خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی پسرم Oğlum + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران سریال های ترکی خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی پسرم را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. این سریال ترکی با نام های پسرم یا پسرم من برای اولین بار ۲۰ بهمن ۱۴۰۰ از شبکه Show Tv در ۱۵ قسمت ۱۲۰ دقیقه پخش شد و حال به صورت دوبله فارسی در ساعت ۱۸:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ جانان ارگودر , سرهات تئومان , سونگول اودن , کوبیلای آکا , نازان کسال , توگچه آچیق گوز و نیهال یالچین و… .
قسمت ۱۱ سریال ترکی پسرم
طغرل با عصبانیت به خانه می رود او با زینب دعوا می کند و زینب بهش میگه تو کجا بودی؟ وقتی من بچه ام را به زندان سپردم تو کجا بودی؟ حتی نتونستم بهش یه خورده پول بدم! طغرل با عصبانیت بهش میگه آدمایی که تا دیروز به پای من نمی رسیدن امروز تو رویم وایمیستن و منو تحقیر می کنند این وسط حیثیت و آبروی من رفته بعد تو هنوز داری پسرم پسرم می کنی؟ پسرت برای چی افتاده زندان؟ برای اینکه دوباره اعتراف کرده فقط نمیدونم چرا بعد از رفتن تو پیشش دوباره همچین تصمیمی گرفته! دوباره نقش مادر خوبو بازی کردی؟ زینب میگه اون بخاطر من اعتراف نکرده تقصیر تو بوده فیلم مصاحبه تو رو دیده و صاف تو چشمام نگاه کرد و بهم گفت نمیخوام مثل شماها دروغگو بشم من حقیقتو میگم! طغرل برای چند لحظه خجالت زده میشه اما دوباره با پررویی میگه حالا چون باهاش توپ بازی نکردم اینجوری میگه؟ این همه سال براش پدری کردم چی؟ پسر تو نمک نشناسه! ملیکه در خاله فیلم مصاحبه ی زینب و طغرل را می بیند او حسابی جا میخوره و با عصبانیت رو به خانواده اش میگه همچین مادری که همچین جانی را تحویل جامعه داده باید بمیره! ما که پسرمونو از دست دادیم هیچ جا مصاحبه انجام ندادیم بعد اینا مصاحبه کردند و با کمال پررویی به خبرنگار ها گفتند که پسرشون کسیو نکشته و فقط یه سوء تفاهم بوده؟ در همین گیر و دار ندیم وکیل خانواده طغرل به خانه الیاس میره آنجا ابتدا ندیم بابت از دست دادن پسرشان تسلیت میگه سپس میگه خانواده موکلم معتقدم که یه اشتباهی صورت گرفته و پسرشون نمیتونه همچین کاری انجام داده باشه در ضمن این وسط یک مرد با ماسک سیاه هم وجود دارد الیاس بهش میگه یعنی قصد دارین که با گواهی بیماری روانی تبرئه اش کنید قاتلو آره؟
ندیم تمام تلاشش را می کند که آرام آرام و آهسته به خانواده الیاس پیشنهاد پول بدهد تا جایی صحبتی نکنند و رضایت بدن اما الیاس به محض فهمیدن این موضوع از کوره در می رود و با او درگیر میشود و با عصبانیت از خانه اش بیرونش می کند. کمیسر سدات به همراه اکیپش به خانه طغرل میروند تا برای فهمیدن سلامت روان افه کامپیوترش و چند تا از وسایل دیگرش را بردارند دمت هم با آنها راهی شده تا با طغرل و زینب درباره افه صحبت کند. او سوالاتی می کند تا تحقیقش را درباره سلامت روان افه شروع کند او از زینب درباره بارداری اش می پرسد زینب میگه طغرل ابتدا از بارداری من خوشحال نبود اما کم کم او هم باهاش کنار اومد و احساس خوشحالی پیدا کرد اون نمیتونه از افه بدش بیاد چون بالاخره پدرشه. دمت از زینب میپرسه برای بزرگ کردن بچه چیکار کردی؟ دست تنها بودی یا کسی بهت کمک کرد؟ زینب به یاد میآورد که تمام اون روزها تنها بوده اما به دمت میگه مادرم بود و میخواست بهم کمک کنه اما چون به مادری کردنش شک داشتم اجازه ندادم درسته دست تنها بودم و خیلی برام سخت بود اما گذشت. دمت میپرسه ارتباط چشمی کافی با بچه داشتی؟ چون این کار باعث میشه بچه ها اعتماد کردن را یاد بگیرند. زینب به خاطر می آورد که بعضی وقتها به خاطر دعوا هایش با طغرل مجبور میشد که بچه را گوشه ای تنها ول کند. طغرل اصرار میکند که خودش دمت را به اداره برساند تا به این بهونه تو مسیر باهاش صحبت کند. تو مسیر طغرل به دمت میگه زینب درباره پدرش باهاتون صحبت کرد؟ دمت کنجکاوانه بهش نگاه میکنه طغرل میگه پدرش بیمار روانی بود اما خانوادهاش از همه مخفی کردن و نذاشتن کسی چیزی بفهمه وقتی این موضوع ها را فهمیدم ترسیدم و به خودم گفتم نکنه پسر منم به اون رفته و مریضیشو از اون گرفته! اف هم میگفت هر از گاهی تو گوشش زمزمه هایی میشه اما ما جدی اش نگرفتیم وگرنه خودم میبردمش دکتر.
ملیکه با دیدن فیلم مصاحبه زینب به دم در خانه آنها میره خبرنگار ها با دیدن ملیکه به دنبالش می روند او در میزند اما زینب از خجالت نمی تونه در را باز کنه به خاطر همین از پشت در می شنود. ملسکه میگه زینب خانوم شما با چه رویی رفتی مصاحبه کردی و گفتی بچه ات بی گناهه! اول فکر کردم با خودم گفتم خب توهم مادری و برای نجات پسرت همچین کاری کردی اما وقتی آدم فرستادی تا بهمون پیشنهاد پول بدن فهمیدم که نه از همچین مادری همچین پسری برمیاد سپس شروع میکند حرف های دلش را بهش گفتن زینب روی زمین می نشیند و گریه میکند. الیاس با دیدن فیلم و حرف های ملیکه عصبی میشه و میگه با این کارها چی درست میشه؟ ملیکه میگه هیچی ولی دلم که خنک میشه! اینم حقم نمیدونی؟ دمت وقتی به اداره میره دفنه دختر سدات را می بیند سدات بهش میگه همسر سابقم کار داشت و دفنه را سپرده پیش من سپس به دفنه میگه من کمی کار دارم اما دفنه بهونه گیری میکنه و میگه حوصلش سر رفته سدات سعی میکنه آرومش کند و ازش میخواد تا دو ساعت بهش وقت بدهد اما او قبول نمی کند. دمت به سدات پیشنهاد می دهد تا اجازه بدهد دفنه را با خودش به خانه اش ببرد و آنجا با تلویزیون دیدن سرگرمش کند تا سدات کارش تموم بشه، سدات از این پیشنهاد خوشحال میشه و از خداخواسته قبول میکنه….