خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی عشق از نو + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۴۰ سریال ترکی عشق از نو را می توانید مطالعه کنید. با ما همراه باشید. سریال ترکی عشق از نو (به ترکی استانبولی: Aşk Yeniden) مجموعه تلویزیونی ترکیه‌ای، در ژانر کمدی، عاشقانه است که مهر ۹۹ با دوبله فارسی توسط شبکه های جم در حال پخش می باشد. بازیگران اصلی این سریال ازگه ازپیرینچی، بورا گولسوی می باشند.

قسمت ۴۰ سریال ترکی عشق از نو

خلاصه داستان سریال ترکی عشق از نو

زینب که بدون خبر دادن به خانواده اش، با عشقش اَرتان به آمریکا فرار کرده بود، بعد از اینکه توسط ارتان ترک شد، با پسر چند ماهه اش، نا امید به ترکیه برمی گردد. زینب که نمی‌داند چه توضیحی دربارهٔ پسرش، به پدر خود بدهد، درمانده سوار هواپیما می‌شود. از طرف دیگر فاتیح که برای فرار از نامزد اجباریش به آمریکا رفته بود، بعد از شکست عشقی در آمریکا تصمیم به بازگشت به ترکیه می‌گیرد. داستان این دو که در راه برگشت به خانه با هم آشنا می‌شوند، قصهٔ سریال عشق از نو ست.که لحظات خنده دار و عاشقانه‌ای را می‌آفریند.

قسمت ۴۰ سریال ترکی عشق از نو

آیفر و یادگار در حیاط نشسته و مشغول صحبت هستند. آیفر ماجرای فادیک را برای یادگار تعریف میکند. کمی بعد شوکت به خانه آمده و با چهره ای عبوث داخل می رود. یادگار از برخورد شوکت متعجب می شود. پلیس دم خانه می آید و می‌گوید که باید شوکت را با خود ببرند زیرا از او شکایت شده است. شوکت متعجب شده و همراه آنها می رود. فاتح از شرکت به سمت محل قرار حرکت میکند. زینب و سلین و فادیک که دم شرکت منتظر فاتح بوده اند، او را با تاکسی تعقیب میکنند. فاتح به یک انبار متروکه رسیده و پیاده می شود. داخل انبار، اورهان و کنه با لباسهای جنگی و جلیقه ایستاده اند. آنها با خود سلاح آورده اند و به فاتح نیز لباس و اسلحه می دهند. سلین و زینب و فادیک با کنجکاوی به انبار نگاه میکنند. زینب میگوید که حتما موضوع به ارتان مرتبط است. آنها داخل می‌روند اما کسی را نمی بینند. آنها متوجه می شوند که انبار یک قسمت مخفی نیز دارد و به سمت آنجا می روند. مصطفی چهره خودش را سیاه کرده و به انبار می آید. فاتح با دیدن او هول شده و با تصور اینکه شخص دیگری است، به سمت او شلیک میکند، اما تیر به سمت خودش برمی‌گردد. همان لحظه دخترا نیز وارد شده و با دیدن صحنه تیر خوردن فاتح شوکه می شوند. زینب با نگرانی جلو می رود.
فاتح از زمین بلند شده و می‌گوید که جلیقه ضد گلوله داشته است. زینب از آنها بابت ماجرا و پنهان کاری هایشان توضیح میخواهد و در مورد ارتان سوال میکند. فاتح میگوید که آن شب، آنها با ارتان از تالار بیرون آمده اند. ارتان یک وانت همراه خود داشته که افراد زیادی پشت آن بوده اند و به همراه چوب و چماق آماده کتک زدن فاتح و اورهان و مصطفی و مته بوده اند. آنها همان لحظه از ترس فرار میکنند تا کتک نخورند. سپس بخاطر تهدید یک نفر که گفته است از ماجرای آن شب و فرار آنها با خبر است و عکس فرار آنها را داشته، به آنجا آمده اند. زینب و دخترها از این ماجرا و پنهان کردن آن عصبی می شوند و پسرها را نصیحت میکند. یادگار با زینب تماس میگیرد و خبر میدهد که شوکت را دستگیر کرده اند. کامل و جواد دم خانه آیفر می روند و جواد میگوید که میخواهد آنجا منتظر بماند تا بالاخره شاهزمیت را ببیند و به عشقش به او اعتراف کند. همان لحظه آیفر از راه رسیده و حرفهای جواد را می شنود و عصبانی می شود و جواد را دعوا کرده و به او حمله میکند. جواد و کامل از آنجا فرار میکنند.

هنگامی که اورهان و فاتح و زینب به کلانتری می روند، پلیس اورهان را نیز دستگیر میکند و می‌گوید که از او نیز شکایت شده است. آنها متوجه می شوند که بلکجان و پدرش شکایت کرده اند. شب، مریم به دیدن فاتح می رود و ماجرای رفتن خودش را به او میگوید و زینب و نوه اش را به فاتح می سپارد. روز بعد وقتی فاتح به دیدن شوکت در زندان می رود، شوکت ای فاتح میخواهد که زینب را از استانبول ببرد تا هنگامی که مریم آنجا را ترک کند، زیرا به مریم اعتمادی ندارد و امکان دارد که او حقیقت را به زینب بگوید. یادگار و الیف سو به خانه فهمی می روند. زینب در اتاق سلیم زیر بالش او یک نوار کاست ویدیو پیدا میکند و حدس می زند که فیلم جشن ختنه سوران سلیم است که گم شده بود. او با خوشحالی به سالن آمده و میگوید که فیلم را پیدا کرده است و سلین میخواهد فیلم را داخل دستگاه بگذارد تا با هم ببینند. همان لحظه فاتح به خانه رسیده و متوجه می شود که آن فیلمی است که خودش ضبط کرده بود. شوکت نیز همراه سلیم بله خانه آمده و همه از آزادی او غافلگیر می شوند. شوکت خبر میدهد که قرار است همگی برای برداشت چای بروند.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا