خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۶۲ سریال ترکی خواهران و برادران

دوروک در حال بسکتبال بازی کردن است که برک میره پیشش و میگه چرا به آسیه دروغ گفتی؟ دیدم تو گوشیش سراغ گالری نرفتی رفتی یکی از پیاماشو پاک کردی! داری چیکار میکنی؟ من میخوام بهت کمک کنم چون واسم مهمی رفیق! دارم میبینم که تولگا تحت فشار گذاشته تورو! بگو حلش کنیم تا کی میخوای اینجوری باشی باهاش؟ دوروک میگه آره بد لای منگنه قرار گرفتم! چوب دو سر سوخته ام اگه بگم آسیه کسیو که خیلی دوسش دارم واسه همیشه از دست میدم اگه نگمم که همینجوریه حالم! سپس ازش میپرسه چیشده؟ اخلاقت عوض شده! برک میگه بالاخره منم یه حس هایی دارم دیگه از آیبیکه خیلی خوشم اومده دوروک خوشحال میشه و میگه نه تو واقعا عاشق شدی! خوبه یکی حداقل شاد باشه! مدیر مدرسه به هاریکا میگه که پول ترم دوم مدرسه را هنوز نریختین حتما حسابدارتون یادش رفته یا چیزی سپس به هاریکا میگه تو مادرتو دیدی بهش بگو هاریکا قبول میکنه. آکیف که شنیده سوزان تو فروشگاه کار میکنه به اونجا میره. سوزان با دیدنش عصبی میشه و آکیف سعی میکنه دوباره بهش نزدیک بشه و با چرب زبانی باهاش حرف میزنه اما اون هیچ چراغ سبزی نشون نمیده سپس با عصبانیت میخواد ازش تا بره اما آکیف یه گردنبند برمیداره و میگه اینو حساب کن آکیف بعد از حساب بهش میده و میگه من اینو واسه تو خریدم اما سوزان ازش میخواد تا از اونجا بره. سر کلاس درس دوروک کش موهای آسیه را میبینه و یاد خاطراتش با او می افتد و لبخند میزنه که استاد ازش میخواد درسو توضیح بده اما اون که حواسش نبوده نمیدونه چی بگه. زنگ کلاس به صدا درمیاد و مدیر مدرسه میاد و به دوروک و آسیه میگه که به دفترش برن کارشون داره. مدیر بهشون میگه اون آهنگی که خوندین تو فضای مجازی خیلی ترکوند یه اسپانسر پیدا شده و میخواد بازهم بخونین آسیه میگه تو همین روزها باید انجام بدیم؟ مدیر میگه آره اون خواسته که زودتر انجام بشه و از اونجا میره

دوروک به آسیه میگه کدومشونو بخونیم؟ آسیه میگه هیچ کدوم دیگه نمیخوام آهنگ بخونم! دوروک میگه آهان پس قید خوندنم زدی آره؟ آسیه میگه آره و باهمدیگه بحث میکنن و بعد از چند دقیقه دوروک از اونجا میره که آسیه پشت سرش چیزی پرت میکنه از عصبانیت. أیبیکه و برک تو کتابخانه در حال حرف زدن هستن که اوگولجان بینشون میره میشینه و میگه میخوام اینجا بمونم شما درستونو بخونین وقتی برک دست آیبیکه را میگیره میزنه رو دستش و میگه چرا دستشو میگیری! و اجازه نمیده نزدیکش بشه. بعد از مدرسه بچه ها مظلوم و تالیا را میبینن که ژاکتاشونو ست کردن و جا میخورن و میخندن. قدیر با برادر و خواهرهاش به خرید میرن اونا برای خودشون لباس میگیرن سپس به رستوران میرن و غذاهایی که حتی اسمشونم تا حالا نشنیدن سفارش میدن و حسابی خوش میگذرونن. وقتی به خانه برمیگردن تو حیاط شب جمع میشن و هدیه هایی که برای خانواده اورهان هم گرفته بودن را میدن اورهان بهشون میگه آخه این چه کاری بود که کردین بچه ها لازم نیست پولاتونو الکی خرج کنین. قدیر میگه چیزی نشد که یه هدیه ناقابله! جمیله به اونجا میاد که آسیه میره پیشش  و میگه چیشده؟ خواهرتو پیدا نکردی؟ جمیله گریه میکنه و میگه خواهرم نیست! دو ماه پیش رفته! آسیه متاثر میشه و با خودش به داخل خانه میبرتش تا باهاش حرف بزنه. بعد از چند دقیقه برای اینکه حال و هواشو عوض کنه بهش میگه آهان ما صبح رفته بودیم خرید کردیم واسه تو هم یه هدیه گرفتیم امیدوارم خوشت بیاد جمیله خوشحال میشه و میگه واسه من؟ سپس بعد از باز کردن جعبه یه ساعت میبینه که ذوق میکنه و میگه خیلی خوشگله مرسی. أسیه میگه نمیدونستیم میای یا نه واسه احتیاج یه پرس دونر گرفتیم بزار الان گرمش میکنم تا بخوری

هاریکا تو خونه با مادرش دعوا میکنه و میگه یعنی چی؟ پول ترم دوم من چی میشه؟ سوزان میگه نمیدونم ندارم میبینی که! ۱۵ هزارتا خیلیه! هاریکا با گریه میگه پس من چی؟ سوزان میگه چاره ای نیست تو هم مثل بقیه میری مدرسه معمولی درس میخونی، هاریکا زیربار این حرف نمیره و قبول نمیکنه. عمر که براشون خرید کرده بود پشت در ایستاد نبود که تمام حرف های آنها را میشنود سپس خریدهارو پشت در میزاره و در میزنه و میره. هاریکا به مادرش میگه اینا چیه دیگه؟ سوزان یاد حرف های صبح عمر می افته و حدس میزند که کار اون باشه اما چیزی به هاریکا نمیگه. عمر وقتی به خانه برمیگرده ماجرارو به قدیر برادرش میگه و میپرسه که میشه پول مدرسه هاریکارو بدن یا نه! قدیر تو فکر فرو میره. فردای آن روز قبل از رفتن به مدرسه اوگولجان با لپ تاپ جدید عمر و آسیه کار میکنه و عمر میخواد فلشی که قدیر آورده بود را تو لپ تاپ بزنه تا ببینه چی به چیه اما اوگولجان مدام میگه داره مدرسه دیر میشه پاشو بریم بعدا در لحظه آخر شنگول صداشون میزنه و میگه عموتون داره میره نمیخواین بیاین؟ همگی به دم در میرن و اورهان را به فیزیوتراپی بدرقه میکنن. تو مدرسه تولگا پیش هاریکا میره و میگه ما که بالاخره دوباره آشتی میکنیم پی چرا کشش میدی؟ هاریکا میگه پول تو جیبی هامو خرج کردم از اونور هم پولی که واسه مدرسه داده بود مامانمو خرید کردم حالا هم همه ی کارتهامو مسدود کرده هم پول ترم دوم مدرسه را نمیده و میگه باید خودت بدی! تولگا میگه ۱۵ هزارتا که چیزی نیست نشه کاریش کرد اوکیش میکنم ها یکا میگه باشه اون موقع به دوستیم باهات فکر میکنم و میره…..

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا