم از لحاظ قصه و پختگی بازی بازیگرها. شخصیت ها در کاراکترهای خودشان بیشتر جا افتاده اند و امیدواریم که با استقبال تماشاگران مواجه شود.
*خانم هدیه بازوند نوروز شما را یاد چه چیزی می اندازد؟
نوروز به شکل عجیبی من را یاد عیدی می اندازد که خانه مادربزرگم بودیم و لحظه تحویل سال که صبح خیلی زود بود، مادرم من را از خواب بیدار کرد، لباس هایی که برای عید خریده بود را تن من کرد و بعد دیدم خاله ام یک تخم مرغ مخصوص برای من رنگ و نقاشی کرده است. من آن سال عجیب بوی عید را احساس کردم. پدربزرگ ده تا صد تومانی نو به من عیدی داد و الان چند سالی می شود که به رحمت خدا رفته و من عید هر سال جای خالی ایشان را خیلی احساس می کنم. عید هر سال به یاد آن عید می افتم و آن نوروز برای من عیدی واقعی بود که دیگر تکرار نشد.
*چقدر به سنت هایی مانند نوروز و چهارشنبه سوری پایبند هستید؟
سنت ها را خیلی دوست دارم و به هیچ وجه نمی خواهم برای من عادی یا فراموش شوند. یادم می آید یک سال سفره هفت سین نچیده بودیم و من هنوز که هنوز است ناراحتم که چرا آن سال موقع سال تحویل، سر سفره هفت سین ننشسته بودم و امیدورام که این سنت های قشنگ ما هیچ وقت فراموش نشوند.
*برنامه شما برای نوروز امسال چگونه است؟
دلم می خواهد عید امسال را فقط و فقط استراحت کنم و نتیجه زحمات چند ماهه عوامل، بازیگران و خودم را که برای مجموعه نون خ کشیده ایم، تماشا کنم. البته که دنبال یک کتاب بسیار جذاب هم برای خواندن هستم.
*یک نوروز و تعطیلات ایده آل برای شما چگونه می تواند باشد؟
جمع شدن تمام اعضای خانواده دور هم می تواند جذاب ترین اتفاق برای من باشد، اما امسال حس من کمی متفاوت تر از همیشه است. به خاطر شرایط اقتصادی جامعه دلم می خواهد مردم کمبودی نداشته باشند و به اصطلاح شب عید بی نیاز باشند. دلشان خوش باشد و از شر این ویروس منحوس کرونا خلاص شویم تا همه ما آزادانه بتوانیم به دیدن هم برویم.
*چرا از این همه فعالیت هنری «بازیگری» را انتخاب کرده اید؟
من عاشق هنر هستم، به هر شکل و رنگ و لعابی، و به نظر من بازیگری مجموعه ای از تمام هنرهاست. برای یک بازیگر خوب بودن و خوب ماندن باید از هر شاخه هنر گلی را بچینید و در گلدان بزرگی به نام هنرپیشگی بگذارید.
*چه ویژگی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید و بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟
شخصا دوست دارم نقش هایی را ایفا کنم که با شخصیت واقعی خودم خیلی فرق داشته باشند تا مجبور باشم خودم را به چالش های خیلی بزرگی بکشم. همیشه به نقش هایی با گریم های سنگین و متفاوت و کاراکترهایی که با هدیه فاصله زیادی دارند، فکر می کنم. امیدوارم فرصت آن در اختیار من قرار بگیرد.
*رسیدن به دنیای تصویر و دیده شدن چه المان هایی می خواهد؟
خوب دیدن، خوب شنیدن، قدرت تخیل بسیار بالا، قدرت بیان قوی، صدا، آمادگی جسمانی و… به قول معروف این قصه سر دراز دارد، ولی یک قضیه ای بین عوام جا افتاده است که می گویند فلانی چهره زیبایی دارد یا جذابیت دارد، پس به درد بازیگری می خورد. به نظر من چهره گزینه آخر برای بازیگری است. استعداد ذاتی و هوش بسیار بالا در کنار آموزش از اساتید این حرفه در اولویت است.
*یعنی خوش چهره بودن در پیشنهاد نقش تاثیر ندارد؟
لزوما داشتن چهره خوب در پیشنهاد نقش ها موثر نیستند. اصلا نقش هایی هستند که نباید چهره زیبایی آنها را بازی کند. بماند که به نظر من همه مخلوقات خداوند زیبایی منحصر به فرد خودشان را دارند.
*شما جزو بازیگران خوش چهره هستید؟
فکر می کنم جزو چهره های معمولی باشم.
*از کار بازیگران و کارگردان های خارجی کدام را می پسندید؟
من بسیار پیگیر و دنبال کننده کارهای آقای «مارتین اسکورسیزی» هستم که به نظر من ایشان فیلمنامه نویسی بسیار قوی هم هستند. آقای «آل پاچینو» و آقای «رابرت دنیرو» هم بازیگران مورد علاقه من هستند.
*دوست دارید در کنار کدام هنرپیشه ها و برای کدام کارگردان بازی کنید؟
چون خیلی زیاد هستند، اجازه بدهید نام نبرم، اما خیلی دلم می خواهد با پیشکسوتان سینما و تلویزیون کار کنم و از آنها یاد بگیریم. هر بار هم که خبر فوت یکی از این عزیزان را می شنوم، خیلی متاثر می شوم، هم برای از دست دادن آنها و هم حسرت زیادی می خورم که چرا زمانی وارد این حرفه نشده ام که بتوانم از وجودشان استفاده و کسب تجربه کنم. از طرفی هم خیلی دوست دارم با ستاره های جوان سینمای ایران کار کنم.
*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید شما آن را بازی کنید؟
بله، خیلی پیش آمده که با دیدن یک فیلم یا سریال آنقدر از یک کاراکتر خوشم بیاید که تا مدت ها فکر من را درگیر کرده باشد که حتی خودم را جای او تصور کنم. مثلا یک فیلم سینمایی بود که به شدت دوست داشتم جای خانم نقش اول بازی کنم و توانایی آن را هم در خودم می دیدم و البته آن بازیگر محترم هم نقش را خوب ایفا کرده بودند.
*در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟
هر کس با ایفای درست یک نقش و حتی فقط در یک کار می تواند ماندگار شود، البته این به قوی بودن کار هم بستگی دارد، اما به نظر من تعداد زیادی از بازیگرهای حال حاضر ماندگار هستند و می توانند ماندگار باشند.
*خود شما چقدر به ماندگاری در تاریخ هنر ایران فکر می کنید؟
از قدم های اول که در حال آموزش دیدن بودم، تصمیم گرفتم طوری پیش بروم که ماندگار باشم، اما نه به هر قیمتی و نه هر ماندگاری.
*چه توصیه ای برای علاقه مندان به «بازیگری» دارید؟
در جایگاهی نیستم که بخواهم توصیه ای داشته باشم و صرفا می توانم تجربه خودم را بگویم. به علاقه مندان بازیگری می گویم اول از همه با خودشان روراست باشند و اگر «آنی» را در خودشان حس نمی کنند، از فکر بازیگری بیرون بیایند، اما اگر واقعا احساس می کنند توانایی این کار را دارند، با توکل به خدا هیچ وقت ناامید نشوند، برای هدف خودشان بجنگند، تلاش کنند و پیش بروند، همیشه درست ترین راه را انتخاب کنند و به هیچ عنوان گول وعده های رنگین هیچ کس را نخورند، فقط و فقط روی پای خودشان بایستند.
*موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد؟
موسیقی جلای روح من است و قسمت حذف نشدنی ذهن من. به غیر از خواننده های قدیمی که هیچ وقت صدا و آثارشان تکراری نمی شود، خواننده های جدید بسیار خوبی هم داریم. معمولا همه کارهای آنها را دنبال می کنم و دو خواننده محبوب هم دارم که اجازه بدهید باز هم اسم نبرم، و اینکه موسیقی سنتی را بسیار دوست دارم.
*خانم هدیه بازوند علاقه مندی ها و تفریحات شما چیست؟
عاشق لوازم التحریر، گل و گلدان و کتاب هستم. عاشق ماندن در خانه و رسیدگی به گلدان ها و کتاب خواندن هستم. اینها جذابترین تفریحات من حساب می شوند.
*آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده و دیده اید را معرفی می کنید؟
در حال حاضر مشغول خواندن کتاب «علیه تفسیر» نوشته «سوزان سانتاگ» هستم که به علاقه مندان بازیگری پیشنهاد می کنم این کتاب را بخوانند و آخرین فیلم خوبی هم که دیده ام «انا د رانت» بوده است.
*شما بازیگر کم حاشیه ای هستید، حاشیه را دوست ندارید؟
من اصلا به دنبال حاشیه و حاشیه سازی نیستم و دیده شدن از این راه را اصلا برای خودم نمی پسندم. گرچه این روزها بازار حاشیه ساختن برای همه داغ است و ممکن است من هم در امان نباشم، ولی به هیچ عنوان کسانی را که خودشان برای خودشان حاشیه می سازند، قضاوت نمی کنم. از همه هم درخواست می کنم دیگران را قضاوت نکنند، چون هیچ کدام از ما جای آن افراد نیستیم و زندگی آنها را زندگی نکرده ایم پس حق قضاوت آنان را هم نداریم.
*نظرات مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برایتان اهمیت دارد؟
قاعدتا نظریات مردم تا آنجایی که خارج از منطق و عرف نباشد، برای من خیلی مهم است، چون هر کاری که انجام می شود برای آنهاست. نظرهای مثبت را که می خوانم، خیلی به دلم می نشیند و انرژی می گیرم.
*کامنت جالبی داشته اید که در ذهنتان بماند؟
جالب ترین کامنت ها که خیلی هم تلخ هستند، قضاوت هاست و خیلی متعجب می شوم افرادی که من را نمی شناسند، از نزدیک ندیده اند و حتی در حد یک جمله با من همکلام نشده اند، چطور تا این حد می توانند قضاوت های نا به جا انجام بدهند؟
*و بیشترین دایرکتی که دارید، شامل چه می شود؟
پیشنهاد تبلیغات خیلی زیادی دارم!
*شهرت را دوست دارید؟
به نظر من شهرت خیلی جذاب است، اما من همیشه برای خودم دعا می کنم که خدا اول ظرفیت یک موقعیت و جایگاه را به من بدهد و بعد برای من پیش بیاید. به نظر من شهرت جذاب است، اما ظرفیت بالایی می طلبد.
*دوستان صمیمی شما سینمایی هستند؟
دوستان قدیمی و صمیمی بسیار زیادی دارم که اصلا سینمایی نیستند، اما در سه سال اخیر با عزیزانی در سینما آشنا شده ام که الان جزو دوستان خوب من هستند.
*در زمینه هنر تصمیمی گرفته اید که پشیمان شده باشید؟
بله، تصمیم هایی گرفته ام که پشیمان شوم و دائم خودم را سرزنش کنم، اما بالاخره به این نتیجه رسیده ام که آنها را در صندوقچه تجربیات خودم بگذارم و از آنها درس گرفته ام، الان دیگر از آن تصمیم ها ناراحت نیستم، چون تجربه بوده اند و به من درس داده اند.
*مافیا تا چه حد در تصویر ایران وجود دارد؟
بدون تعارف مافیا همه جا وجود دارد و طبیعتا در این حرفه خیلی بیشتر است. خوشبختانه صددرصد نیست و کسانی که هیچ گونه دسترسی و آشنایی به این مافیا ندارند هم هر چقدر کم، اما می توانند کار کنند.
*و حسادت چقدر در این حرفه دیده می شود؟
هیچ وقت این حس را درک نکرده ام که واقعا چرا باید حسادت وجود داشته باشد. من معتقدم در این کره خاکی هیچ کس نمی تواند جای کس دیگری را بگیرد و هیچ کس جای کس دیگری را تنگ نمی کند. هر کس جای خودش است و به جای حسادت، باید تمرکز را روی اهدافمان قرار بدهیم.
*غیر از بازیگری چه فعالیت دیگری دارید؟
به کار معماری مشغول هستم. من یک معمارم و در این حرفه هم فعالیت می کنم.
*هنری که دوست داشتید آن را انجام بدهید، اما نمی توانید؟
دوست داشتم نوازنده خیلی خوبی باشم، اما هیچ وقت نشد.
*بهترین تعریفی که از خودتان شنیده اید، چه بوده است؟
بهترین تعریف هایی که شنیده ام، این بوده که شما متواضع هستید، حسود نیستید و برای همه خوب می خواهید. این تعریف ها خیلی حال من را خوب می کند و باعث می شود که فکر کنم هنوز انسان هستم و آدمیت در من نمرده است.
*اگر یک دوست تخیلی انتخاب کنید، چه شخصیتی را انتخاب می کنید؟
همیشه دوست داشتم یک آدم کوچولو داشته باشم!
*خودتان شبیه کدام شخصیت کارتونی هستید؟
بعضی از دوستان می گویند من شبیه «سرندیپیتی» هستم .
*اگر دوباره متولد شوید، دوست دارید این اتفاق کجا و با چه شغلی بیفتد؟
دوست داشتم همین آدم باشم، در همین جا و همین نقطه. دوست نداشتم اگر دوباره متولد شوم، هیچ تغییری ایجاد شود، ولی این دفعه حتما زودتر برای بازیگری اقدام می کردم.
*جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟
جلوی آینه که نه، ولی خیلی به آن فکر می کنم، حتی به گفتن جملاتی که در لحظه جایزه گرفتن می خواهم بگویم هم فکر کرده ام.
*چهار شماره در گوشی تان که وقتی به اسم آنها می رسید، حالتان خوب می شود؟
از چهار شماره بیشتر هستند، چون خانواده من چهار نفر هستند. غیر از خانواده، منیژه، مریم، ثمین، ساناز و زینب.
*چهار چیزی که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟
کسانی را که از ته دل عاشق آنها هستم و آنان را دوست دارم، حتما می برم. خودشان می دانند چه کسانی هستند. کتاب هایم را حتما می برم و حتما حتما یک کتری برقی و یک عالمه نسکافه هم می برم.
*خانم هدیه بازوند یک نکته جالب از خودتان برای ما بگویید.
یک نکته جالب در مورد من وجود دارد که بعضی وقت ها برای خودم هم تعجب آور است و آن این است که من همه آدم ها حتی کسانی را که نمی شناسم هم دوست دارم! همیشه برای همه احترام قائل هستم و وقتی در خیابان هستم، برای رهگذرها، موتوری ها، مغازه دارها آرزوهای خوب می کنم. به این فکر می کنم که چقدر قشنگ است که آنها خبر ندارند، ولی من دارم برای آنها دعا می کنم. مثلا برای موتوری ها دعا می کنم صاحب ماشین شوند، برای مغازه دارها دعا می کنم کسب و کارشان همیشه رونق داشته باشد و این کاملا ناخودآگاه است. ناگهان به خودم می آیم و متوجه می شوم یک مسیر یک ساعته را با این افکار گذرانده ام.
*زندگی را چه رنگی می بینید؟
به نظر من زندگی سفید و سبز است؛ سبز با همه طیف های مختلف رنگ سبز.
*یک سوال از خودتان بپرسید و پاسخ بدهید؟
از خودم می پرسم دوست دارید الان به چند سالگی برگردید و چرا؟ و پاسخ می دهم: دوست داشتم الان شش ساله بودم، چون پدر و مادرم جوانتر بودند، برادر کوچکم تازه به دنیا آمده بود و من دوست داشتم خیلی بیشتر به برادرم در آن زمان محبت کنم. در آن زمان هیچ دغدغه ای نداشتم، پدربزرگ و مادربزرگم هنوز زنده بودند و یک مسئله که خیلی مهم است اینکه مادرم هنوز آن عروسک مورد علاقه من را به یکی از دخترهای فامیل نبخشیده بود!
*فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟
راستش را بخواهید با این شرایطی که الان در دنیا وجود دارد، به زنده بودن در دو ماه آینده امیدوار نیستم و هیچ تصویری نمی توانم از ده سال آینده داشته باشم، حتی قبل از این شرایط هم اینگونه بودم و وقتی کسی با من صحبت می کند و می گوید یک ماه دیگر این اتفاق می افتد، در دلم می گویم مگر می شود آدم به زنده بودن تا یک ماه دیگر امیدوار باشد؟ فقط از ته دل آرزو می کنم در ده سال آینده عزیزان من سالم و سلامت در کنار من باشند و هنوز آدم باشم.
*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟
با اختلاف چند سال، بله خدا را شکر.
*یک اتفاق ایده آل همین الان برای هدیه بازوند چه می تواند باشد؟
در حال حاضر ایده آل ترین اتفاقی که می تواند من را قلبا خوشحال کند، این است که یک روز صبح بیدار شوم و اولین خبری که می خوانم یا می شنوم این باشد که کرونا از بین رفته و قرار است جشن بزرگی به مناسبت ریشه کن شدن این ویروس گرفته شود.
*صحبت از کرونا شد، خبری این روزها منتشر شده که هنرمندان در اولویت های تزریق واکسن کرونا قرار گرفته اند، نظر شما درباره این موضوع چیست؟
تا زمانی که این واکسن برای همه مردم تهیه نشود، من خودم به شخصه این واکسن را نمی زنم. من همزمان با مردم واکسن خواهم زد و این گونه نیست و نباید باشد که من به عنوان یک بازیگر از این نعمت بهره مند شوم و دیگران نه.
*بهترین اتفاق هفته گذشته برای شما چه بوده است؟
در هفته گذشته دو اتفاق خوب داشتم، یکی اینکه رابطه من با خانم عزیزی که خیلی ایشان را دوست دارم، ولی به علت یکسری سوءتفاهم ها از هم فاصله گرفته بودیم، حسنه شد و بسیار برای من لذت بخش و دلچسب بود و دوم اینکه آقای سعید آقاخانی از بازی من در نون خ ابراز رضایت کردند.
*اگر ده میلیارد پول داشتید، چکار می کردید؟
مدت زیادی است به آدم هایی فکر می کنم که کمتر کسی به فکر آنهاست. دوست داشتم بروم بار کولبرهای کرد عزیز را از روی دوش آنان بردارم و به آنها بگویم دیگر لازم نیست به خاطر یک لقمه نان با جانشان بازی کنند. ای کاش می توانستم و صد افسوس که دست من آنقدر قدرت ندارند. اگر این مبلغ در اختیارم قرار می گرفت، خیلی دوست داشتم آن را دو دستی تقدیم این عزیزان کنم.
*خانم هدیه بازوند باشکوه ترین لحظه زندگی شما؟
باشکوه ترین لحظه های زندگی من لحظه هایی است که لبخند رضایت را روی لب های خانواده، عزیزانم و کسانی که دوستشان دارم می بینم، آن برق شوق و شادی را در چشمانشان احساس می کنم. به نظر من باشکوه ترین لحظات همین می تواند باشد، اینکه ببینید عزیزان شما سالم و سلامت روبه روی شما و خوشحال هستند.
*و حرف پایانی با مخاطبان ؟
به عنوان حرف آخر می خواهم سال نو را به همه هموطنانم در همه جای دنیا تبریک بگویم. آرزوی سلامتی، خوشحالی و آرامش دارم. برای همه آرزوی برکت دارم و می خواهم از یکسری آدم ها تشکر کنم، از خانواده ام و از همه کسانی که در راه موفقیت من حتی یک قدم برداشته اند. از آقای سعید آقاخانی تشکر می کنم، چون اعتماد ایشان مهمترین سکانس زندگی من را رقم زد. من نابازیگر بودم و هیچ تجربه ای در حرفه بازیگری نداشتم، ایشان به من اعتماد کردند و با اعتماد ایشان من توانستم کم کم در این راه قدم بردارم.
گفتگو: عباسعلی اسکتی
عکس: فائزه سلیمیان