خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۴۳ سریال ترکی خواهران و برادران
نباهت و آکیف به طرف خانه در حال حرکتن که نباهت یکدفعه بهش میگه گوشیتو بده آکیف جا میخوره و میگه چی؟ واسه چی؟ تو به من شک داری؟ بس کن تروخدا! نباهت گوشیو ازش میگیره و آکیف از ماشین پیاده میشه و با خودش میگه اگه پیامو پاک نمیکردم باید به عقلم شک میکردم! نباهت پیشش میره و میگه داری کجا میری؟ آکیف خودشو میزنه به اون راه و میگه دنبال آرامش که هیچ وقت بهش نمیرسم سپس باهاش حرف میزنه و نرمش میکنه و بعد باهمدیگه میرن به طرف خانه. قدیر به خانه میره و به امل میگه گرسنه ات نیست؟ امل سراغ آسیه و عمر را میگیره که قدیر میگه آسیه دیگه پیش داداش سلیم کار میکنه شبا یخورده دیر میاد سپس زنگ میرنه به عمر که او برای اینکه قدیر چیزی نفهمه بهش میگه شارژ گوشیم داره تموم میشه داداش یخورده امشب دیرتر میام سما شامتونو بخورین. قدیر وقتی به امل دیر میان امل با خنده میگه پس امشب قراره گرسنگی بکشیم و میخندن. نباهت تو خانه وقتی ماجرای شنگول را میشنوه بهش میگه باشه اگه فکر میکنی بعد از دو سه روز اورهان میاد دنبالت باشه بمون شنگول میگه میاد من میشناسمتون دو روز که گشنگی بکشن میان نباهت قبول میکنه. شب اورهان و بچه هاش کلی سیب زمینی درست کردن و با خوشحالی دارن غذا میخورن. اوگولجان میگه بالاخره یه شب میتونم با خیال راحت کلی سیب زمینی بخورم اورهان میگه خداروشکر با خیال راحت میتونم غذا بخورم خدایا شکرت، آزاد شدم سپس اورهان میگه جلو هم درست میکنم بعد از غذا بخوریم. دوروک تو بوفه سر میز همبرگر میبره و میپرسه چیز دیگه ای احتیاج دارین یا نه یکی از دخترها میگه شماره تو آسیه با شنیدن این حرف حرص میخوره که دوروک میگه شرمنده نمیتونم چون عاشق یه نفر هستم و نمیتونم اونو از دست بدم و از اونجا میره.
سپس سلیم بهش میگه تو میتونی بری خونه دیگه دوروک میگه باشه و از آسیه میخواد تا حاضر بشه برن اما سلیم میگه آسیه با من میاد آسیه میگه چون هم محله ای هستیم گفتیم باهم بریم دوروک حرص میخوره. موقع جمع کردن ظرف ها آسیه وقتی میبینه یه برگر فقط یه گاز کوچیک ازش زده شده و تمام سیب زمینی هاش مونده با چاقو تیکه اضافه شو میندازه دور و تو پلاستیک میزاره تا ببره خونه سلیم اونو میبینه و حالش گرفته میشه و به روی خودش نمیاره که آسیه خجالت نکشه. وقتی به خانه میره به امل میده تا بخوره. شب سوزان عمرو به خانه میرسونه و قبل از به داخل خانه رفتن عمر درباره پولی که به آنها داده بود میگه که اصلا به دستشون نرسیده و شنگول خرجش کرده بوده سپس باهمدیگه به داخل خانه میرن. آنها با دیدن عمر میپرسن که چیشده سوزان واسشون تعریف میکنه و بازهم جلوشون از عمر تشکر میکنه سپس با دیدن وضع خونه شون بهم میریزه و از اونجا میره. اورهان به اونجا میاد و با دیدن دست عمر بهش میگه چیشده پسرم؟ عمر میگه چیزی نیست و ماجرارو واسش تعریف میکنه و میگه جلوی سوزان خانم نگفتم ولی کار نباهت خانم بود! آنها جا میخورن و میگن چرا باید همچین کاری کنه؟ عمر میگه نمیدونم ولی انگار باهم دشمنی داشتن دیگه خودمو دخالت ندادم قدیر میگه خوب کردی. عایشه به عمر زنگ میرنه و میگه اومدم ساحل نزدیک خونتون میای ببینمت؟ سپس عمر قبول میکنه و به اونجا میره. عایشه وقتی ماجرای دستشو میفهمه و میگه واقعا مثل فیلم ترکیه ای شدیا گفته بودی آخرش ماشین زیرم میکنه اینم اتفاق افتاد! عمر میگه گفتم که تو زندگی من اتفاق خوبی نمی افته! عایشه میگه مطمئنی؟ سپس بهش نگاه میکنه و میگه دوست دختر به این خوبی داری !
عمر با شنیدن این حرف جا میخوره و خوشحال میشه عایشه میگه دیدی اتفاق خوب واسه تو هم میوفته و باهم میخندن و دست همدیگرو میگیرن. فردای آن روز باهمدیگه دست تو دست تو مدرسه راه میرن که برک و هاریکا ازشون میپرسن اینجا چخبره؟ سپس عایشه جوابشونو میده و میرن. کلاس هنوز شروع نشده که استاد میاد و تولگارو معرفی میکنه به عنوان دانش آموز جدید که مدرسه اش را عوض کرده سپس بهش میگه میخوای خودتو معرفی کنی واسه دوستات؟ تولگا میگه لازم نیست استاد و میره میشینه. بعد از کلاس سوزی و عایشه تو کافه میشینن که تولگا به اونجا میره بینشون و سعی میکنه با عایشه صحبت کنه و دستشو میگیره عایشه ازش دوری میکنه که عمر با دیدن اون صحنه میگه داره عایشه رو اذیت میکنه؟ و به طرفش میره تا باهاش دعوا کنه عمر جداشون میکنه و ازش میخواد تا ولش کنه سپس تولگا درباره کتک خوردن قدیر میگه و از طرفی به عمر میگه با عایشه برین سر کلاس. قدیر وقتی تهدید تولگارو میشنوه صورتشو میگیره و میگه داداشم خط قرمز منه! استاد به اونجا میاد و میگه اینجا چخبره؟ هاریکا میگه این دوتا داشتن تولگارو میزدن که استاد از تولگا میپرسه حقیقت داره؟ تولگا میگه نه داشتیم حرف میزدیم رفیقمه بعد از رفتن استاد هاریکا بهش میگه چرا ازشون دفاع کردی؟ تولگا میگه من خاله زنک بازی درنمیارم عمل میکنم و میره…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس