خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی معصومیت Masumiyet + پخش صوت

در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۰ سریال ترکی معصومیت Masumiye از نظرتان می گذرد. با ما همراه باشید. سریال ترکی معصومیت در ژانر درام، جنایی به کارگردانی عمور آتای و تهیه کنندگی فاروک تورگوت ساخته شده است. نویسندگی این سریال ترکیه ای بر عهده سیرما یانیک می باشد‌. بازیگران اصلی سریال معصومیت (Masumiyet) عبارتنداز؛ ایلیدا الیشان در نقش اِلا، سرکای توتونجو در نقش ایلکر، دنیز چاکیر در نقش بهار، دنیز ایشین در نقش ایرم، هولیا اوشار در نقش هاله، مهمت اسلانتوق در نقش هارون و

قسمت ۳۰ سریال ترکی معصومیت Masumiye
قسمت ۳۰ سریال ترکی معصومیت Masumiye

الا سعی می کند با مادرش صحبت کند اما روی نگاه کردن به او را هم ندارد. بهار خیلی ناراحت است و به او می گوید: «بعد از دیشب دیگه حرفی ندارم باهات بزنم. » الا با ناراحتی پیش دکترش می رود. دکتر می گوید: « تو مطمئنی در مورد ایلکر و کاری که میخواستی بکنی کاملا روراستی؟ » الا می گوید: «من بازی نمیکنم. اگه فیلم بازی نمیکردم شریک جرمی هم نداشتم.»

ایرم صبح به دیدن ایلکر می رود که همان موقع هم امید به ایلکر حمله می کند و مشتی به او میزند. ایلکر هم با او درگیر می شود. در نهایت، امید را به جرم حمله به ایلکر بازداشت می کنند. امید هم که نمیداند باید از چه کسی کمک بخواهد، به بهار زنگ میزند.
هارون از بهار خواسته تا با یکدیگر ملاقات داشته باشند. بهار تا دهن باز می کند به خاطر الا زیر گریه میزند. هارون دستان او را در دست می گیرد و سعی می کند تسلی اش بدهد که بیرجی از راه می رسد و از دیدن این صحنه، حسادت می کند.
ایرم کنار ایلکر می نشیند و می گوید: «دلم واسه پسره میسوزه. اومد تلافی دربیاره خودش کتک خورد آخرشم بردنش کلانتری! چی ازت میخواد؟ »

ایلکر با عصبانیت می گوید: «احمق عاشق الاست! داستان کلاسیکه! پسر ضعیف و تو سری خورد قایمکی عاشق دختر اصلیه. » ایرم با عصبانیت می گوید: «دختر اصلی الاست؟! من زنتم! جلوی چشمم از روی غیرت و حسادت پسره رو کتک میزنی ولی زنی که روش غیرتی شدی من نیستم! تو این قایق شام های رمانتیک خورده میشه اما نه با من با اون! » ایلکر جا می خورد اما می گوید: «تموم شد ایرم! من میخوام ازت طلاق بگیرم! » ایرم در حالی که ناراحت شده لبخند میزند و می گوید: «متاسفم عشقم! پرسه زدن کنار دریا بسه. برمیگردی. باید بریم خونه خودمون. منم خیلی جدیم. شب میبینمت! » و می رود.

وقتی ایرم به خانه می رسد جنک دنبالش می رود تا حالش را بپرسد. ایرم می خواهد دست از سرش بردارد و عصبانی می شود. جنک می گوید: «حدس میزدم چیزی از اون شب یادت نباشه. » ایرم یاد شبی که جنک و او همدیگر را بوسیده بودند می افتد و می گوید: «نه از اون شب نه قبلش چیزی یادم نیست! »
تیمور خیلی به خاطر پول هایی که از دست داده عصبانی است. بانو به او می گوید: «اون زنت احمقت قدرتش رو از هارون خان میگیره! مدام همو میبینن. به نظرت چرا؟! » تیمور به فکر فرو می رود.
بیرجی به هارون می گوید که این صمیمتش با بهار را خطرناک و بیش از حد میداند.

هارون می گوید: «نمیدونم چه برداشتی کردی اما با بهار خانم غیر از نگرانی های مشترکمون هیچ صمیمیت دیگه ای نداریم. در مورد مسئله اعتماد هم حق با توئه. بهش اعتماد دارم. » بیرجی ناراحت می شود. هارون در مورد تراپی های ایلکر می پرسد. بیرجی قسمتی را که ایلکر در گوشش چیزی گفته بود را رد می کند و حرفی نمیزند.
الا شب به دیدن هارون می رود. شریک جرمی که در موردش صحبت کرده بود همان هارون بود…

امید در حالی که به عکس هایی که از الا دارد خیره شده، در خانه شان زده می شود و پلیس ها او را دستگیر کرده و با خود می برند. از آن طرف بریل به اسماعیل می گوید: «یکی هست که از چشممون در رفته. یه عاشق یه طرفه مریض پیدا کردیم که شب حادثه به تولد دختره دیر اومده. یکی که گوشیش رو تو خونه جا گذاشته و معلوم نیست کل شب کجا بوده… این میتونه برگ برنده ما باشه تا بتونی قسر در بری… » اسماعیل واقعا خوشحال می شود. وقتی شب به خانه می رسد، قبل از شام، هاله می گوید که دور هم فیلم تماشا کنند و همه را جمع می کند. فیلم همان دوربین مخفی ای است که از اسماعیل در دست دارد. همه با تعجب و حتی خوشحالی منتظر هستند. اسماعیل با وحشت به هاله که لبخند به لب دارد خیره می شود.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معصومیت + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا