خلاصه داستان قسمت دوازدهم سریال آقازاده | قسمت ۱۲ سریال آقازاده

در ادامه این مطلب چکیده ای از آنچه که در قسمت دوازدهم سریال آقازاده رخ داده است را برای شما  گرد آورده ایم. سریال آقازاده در ژانر درام اجتماعی و سیاسی داستان یک آقازاده به نام نیما بحری امیر آقایی است که تخلفات اقتصادی مرتکب شده و یک مأمور به نام حامد تهرانی سینا مهراد که او هم یک آقازاده است، البته با خصوصیاتی کاملاً مخالف تلاش می‌کند تا دست نیما را رو کند.

قسمت دوازدهم سریال آقازاده

در قسمت دوازدهم سریال آقازاده دیدیم که حامد پیش بازپرس می رود تا ازش نامه احضار نیما بحری را ازش بگیرد، اونجا متوجه می شود که بازپرس نیز آدم نیماست چون ازش فیلم و عکس دارد ولی بالاخره حکم را میگیرد. حامد به خانه نیما میرود تا خودش حکم را بهش دهد ولی از آنجایی که نیما آدم اونجا گذاشته بود و قبل از اینکه حامد بیاد دید که زنش مانلی به خانه نیما رفته، حامد را معطل میکند اما موفق نمی شود و حامد بالا میرود. مانلی به نیما میگه دست از سر زندگیم بردار من عاشقش شدم و میخوام باهاش زندگی کنم که نیما عصبی می شود و همان لحظه حامد زنگ در خانه نیما را میزند و نیما به مانلی میگه پس حالا که حامد اومد منم بهش میگم که زنش چجور آدمیه. مانلی قسمش میده و میگه نه الان نه و به شهرام میگه از در پشتی بفرستش بره وقتی حامد میاد تو حکم احضارو به نیما میده.

نیما وقتی حکم میبینه به حامد میگه حالا که اینجوری شد بریم پایین یسری چیزارو درباره زنت بهت نشون بدم و تمام فیلم و عکس های مانلی را به حامد نشون میده و میگه همین الانم زنت اینجا بود. حامد عصبی میشه و زیر گریه میزند و به خانه برمیگردد و با مانلی دعوا میکند و بهش میگه چرا رفتی اونجا چرا با غیرت من بازی کردی چرا چیزی نگفتی که مانلی میگه به خاطر تو رفتم اونجا. مادر حامد وقتی میبیند که دعوایشان شده میخواد بره پیششون که حاج رضا نمیزاره و میگه اول زندگی بزار خودشون حل کنن. فردای آن روزوقتی حامد از خواب بیدار میشه میبینه که مانلی گذاشته رفته . گوشیشم خاموشه و معلوم نیست کجاست‌. بهرامی پیش دکتر بحری میره و بهش میگه که من نمیتونم جلوی نیمارو بگیرم که دکتر عصبی میشه و میگه پس پول میگیری که چیکار کنی گمشو برو . دکتر خودش میره پیش نیما میگه فعلا کاری نکن نزدیکه تاییدیه صلاحیته.بهرامی می ره پیش نیما و نیما باهاش بد صحبت می کنه که چرا رفتی پیش بابام و به بهرامی می گه مانلی اومده پیش من می گه عاشق شده من اینو بزرگش کردم اما تو روی من وایستاده . من از آدم بی صفت متنفرم!

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا