خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی معصومیت Masumiyet + پخش صوت

در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۱ سریال ترکی معصومیت Masumiye از نظرتان می گذرد. با ما همراه باشید. سریال ترکی معصومیت در ژانر درام، جنایی به کارگردانی عمور آتای و تهیه کنندگی فاروک تورگوت ساخته شده است. نویسندگی این سریال ترکیه ای بر عهده سیرما یانیک می باشد‌. بازیگران اصلی سریال معصومیت (Masumiyet) عبارتنداز؛ ایلیدا الیشان در نقش اِلا، سرکای توتونجو در نقش ایلکر، دنیز چاکیر در نقش بهار، دنیز ایشین در نقش ایرم، هولیا اوشار در نقش هاله، مهمت اسلانتوق در نقش هارون و… .

ماه ها پیش ایلکر و الا در آغوش هم دراز کشیده اند. ایلکر از الا می پرسد: «تو میدونی ایلکر معنیش چیه؟ » الا می گوید: «ایلکر میشه اولین پسر یه خانواده. » ایلکر به سردی می گوید: «ایلکر یعنی اولین و تنها فرزند پسر که تونست زندگی فلاکت بار مادرش رو با دنیا اومدنش نجات بده. برای پدر غرور به ارمغان آورد. یعنی تا آخر عمرت پدرت رو خوشبخت کن یا پشت مادرت قایم شو. ایلکر یعنی وقتی بچه ای نباید کابوس ببینی نمیتونی بترسی و تو دردسر بیفتی. بابات اجازه نده، نمیتونی هیچ کار بدی انجام بدی. » الا با ناراحتی به او خیره می شود…

وقتی همه با تعجب و حتی لبخند به ویدیویی که اسماعیل در آن حضور دارد خیره شده اند، درست در لحظه ای که بریل وارد خانه می شود اما هنوز جلوی دوربین نیامده، هاله ویدیو را قطع می کند و اسماعیل را که ترسیده به اتاق می برد و در را قفل می کند. هاله ویدوی کامل را به اسماعیل نشان میدهد و می گوید: «دوتا راه داری اسماعیل. من همه چیز تورو میخوام و میگیرم. یا با اون پلیس هایی که پایین منتظرتن میری و اعتراف میکنی چیکار کردی یا دیگه هیچکس نمیمونه که فیلم رو نبینه! » اسماعیل با وحشت به او خیره می شود و پایین می رود و مقابل پلیس هایی که هاله از قبل صدا کرده می ایستد و به جرمش اعتراف می کند. همه اهالی خانه با تعجب و شوک به او خیره می شوند.

هارون به الا می گوید: «میدونم آسون نیست اما جز تو کس دیگه ای نمیتونه اونو به حرف بیاره. » الا می گوید: «یه انرژی ای دارین که حتی به من هم حس اعتمادو میده. ولی اشتباه بوده. » هارون می گوید: «باید ببنیم تو برای رسیدن به چیزی که میخوای تا کجا پیش میری.»
بهار به همراه بهادر دوباره به کلانتری می روند و بهار نگران امید است و نمیداند چرا باید دوباره او را دستگیر کنند. بهادر او را گوشه ای می برد و آرام می گوید: «امید یکی از مظونینه بهار! اینجا بودنمون اصلا خوب نیست! باید بریم. » بهار با شنیدن این حرف شوکه می شود.
وقتی تیمور و مادر و خواهرهایش در مورد امید و کار وحشتناکی که در حق الا کرده صحبت می کنند و بدش را می گویند، هانده بهت زده و ناراحت از خانه بیرون می رود.

او به یاد روزی می افتد که تصمیم گرفته بود اطلاعات مربوط به دیر آمدن امید سر تولد را به بانو بدهد تا بلکه در ازایش چیزی بگیرد اما بانو که از دست او کلافه شده گفته بود: «اینا به من مربوط نیست! اینارو برو به یه وکیل بگو! » و هانده هم خبرش را به بریل داده بود و به همین خاطر الان در زندانی شدن امید خودش را مقصر میدانست.
وقتی آسو می بیند که مادرش بعد از این که اسماعیل همراه پلیس ها رفته بیخیال است و حتی لبخند به لب دارد و ایلکر هم مشغول بازی با گوشی اش است، عصبانی می شود و دلیل این آرامش آنها را نمی فهمد.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معصومیت + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا