خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۶ سریال ترکی پسرم را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال ترکی با نام های پسرم یا پسرم من برای اولین بار ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ از شبکه Show Tv در ۱۵ قسمت ۱۲۰ دقیقه پخش شد و حال به صورت دوبله فارسی در ساعت ۱۸:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ جانان ارگودر , سرهات تئومان , سونگول اودن , کوبیلای آکا , نازان کسال , توگچه آچیق گوز و نیهال یالچین و… .

قسمت ۶ سریال ترکی پسرم
قسمت ۶ سریال ترکی پسرم

قسمت ۶ سریال ترکی پسرم

الیاس وقتی چهره معصوم افه را نگاه میکند باورش نمی شود و به آنها میگه دارین منو مسخره می کنید؟ چطور یه بچه میتونه بچه منو بکشه؟ سدات میگه واقعیت همینه الیاس با ناباوری و بغض به افه نگاه میکنه و میگه چرا؟ چرا بچه منو کشتی؟ او هیچ جوابی نمی دهد و فقط با ترس بهش نگاه می کند دمت که از این وضعیت حسابی ترسیده از الیاس میخواد تا اسلحه اش را پایین بیاورد الیاس که دیگر توانی برایش نمانده که بخواد شلیک کنه اسلحه را پایین می‌آورد و مامورها به دستور سدات او را میگیرند. مامور ها الیاس را داخل ماشین میبرند از طرفی دیگه هم دمت افه را در آغوش گرفته و داخل ماشین سدات می گذارد و همگی به طرف اداره راهی می شوند. ملیکه برای مراسم کان در حال درست کردن حلوا هست که به یاد می آورد کان خواسته بود تا برایش شیرینی درست کند او با گریه رو به جرن میگه پسرم بدون خوردن شیرینی موردعلاقه‌اش رفت! خدا میدونه چه چیزهایی را نخورده بود و چه چیزهایی را امتحان نکرده بود و رفت! شاید در آینده عاشق میشد و ازدواج می کرد سپس پدر میشد و گریه می کند. طغرل با وکیلی که برای پسرش گرفته جلوی اداره پلیس وایسادن و در حال صحبت کردن هستم همان موقع ماشین های پلیس می ایستند و افه دوان دوان به طرف  آغوش پدرش می رود سپس با بغض و ترس بهش میگه داشتن منو میکشتند بابا. طغرل فریاد میزنه کی میخواسته پسر منو بکشه؟ همان موقع مامورها الیاس را دستبند به دست از ماشین پیاده می کنن. طغرل به طرف الیاس می‌رود و فریاد می‌کشد کی جرات کرده به طرف پسر من اسلحه بگیره؟ او مدام الیاسو تهدید میکند و میگه من تو رو میکشم زنده ات نمی گذارم از طرفی دیگه الیاس با پدر افه دعوای لفظی می‌کند و مامور ها آنها را نگه داشتند تا با همدیگه درگیر نشود.

طغرل به تهدید کردن ادامه می دهد که ادامه می دهد تا اینکه الیاس داد میزند و میگه پسر تو بچه منو کشته! طغرل با شنیدن این حرف ساکت می شود اما بعد از چند دقیقه وارد اداره پلیس میشود و رو به تمام مامور ها و سدات فریاد میزند که پسر بچه من دست شماها امانته بچه من بی گناهه! وکیل گرفتم و از تک تکتون شکایت می کنم! ‏سدات با آرامش به تمام فریادها و حرف های او گوش می دهد و وقتی ساکت می شود بهش میگه حالا که حرفات تموم شد برو اتاق بازجویی باید درباره اون پیرهن خونی ازت بازجویی کنم طغرل میگه درباره کدوم پیرهن صحبت می کنی؟ اصلا همچین چیزی وجود نداره! سدات بهش میگه وجود داره همین امروز صبح همسرت پیرهن را آورد اینجا طغرل شوکه میشه. افه که حسابی ترسیده دمت به یکی از اتاق ها می بردش و روی مبل دراز میکشد دمت باهاش صحبت میکنه و آرامش می کند و وقتی به افه میگه اینجا جات امنه افه عصبانی میشه و سرش فریاد میزند و میگه بس کن دیگه از اینجا برو تنهام بزار نمی خوام ببینمت! او از اتاق بیرون می‌رود و از پشت در صدای هق هق او را می‌شنود و به گریه می‌افتد. طغرل با کمال پررویی جوری وانمود می کند که انگار زینب از همان اول پیرهن را برداشته بوده و مقصر اونه و به سدات میگه بهش گفته بودم اگه مدرکی هست بهتون بده نمیدونم چرا همچین کاری کرده! سدات با کلافگی بهش میگه طغرل پاشو برو بیرون من نمیتونم با تو کلنجار برم! دمت پیش افه میره تا با حرف زدن باهاش دوباره اعتمادش را جلب کند اما افه بهش میگه نمیخوام دیگه باهات صحبت کنم از اینجا برو.

دمت میگه میدونم حق داری که بعد از این چیز ها به ما اعتماد نکنی بهش میگه من اون پسرو نکشتم از من خواست تا مخفیگاهمو نشونش بدم منم بردمش جنگل اما بعد از نشان دادن آنجا از همدیگه جدا شدیم موقع برگشت دیدم روی زمین افتاده وقتی خم شدم روش لباسم خونی شد! تو جنگل یک مرد با ماسک سیاه هم دیدم. دمت چشمان لرزان را میبیند و خوب می داند که داره دروغ میگه تا خودشو از این وضعیت نجات بده و بهش میگه من بهت حق میدم با دیدن اتفاق های امروز بخوای خودتو با داستان نجات بدی! وکیل افه با شنیدن داستانی که او گفت خوشحال می‌شود و قضیه را تمام شده میداند. طغرل به محض اینکه از اداره پلیس بیرون میره به زینب زنگ میزند که ببینه کجاست زینب به کافه برادرش بلوت رفته و آنجا درباره اتفاقی که برای افه افتاده حرف میزنه. طغرل به زینب زنگ می‌زند و آدرس کافه بلوت را می گیرد وقتی به آنجا می رسد زینب را به حالتی فریاد صدا میزند بلوت جلو می‌رود و میگه این چه طرز حرف زدن با خواهرم منه!؟ طغرل بهش میگه تو دخالت نکن به تو ربطی نداره بلوت میگه یعنی چی؟ به من ربطی نداره؟ خواهر منه! و میخوان با همدیگه درگیر بشن که زینب از بلوت میخواد تا آرام باشه و میگه ۱۵ ساله که شوهرمه می دونم چه جوری باید آرومش کنم طغرل کشان کشان او را سوار ماشینش می کند و از آنجا می روند…..

بیشتر بخوابید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا