خلاصه داستان قسمت بیست و یکم سریال آقازاده | قسمت ۲۱ سریال آقازاده
در ادامه این مطلب چکیده ای از آنچه که در قسمت بیست و یکم سریال آقازاده رخ داده است را برای شما گرد آورده ایم. سریال آقازاده در ژانر درام اجتماعی و سیاسی داستان یک آقازاده به نام نیما بحری امیر آقایی است که تخلفات اقتصادی مرتکب شده و یک مأمور به نام حامد تهرانی سینا مهراد که او هم یک آقازاده است، البته با خصوصیاتی کاملاً مخالف تلاش میکند تا دست نیما را رو کند.
در قسمت بیست و یکم سریال آقازاده دیدیم که بهرامی وکیل خانواده بحری به زندان میرود تا با دکتر بحری صحبت کند و به او میگوید که به علت موج راه افتاده در بین مردم دادگاهش جلو افتاده است که دکتر میگوید هرچی میخوان بگن بگن مهم نیست تو باید کارت رو خوب انجام بدی و به او می گوید که آن شب چه اتفاقی بین او و سارا افتاده است و میگوید سارا به او گفته است که تمام مدارکی که بر علیه او و نیما دارد دست خودش نیست و باقیش را به شخص دیگری سپرده است که امیدوار است او دروغ گفته باشد…
حامد با گرفتن مدارک و پرونده نیما به سراغ بازپرس میرود که وقت دادگاه را از او بگیرد، منتها بازپرس به او میگوید که به احتمال زیاد برای وجود همسرش در پرونده او مجبور به کناره گیری میشود که باعث عصبانیت حامد میشود.
حامد به سراغ شخصی به نام علیرضا میرود و حرفهای بازپرس را به او میگوید که آن ها تصمیم گرفته اند حامد را از پرونده کنار بگذارند که علیرضا راه دیگری جلوی پای او میگذارد و میگوید که او باید از شخص دیگری به جز همسرش اعترافبگیرد.
بهرامی به سراغ نیما رفته است و با او در زندان ملاقات میکند که نیما بحری به او میگوید تمام تمرکزش روی پرونده پدرش باشد و بعد از آزاد شدن شهرام تنها به حرف های او گوش دهد…
یکی از پلیس ها به حامد میگوید که الکس به ایران آمده است و حامد به او میگوید که تمام مدت او را تعقیب کند و زیر نظر داشته باشد.
حامد به ملاقات راضیه در زندان میرود و خبر قتل سارا فضلی را به او میدهد و از او میخواهد درباره الکس صحبت کند که راضیه میگوید هیچ چیزی درباره الکس نمیتواند به او بگوید…
آخوند مسجد حاج رضا به خانه او میرود و از او میخواهد به مسجد برود و بر روی حرف و حدیث ها سرپوش بگذارد که حاج رضا به او میگویو برخی از حرف و حدیث ها واقعیت دارد که نمیآیم و قصدم این است که پشت عروسم بایستم چرا که اشتباه خودم بود که قبل از آن هیچ توجهی به گذشته او نکردم
دادگاه علنی دکتر بحری برگزار میشود و در آن وکیل اولیای دم سارا فاضلی درخواست قصاص و اشد مجازات را دارند.
شهرام آزاد میشود و به سراغ تینا میرود و به او میگوید که باید شخصی را در روز و ساعت خاصی به جایی ببرد و به او تاکید میکند که حتما با بنزی که نیما برایش خریده بود به دنبالش برود.