خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۴۷ سریال ترکی خواهران و برادران
عمر به خانه شاگردهایش رفته تا بهشون ریاضی درس بده. نباهت به اورهان زنگ میزنه و به دروغ برای اینکه توجه اورهان را جلب کنه میگه شنگول تو کار پاش پیچ خورده نمیتونه پاشو تکون بده! اورهان با نگرانی میگه چیشده؟ بردینش بیمارستان؟ نباهت میگه نه خودم باندپیچی کردم ولی چند روزی نباید بهش فشار بیاره اورهان قبول میکنه تا به اونجا بره. بعد از قطع تماس شنگول حسابی خوشحال میشه. آیبیکه با آسیه تو بوفه هستن که یه دختر از طرف تولگا اجیر شده و به اونجا میره و از قصد بلند میگه که به خاطر گارسونی یه مهمونی شبی ۱۰۰۰ لیر میدن. بعد از قطع تماسش آیبیکه میگه که تصادفی حرفاشو شنیده و درباره کار ازش میپرسه اون دختر میگه که اگه بخواین تو و اون دوستتم میتونین بیاین و شماره اش را میگیره. اون دختر از بوفه بیرون میره و به تولگا میگه اول قبول نکرد ولی پول نظرشونو جلب کرده زنگ میزنن، تولگا بهش پولو میده و میگه بقیه اش واسه بعد. آیبیکه با آسیه درباره گارسونی مهمونی حرف میزنه آسیه میگه چون شبه سخته امکان داره داداشم نزاره! آیبیکه میگه با پولش میتونم گوشیمو عوض کنم و ازش میخواد تا درباره اش فکر کنه اونم قبول میکنه. عمر موقع رفتنش مادر شاگردانش میگه بچه ها از طرز تدریست خیلی خوششون اومده امروزو جلسه آشنایی رد میکنیم از این به بعد هفته ای دو جلسه و واسه هر دو جلسه ۳۰۰ لیر خوبه؟ عمر خوشحال میشه و قبول میکنه. اورهان به خانه نباهت میره شنگول خودشو به درد میزنه و میلنگه اورهان از نباهت تشکر میکنه و اونو به خانه خودشون میبره. تو خونه شنگول بهشون میگه چرا نشستین؟ خوب کار میکردین که پاشین کارهای خونه رو بکنین، اورهان میاد میگه غذا درست کردم سپس با دلسوزی میگه چرا انقدر عجله کردی که اینجوری بشه؟ ای کاش اصلا نمیرفتی! سپس شنگول به خودش میگه هیچ جا مثل خونه خود آدم نمیشه.
آسیه به خانه میاد و از عمر میپرسه که امل و قدیر کجان؟ عمر میگه امل رفته پیش صباحت خانم قدیر هم رفته انبار برای باربری. آیبیکه به اونجا میاد و به بهونه اینکه لباس جدیدشو میخواد بهش نشون بده از خونه میکشتش بیرون تا باهاش حرف بزنه. آیبیکه درباره گارسونی و پولی که گیرشون میاد باهاش حرف میزنه تا راضی بشه. آسیه راضی نیست و میگه باید به داداشم بگم اما آیبیکه میگه اگه بفهمه به بابامم میگه بعد بابام به خاطر اینکه از دختر غریبه همچین پیشنهادیو قبول کردم دعوام میکنه آخرشم میگه همین گوشیت خوبه میخوای چیکار! عمر پیششون میره که مادر شاگردهایش زنگ می زنه و میگه برای کلاس های فردا زنگ زدم راسیتش ماجرای اتفاقی که واسه هاریکا افتاده را شنیدم نمیخوام دیگه با پسرها درس کار کنی عمر میگه کار من نبوده اینجی خانم اما او اعتنایی نمیکنه و کلاسو لغو میکنه. عمر با ناراحتی به آسیه میگه سپس به داخل میره، آیبیکه آنتریکش میکه که بیشتر فکر کن اجاره خونه دارین. هاریکا سر میز شام با مادرش حرف میرنه و میگه من قراره با عمر یه جا درس بخونم؟ سوزان میگه فردا یه جلسه انضباطی تشکیل دادیم تا عمرو اخراج کنیم هاریکا خوشحال میشه. فردا صبح تو کلاس مدیر مدرسه میاد و عمر. با خودش میبره هاریکا لبخند میزنه و میگه بهتره وسایل عمرو جمع کنین چون قرار بره ازاینجا آنها فکرشون درگیر میشه. جلسه انضباطی تشکیل میشه و سوزان خواستار اخراج عمر از مدرسه ست، مدیر مدرسه میگه عمر چه توضیحی داری؟ عمر میگه من نزدیکش کار خودش بود شما هم چیزیو قبول کردین که هاریکا میخواست! آکیف از عمر طرفداری میکنه و میگه بیا ای نپرس میگه کار من نبوده نمیشه به حرف های عمر توجه نکرد که! یه اتفاقی افتاده که کسی ندیده و هیچ مدرکی نیست! شاید خود هاریکا این کارو کرده باشه!
سوزان عصبی میشه و میگه هاریکا دیوونه نیست! از عمر میخوان حرف آخرشو بزنه که عمر میگه هر تصمیمی بگیرین قبول میکنم ولی باید بگم چه اینجا چه جای دیگه درسمو ادامه میدم و به قولی که به پدر و مادرم دادم عمل میکنم! سپس آکیف ازش تعریف میکنه و میگه پس رای گیری کنیم. زنگ کلاس تا میخوره خانواده عمر با دوروک سریعا به پشت در اتاق میرن و منتظر میشن که ببینن چی میشه. آسیه به قدیر خبر میده و او هم میاد اونجا. هاریکا و تولگا با خنده به اونجا میان و قدیر با دیدن هاریکا باهاش بحث میکنه و میگه ازت یه خواهش دارم برو خودتو درمان کن دست از سر ما بردار! آکیف بیرون میاد و بهشون این خبرو میده که عمر موندگار شده و اخراج نشد همگی خوشحال میشن ولی هاریکا و تولگا حسابی تو برجکشون خورده. آکیف میره جلو هاریکا و میگه ایشالله همتون درمان میشین و میره، هاریکا با دیدن مادرش عصبی میشه و میگه از پس یه چیزم برنیومدی نه؟ و میره تو سرویس بهداشتیو تولگا پیشش میره و میگه زود جا نزن بالاخره بیرونش میکنیم یه درسی بهشون میدم که یادشون نره! هاریکا میپرسه نقشه ای داری؟ تولگا میگه از طریق نقطه ضعفشون بهشون حمله میکنم یخورده ناموسشونو لکه دار میکنم و میخنده. بعد از تمام شدن کلاس ها تالیا تو سرویس به خودش میرسه که سوزی میگه چیشده تازگیا به خودت میرسی؟ تالیا بیرون رفتن واسه خریدم بهونه میکنه که سوزی وقتی میگه منم باهاتون میام تالیا میگه باشه من میرم کتابخونه موقع رفتن میایم دنبالت سوزی متوجه میشه که چیزیو داره پنهان میکنه و میره. تالیا بیرون مدرسه میره و پیش مظلوم میره. مظلوم اعتراف میکنه که ازش خوشش اومده سپس باهم میرن دور بزنن بعد برسونتش خونه….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس