گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی؛ بازیگر سریال هم بازی: کمابیش جدول حل می کنم

نیلوفر کوخانی، متولد دوم شهریور ۱۳۷۰، در تهران، لیسانس ادبیات فارسی، برنامه ریز، دستیار کارگردان و بازیگر سینما و تلویزیون است. در کارنامه هنری او می توان به سریال های «چرخ فلک»، «تاریکی شب، روشنایی روز»، «خواب زده»، «خانه امن» و فیلم سینمایی «دختران زمستان» اشاره کرد. با نیلوفر کوخانی به مناسبت پخش سریال «هم بازی» گفتگویی صمیمی در نیمه های فروردین سال ۱۴۰۰ داشته ایم که با هم می خوانیم.

گفتگو: عباسعلی اسکتی

عکس: فائزه سلیمیان

گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی
گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی

 

*چرا «بازیگری» را انتخاب کرده اید؟

چون بازیگری به من این فرصت را می دهد که بی نهایت زندگی را تجربه کنم. لحظاتی که جلوی دوربین هستم، برای من به شدت ارزشمند است و من ثانیه به ثانیه آن را زندگی می کنم و قدردان آن لحظات هستم.

*چه ویژه گی هایی در یک نقش باعث می شود آن را بازی کنید؟

نقشی که من را به چالش بکشد و باعث شود حتی برای مدت کوتاهی آدم دیگری باشم برای من جذاب است. قطعا فیلمنامه و کارگردان کار هم در اولویت قرار دارند.

*سریال هم بازی چه حرفی برای گفتن دارد و چه شد بازی در آن را پذیرفتید؟

وقتی قصه ای، قصه جوان هاست و شما هم جوان هستید، پس طبیعتا برای شما جذاب است که بخشی از قصه زندگی آنها را روایت کنید. من احساس کردم بخشی از آدم های این قصه از جمله آوا شبیه من هستند. آوا به من شباهت داشت و نمی دانم این شباهت در جزئیات بود یا کل، ولی چیزی که می دانم این بود که برای من جذاب بود که قصه آوا را من تعریف کنم. این موقعیت به من داده شد که قصه آوا را تعریف کنم و بزرگترین جذابیت آن برای من این بود که شبیه خودم بود و فکر می کنم برای هر کسی جالب باشد که حداقل برای یک بار کسی شبیه خودش را نمایش بدهد.

*جالب ترین اتفاقی که در مواجهه با مردم نسبت به این سریال داشته اید، چه بوده است؟

فکر می کنم دیده شدن و مورد توجه بودن برای همه در جهان شگفت انگیز است. مورد توجه بودن، از بچگی در خانه، مدرسه و بین دوستان شروع می شود و وقتی یک کار هنری انجام می دهیم که اینجا در مورد تصویر و تلویزیون صحبت می کنیم که یک قاب جادویی است و مردم ما را می بینند، پس زمانی که شما را می شناسند، آنقدر ذوق و شعف و شادی آن زیاد است که اصلا نمی شود راجع به آن  حرف بزنیم. اگر بخواهم کوتاه بگویم، وقتی مردم ما را می بینند، اولین چیزی که برای من مهم است این می تواند باشد که چقدر توانسته ام حال خوبی برای آنها به وجود بیاورم و بعد از آن طبیعتا برای من مهم است که چقدر من را دوست داشته اند و دوست دارند. وقتی احساس کنم که حالشان با من خوب است، پس این تاثیر را روی من می گذارد که بهتر و درست تر پیش بروم و حتی شاید با اینکه تماشاچی من را در سوپر مارکت دیده و شناخته، تا مدت ها حال من خوب باشد.

گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی
گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی

*دفعه قبل که صحبت کردیم شما نقش مکمل بودید و این بار نقش اصلی یک مجموعه، فکر می کنید در گفتگوی سوم کجا باشید؟

کجا بودن و با چه حالی بودن در عین حال که می تواند خیلی مهم باشد، می تواند خیلی هم مهم نباشد. به نظر من این بودن باید تکلیف دار باشد. شاید یک جایی یک نقش مکمل خیلی بیشتر از نقش اصلی حرف مهمی داشته باشد و شاید یک کاراکتر شناسنامه دار باشد. وقتی به من کاری پیشنهاد می شود، ترازو و متر و معیار دستم نمی گیرم و بیشتر باید با آن کار حال من خوب باشد. در مورد سریال هم بازی هم با تمام عجله ها حال من خوب بود و در مورد آینده هم ببینیم خدا من را کجا می برد.

*نیلوفر کوخانی می تواند روزی سوپراستار تصویر ما باشد؟

سوپراستار معنای مشخصی در دنیا دارد و به آدم هایی که جایگاه مشخصی دارند، سوپراستار می گویند. به آدم هایی که میزانی از مخاطب و دنبال کننده پیگیر آنان هستند. نمی دانم وقتی طعم آن را حس کنم، جذاب خواهد بود یا نه، اما دیده شدن و دوست داشته شدن برای هر آدمی خیلی جذاب است. اگر احساس کنم روزی ظرفیت آن را دارم، امیدوارم سوپر استار شوم، ولی اگر قرار است دیگر خودم نباشم، امیدوارم سوپراستار نشوم.

*چه برنامه های از پیش تعیین شده ای برای سال ۱۴۰۰ دارید؟

خیلی اهل اینکه روبه روی خودم تقویم بگذارم و برای آینده برنامه ریزی کنم نیستم، ولی حس من این که سال ۱۴۰۰ خیلی اتفاق های خوبی می افتد و این برمی گردد به خودم که چگونه پیش بروم، در کل خیلی خوش بین هستم.

*بهترین اتفاق سال گذشته برای شما چه بوده است؟

در سال ۹۹  بعد از اینکه من چند سال در سینما و در پشت صحنه کار کرده بودم، دو سریال کار کردم که خدا را شکر هر دو دیده شد. فکر می کنم این مهمترین اتفاقی بود که برای من افتاد و می توانست رخ بدهد و می تواند یک شروع خوب برای سال های بعد باشد.

*رسیدن به دنیای تصویر و دیده شدن چه المان هایی می خواهد؟

دیده شدن خیلی کار سختی نیست و حتی می تواند یکشبه اتفاق بیفتد، اما ماندگاری در دنیای هنر مستلزم داشتن دانش و هوش و تلاش است.

*خوش چهره بودن چقدر در پیشنهاد نقش تاثیر دارد؟

قطعا خوش چهره بودن یک امتیاز مثبت به حساب می آید، اما قصه های مختلف چهره های مختلفی را می طلبد.

*نظر مخاطبانتان مخصوصا در دنیای مجازی چقدر برایتان اهمیت دارد و کامنت جالبی داشته اید که در ذهنتان بماند؟

دنیای مجازی در عین اینکه خیلی جالب و سرگرم کننده است، می تواند خیلی گنگ و ترسناک باشد. به جز این جهانی از محبت که سمت آدم سرازیر می شود، یک عده هم نقد می کنند و می تواند سازنده باشد. آدم ها وقتی در چشم های هم نگاه می کنند و حرف می زنند، یک قسمت از حرف های آنها شاید از سر حیا گفته شود یا نشود و این در دنیای مجازی خیلی ساده تر است، مثلا شاید در شرایط عادی یک نفر بخواهد از شما درخواست ازدواج کند و این خیلی سخت باشد، ولی در دنیای مجازی این به ساده ترین حالت ممکن گفته می شود.

گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی
گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی

*ازدواج چقدر برای هنرمندان سخت تر از مردم عادی است؟

سخت است، اما این هم بخشی از زندگی است و اگر بشود تعادل ایجاد کرد، خوب است.

*بهترین تعریفی که از خودتان شنیده اید چه بوده است؟

این جمله که به من می گویند یک روز می توانید یک نقش خیلی خوب را بازی کنید، این را از خیلی از آدم ها شنیده ام و می تواند بهترین جمله باشد که امیدوارم خیلی زود اتفاق بیفتد.

*از کار بازیگران و کارگردان های خارجی کدام را می پسندید؟

من از بین بازیگران خارجی به «نیکول کیدمن» و کارگردانان به «جیم جارموش» خیلی علاقه مند هستم.

*بیشتر دوست دارید چه نقش هایی را بازی کنید؟

دوست دارم همه ی نقش ها را تجربه کنم، اما هر نقشی که سختی بیشتری برای من داشته باشد، جذاب تر است.

*دوست دارید در کنار کدام هنرپیشه ها و برای کدام کارگردان ها بازی کنید؟

بازی در کنار هر بازیگری قطعا فرصت مناسبی برای یادگیری و رشد است و طبیعتا آرزوی هر بازیگری است که با کارگردان های مولف و صاحب سبک کار کند. من سینمای آقای شهبازی، آقای سیدی و آقای جیرانی را خیلی دوست دارم.

*نقشی بوده در میان فیلم های ایرانی که دوست داشته باشید بازی کنید؟

بله نقش نازنین بیاتی در فیلم دربند آقای شهبازی که البته به نظرم خانم بیاتی بسیار خوب بازی کرده اند.

*چقدر به ماندگاری فکر می کنید و در بین بازیگران امروز کسی را داریم که ماندگار شود؟

ماندگاری یکی از مهمترین دغدغه های من است و بی شمار بازیگر داریم که ماندگار می شوند. بی شک خانم فاطمه معتمدآریا و خانم هدیه تهرانی ماندگار هستند.

*چه توصیه ای برای علاقه مندان به «بازیگری» دارید؟

مطالعه، فیلم دیدن، پشتکار، البته کلاس های بازیگری هم خیلی موثر است. وقتی دوره های بیان و بدن و بعد از آن بازی مقابل دوربین را می گذرانید، تازه متوجه می شوید که چقدر هیچی از بازیگری نمی دانید و چقدر باید برای آن زحمت بکشید. من نزد آقای جیرانی دوره بازیگری دیده ام و کِیف کرده ام. آن روزها برای من تکرار نشدنی است.

*موسیقی کجای زندگی شما قرار دارد؟

تقریبا در همه لحظات زندگی من موسیقی قرار دارد، همه سبک ها را دوست دارم، اما بیشتر به جاز علاقه مند هستم.

*آخرین فیلم و کتاب خوبی که خوانده و دیده اید را معرفی می کنید؟

آخرین کتاب «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی است و به همه خواندن آثار آقای ابراهیمی را پیشنهاد می کنم. آخرین فیلمی هم که دیدم «بچه رزماری» پولانسکی بود.

*نظر مخاطبانتان چقدر برایتان اهمیت دارد؟

خیلی زیاد، قاعدتا نقد سازنده است و من هم استقبال می کنم از هر نقدی که به بهتر شدن من کمک کند.

*در سینما و تلویزیون دوست صمیمی هم دارید؟

بله، دوستان خوب زیادی دارم، چه در حیطه بازیگری و چه در کارگردانی و عوامل عزیز پشت صحنه، کار کردن در پشت صحنه کمک بزرگی برای من در بازیگری بود و من همچنان برای کارهایم با دوستانم مشورت می کنم.

*مافیا تا چه حد در سینمای ایران وجود دارد؟

من خیلی موافق این کلمه در حیطه فرهنگ و هنر نیستم، اما قطعا روابط وجود دارد. من تا به حال برخورد نداشته ام و درگیر آن نشده ام. سعی می کنم بیشتر با دیده هایم پیش بروم تا شنیده ها.

گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی
گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی

*حسادت بین بازیگرها تا چه حد وجود دارد؟

وجود دارد، اما لزوما حسادت خیلی بد نیست، اگر بشود آن را تبدیل کرد به رقابت. اگر کسی را بهتر از خودمان نبینیم، بعد از مدت کوتاهی درجا می زنیم. فکر می کنم به پیشرفت کمک می کند.

*جلوی آینه تمرین جایزه گرفتن می کنید؟

جلوی آینه نه، ولی چشمانم را می بندم و آن را مدام تصور می کنم.

*ممکن است روزی بازیگری را کنار بگذارید؟

تلاشم را می کنم به آن درجه که می خواهم برسم، اما اگر احساس کنم دارم راه را اشتباه می روم، حتما آن را کنار می گذارم.

*چند شخصیت که دوست دارید از نزدیک ببینید.

جیم جارموش، جیم کری، کریستوفر نولان، والت دیزنی، مارکوپولو و زنده یاد خسرو شکیبایی.

*یک نکته جالب از خودتان برای مخاطبان ما؟

همیشه سعی می کنم اگر یک موقع با عجله انتخاب کرده ام و حتی اگر این انتخاب اشتباه بوده است، با عقل ادامه آن را پیش ببرم.

*اگر با خودتان ملاقات کنید، از خودتان خوشتان خواهد آمد؟

بله، من خیلی خودم را می بینم و جزو آدم هایی هستم که خیلی با خودم حرف می زنم، به خودم اهمیت می دهم و برای خودم در تنهایی وقت می گذارم. فکر می کنم آدمی که خودش را دوست داشته باشد، می تواند آدمی خوب و دوست داشتنی باشد.

*اگر یک دوست تخیلی انتخاب کنید، چه شخصیتی را انتخاب می کنید؟

خیلی جودی ابوت را دوست دارم.

*و خودتان شبیه کدام شخصیت کارتونی هستید؟

خیلی به من می گویند شبیه سرندیپیتی هستم!

*اگر دوباره متولد شوید دوست دارید این اتفاق کجا و با چه شغلی بیفتد؟

احساس می کنم اگر دوباره متولد شوم، آن موقع می توانم راجع به آن تصمیم بگیرم، ولی الان با جایی که هستم و حالی که دارم، خیلی حالم خوب است. با همه حال بدی ها و حال خوبی ها راضی هستم.

*چهار شماره در گوشی تان که وقتی به اسم آنها می رسید، حالتان خوب می شود؟

قطعا این چهار تا شماره را همه دارند. شما و همه کسانی که این مصاحبه را می خوانند هم دارند، ولی تمام زیبایی آن به این است که آن را برای خودمان نگه داریم.

*چهار چیزی که به جزیره تنهایی خودتان می برید؟

کتاب، موبایل، تلویزیون و شکلات!

*بعد از کرونا اولین جایی که به آنجا سفر خواهید کرد؟

از آنجایی که من خیلی به جهان رنگی علاقه مند هستم و رنگ ها را دوست دارم، خیلی دوست دارم به هند بروم و این سفر را تجربه کنم. کلا من خیلی عاشق سفر کردن هستم، ولی اولین جایی که می خواهم بروم، هند است.

*زندگی را چه رنگی می بینید؟

زندگی به نظر من ترکیبی از حال و احوال ماست که هر لحظه ممکن است یک رنگ باشد، ولی می دانم که قطعا سیاه نیست. رنگ تیره جایی در زندگی من ندارد. رنگ تیره را در لباس خیلی دوست دارم، ولی رنگ زندگی من نیست. خیلی وقت ها سبز، سفید و خیلی وقت ها قرمز است.

*چیزی که از خودتان انتظار داشتید امروز باشید، هستید؟

هنوز خیلی مانده است. من کلا آدم قانعی نیستم و تقریبا همیشه از خودم ناراضی هستم و از خودم خجالت می کشم، به شکلی که وقتی خانواده تصویرم را در تلویزیون می بینند، من پشت مبل قایم می شوم!

گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی
گفتگوی اختصاصی با نیلوفر کوخانی

*صبح ها با این ذهنیت که یک آدم مشهور هستید، از خواب بلند می شوید؟

صبح ها که از خواب بیدار می شوم، احساس می کنم یک کار مهم با این دنیا دارم، ولی هرگز احساس نکرده ام که آدم مهمی هستم.

*آرمان شهر شما در دنیای هنر چیست؟

آرمان شهری وجود ندارد، مگر اینکه خودمان آن را بسازیم، چه به لحاظ شغلی که داریم و چه جامعه ای که در آن زیست می کنیم.

*فکر می کنید ده سال بعد کجا باشید؟

امیدوارم همچنان در کنار خانواده عزیزم باشم و در بازیگری  قطعا تلاش می کنم جای بهتر و بالاتری باشم.

*باشکوه ترین لحظه زندگی شما چه لحظه ای بوده است؟

لحظه ای که من باعث خوشحالی یک نفر شوم یا کاری کنم که یک آدم خوشحال شود، برای من لحظه باشکوهی است. همه ما دنبال یک لحظه باشکوه عجیب غریب می گردیم که فکر می کنم هنوز برای من اتفاق نیفتاده و منتظر هستم اتفاق بیفتد.

*و یک اتفاق ایده آل همین الان برای شما چه می تواند باشد؟

خلق کاراکتری که خیلی می تواند برای من جذاب باشد. نمی دانم چی و کی، اما این خیلی می تواند برای من ایده آل و جذاب باشد.

*یک سوال از خودتان بپرسید و پاسخ بدهید؟

از خودم می پرسم، الان حال شما چطور است؟ و جواب می دهم: عالی!

*یک آرزو برای سال هزار و چهارصد؟

امیدوارم ۱۴۰۰ خوب باشد، بدون هزینه زیاد برای خوب بودن، چون احساس می کنم ۹۹ همه قلک هایشان را شکاندند و هر چه بود را خرج کردیم، از عاطفه و حال خوب. شما را به خدا نگران نباشید و  امسال می گذرد، آنان که رفتند، خدا رحمتشان کند و بازماندگان صبور باشند و روحشان در آرامش باشد. کاش ۱۴۰۰ یک سال خوب و بدون هزینه برای همه باشد.

*یک کاراکتر متفاوت که همین الان برای بازی کردن به ذهن شما می رسد؟

این گفتگوی دوم ما با هم است و در گفتگوی سوم جواب این سوال را می دهم، چون به احتمال زیاد آن را بازی کرده ام.

*سه ویژگی که شما را از دیگران متمایز می کند؟

من، من، من! این را دیگران باید بگویند.

*به تئاتر علاقه ندارید؟

می تواند تجربه خیلی خوشایندی باشد، ولی من هنوز درگیر آن نشده ام. شاید چون کرونا باعث شده که سالن ها تعطیل شود، پس در این یک سال جذب آن نشده ام، اما امیدوارم که در یک جای درست اتفاق بیفتد.

*چقدر اهل حل کردن جدول هستید؟

خیلی دوست دارم و کمابیش جدول حل می کنم.

*حرف پایانی؟

من عاشق زندگی هستم، به نظر من زندگی خیلی قشنگ و هیجان انگیز است. آدم های دور و بر من حالشان خوب نیست و ناامید هستند. امیدوارم خیلی زود این حال بد از دلشان بیرون برود و شرایط زندگی همه تغییر کند و به یک سمت خوب برود. نباید یادمان برود که قدردان همه لحظات خوبی باشیم که می تواند برای ما وجود داشته باشد. لذت بردم از هم صحبتی با شما و امیدوارم حال دل شما و مخاطبان مجله شما خوب باشد.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا