خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی معصومیت Masumiyet + پخش صوت
در این مطلب از سایت جدولیاب شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال ترکی معصومیت Masumiye از نظرتان می گذرد. با ما همراه باشید. سریال ترکی معصومیت در ژانر درام، جنایی به کارگردانی عمور آتای و تهیه کنندگی فاروک تورگوت ساخته شده است. نویسندگی این سریال ترکیه ای بر عهده سیرما یانیک می باشد. بازیگران اصلی سریال معصومیت (Masumiyet) عبارتنداز؛ ایلیدا الیشان در نقش اِلا، سرکای توتونجو در نقش ایلکر، دنیز چاکیر در نقش بهار، دنیز ایشین در نقش ایرم، هولیا اوشار در نقش هاله، مهمت اسلانتوق در نقش هارون و… .
امید بالاخره تحت تاثیر حرف های اسماعیل به او حمله می کند و با دستان خون آلود و وحشت زده از سلول بیرون می آید. اسماعیل هم زخمی شده و فورا او را به بیمارستان می رسانند… هاله با دیدن این خبر، می فهمد که اسماعیل از حقه او که زمانی برای آزاد کردن ایلکر استفاده کرده بود، استفاده کرده و خنده اش می گیرد!
اسماعیل قبل از همه، از آسو می خواهد ملاقاتش بیاید و می پرسد: «تو به شوهرت اعتماد داری؟ » آسو جنک را تایید می کند و اسماعیل می گوید: «دخترم تو این زندگی دیگه فقط به تو اعتماد دارم… نباید به کسی در مورد تصمیمی که گرفتم بگی. »
یلدا به خاطر امید ناراحت است و با بهار درد دل می کند و اشک می ریزد. او که باورش نمی شود امید به اسماعیل چاقو زده باشد می گوید: «یعنی امید میاد به اون مرد چاقو میزنه؟ اونم وقتی اون زن وکیل که به جرم پنهون کردن مدارک، دستگیر شده؟! » الا زیرلب می گوید: «بر علیه ایلکر. » یلدا ناگهان عصبانی می شود و می گوید: «تو واسادی جلوی چشمای من، از اون مرتیکه دفاع میکنی آره؟! » بهار سعی می کند یلدا را آرام کند و الا که می بیند وضع بهم ریخته به اتاقش برمیگردد.
هاله وارد اتاق اسماعیل می شود و برگه طلاق و شرایطی که می گوید همه اموال اسماعیل باید به اسم هاله بشود را مقابل او می گذارد. اسماعیل با ترس می گوید که نمی تواند این کار را بکند اما هاله تمام مدت خودکار را مقابلش می گیرد تا برگه را امضا کند. اسماعیل بالاخره مجبور به امضا می شود…
هاله بعد از طلاق از اسماعیل به خانه هارون می رود. او می گوید: «میدونم ایرم تورو یاد مادرش میندازه… همون بی ثباتیه. » هارون از او می خواهد در این مورد صحبت نکند. هاله می گوید :«خودتو سرزنش نکن. دلیلش تو نبودی من بودم… » و دستان هارون را می گیرد و بعد هم می رود…
ایرم یاد همان شب می افتد. وقتی که ایلکر قبل از عروسی تنهایش گذاشته بود، ایرم هم بیکار ننشسته و به سمت ویلا راه افتاده بود….
ایلکر تصمیم خودش را گرفته، او بدون ترس و لبخند به لب به در خانه ی الا می رود و جلوی چشم تیمور و بهار و همه، رو به الا حلقه می گیرد و از او درخواست ازدواج می کند. همه با تعجب به او خیره می شوند.
جنک به هارون زنگ میزند تا جویای حال ایرم باشد. هارون می گوید: «خوب میدونم بی خبر از زنت بهم زنگ زدی! باید بدونی خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی میدونم! میدونم تو همون شب قبل از عروسی، یواشکی و مخفیانه، با یه هواپیمای خصوصی اومدی ترکیه. » جنک وقتی این را می شنود، خشکش میزند. او یاد همان شب می افتد. وقتی که همراه ایرم بدن نیمه جان الا را کنار جاده دیده و وحشت کرده بودند…
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی معصومیت + عکس