خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۰۵ سریال ترکی خواهران و برادران

دوروک و آکیف با کان به اتاق نباهت میرن و خوشحالن که به هوش اومده و هیچیش نشده، کان میگه از عمر اینا حرصم گرفت هم تقصیر کارن هم حق به جانب بودن! دوروک میگه برای عمو اورهانم ناراحت شدم خیلی گریه کرد و ناراحت بود واسه این داستان! بعد از یه هفته بچه ها حاضر شدن و میخوان برن مدرسه که عمر بهشون میگه عمو اورهان هنوز که هنوزه ناراحته! آیبیکه میگه احساس میکنم یه چیزی هست که نمیگه و ازمون مخفی کرده وگرنه نباهت خانم که خوب شده دیگه! نباهت مرخص شده و به خانه برگشته دوروک میپرسه چیزی میخواد یا نه نباهت میگه من فقط ازت یه چیز میخوام اونم این که از اون دختر و خانواده اش فاصله بگیری دیدی که چه بلایی سرم آوردن! دوروک میگه میفهمم، آکیف میگه میفهمی ولی عمل نمیکنی! دوروک میگه خوب دیگه من برم مدرسه دیگه میبینمتون بعدا. بعد از رفتنش نباهت از اورهان میپرسه که اورهان دیگه نمیره پلیس نه؟ آکیف میگه نه نمیره داشتی به خاطرش میمردی! تازه اگه میخواست بره تا الان رفته بود! هاریکا با سوزی و تالیا باهمدیگه غیبت میکنن و میگن اینا هنوز باهمدیگه أشتی نکردن؟ سوزی میگه از همه بیشتر من از دوروک و آسیه شوکه شدم، میونه آیبیکه و برک هم شکرابه الان تو تیم دوروکه ولی اگه با آیبیکه آشتی کنه احتمال داره سمت اون! بچه ها تو سالن ورزشی جمع شدن و در حال نرمش کردن هستن. مربی به پسرها میگه دو به دو تیم بشین و بسکتبال بازی کنین. دوروک و کان تو یه تیم میرن و عمر و اوگولجان تو یه تیم! آنها باهمدیگه بازی میکنن ولی تمام مدت با عصبانیت باهمدیگه بازی میکنن و تو جدال هستن باهمدیگه. در آخر باهمدیگه دعواشون میشه و اوگولجان به دوروک میگه تو مشکلت چیه؟ نباهت خانم که خوب شده بابامم که از کار بیکار کردین دیگه مشکلت چیه تو؟ آنها باهمدیگه دعوا و جر و بحث میکنن که خبری‌شون ۴تاشونو میفرسته به اتاق مدیر مدرسه.

مدیر مدرسه بهشون میگه من ازتون توقع نداشتم که همچین کاری کنین سپس آنها از مدیر معذرت خواهی میکنن که مدیر بهشون میگه اینجوری نمیشه باید تنبیه بشین بعد از کلاستون کل سالن ورزشی. باهم تمیز میکنین آنها جا میخورن و ناچارا قبول میکنن. شنگول با نباهت حرف میزنه و ازش حالشو میپرسه او میگه آره خوبم حالم خوبه سپس اولین را صدا میزنه و میگه پاکتی که آقا آکیف دادن را بیار بده به شنگول خانم. نباهت بهش میگه فکر کنم فهمیدی که دیگه نمیخوام اینجا کار کنی! و بهش میگه بشمار ببین اندازه ست یا نه شنگول میگه حتما درسته سپس بهش میگه من الان دیگه کاری ندارم اورهانم دیگه از کار بیکار شده ازتون میشه خواهش کنم اگه اطرافیانتون کسی کارگر روز مزد خواست منو معرفی کنین؟! نباهت قبول میکنه و شنگول از اونجا میره. تو کلاس استاد به بچه ها میگه میخوام آخرین تکلیف این ترم را بهتون بدم باید به گروه های دو نفره تقسیم بشین و درباره چیزهایی که میگم تحقیق کنین. اوگولجان و عمر تو یه گروه میرن، برک و هاریکا تو یه گروه می افتن و آسیه و دوروک تو یه گروه. آسیه و دوروک میگن اگه کسی بخواد میتونه جاشو با ما عوض کنه! استاد میگه همچین اجازه ای ندارین. استاد موضوع هاشونو میگه تا برن شروع کنن. بعد از مدرسه هم خانه جمیله به مدرسه میاد و به عمر و آسیه میگه که نمیدونستم اینو بهتون بگم یا نه ولی دیگه مجبور شدم بیام. آنها ازش میپرسن که چیشده او میگه از وقتی با این دوست پسرش اوکی شده خیلی تغییر کرده! اونسری رفته مته دوست پسر منو زده با یه بهونه مسخره!

امروزم داره وسایلشو جمع میکنه از پیش من بره انکاری دوست پسرش به خونه اجاره کرده واسش! آنها جا میخورن و میگن چی؟ میخواد تو خونه ای بره که تولگا واسش گرفته؟سپس آدرس خونه جدیدشو میگیرن تا برن پیشش. اوگولجان نقش سیاهی لسکر برای خودش و هاریکا پیدا کرده و میخوان برن اونجا که هاریکا بهش میگه تو مطمئنی میتونیم با کار کردن ۱۵ هزارتا جور کنیم؟ اوگولجان میگه حداقل امتحانش میکنیم! سپس باهم از مدرسه میرن که ها یکا میگه تو برو آدرسو واسم بفرست بای چپ قبلش برم پیش مامانم او قبول میکنه. آیبیکه وقتی پیش آسیه و عمر میاد آنها بهش میگن ما میخوایم بریم پیش جمیله میای باهم بریم؟ او مخالفت میکنه و میگه حوصله ندارم چ. بعد از رفتن اونا دوروک به برک میگه رابطه ما که مشخصه خیلی بد شدیم باهم ولی تو با آیبیکه چی شدین؟ برک میگه از همون آخرین بار که مامانامون باهم دعوا کردن و ما هم اومدیم تو ماجرا دیگه باهم حرف نزدیم و اوکی نشدیم! دوروک میگه راهشو پیدا کن من اگه روزنه امیدی میدیم شک نکن معطل نمیکردم! بجنگ و سعی کن درستش کنی! هاریکا پیش مادرش تو شرکت آکیف رفته. اونجا سوزان با دیدن هاریکا جا میخوره و میگه اومدی اینجا چیکار؟ هاریکا میگه اومدم یادآوری کنم که باید قسط مدرسه را بدی! سوزان میگه از کجا بیارم بدم؟ هاریکا میگه من نمیدونم برو امور مالی پیش پرداخت بگیر! سپس باهاش دعوا میکنه و میره رسول پیش سوزان میره و میگه چیشده؟ سوزان میگه هیچی دخترم چیزی میخواد دارم که توش موندم! رسول میگه چی؟ ماشین میخواد؟ سوزان میگه نه و ماجرای شهریه را بهش میگه. رسول میگه دیگه نمیخواد شهریه بده چون مدیر اجرایی و دستیار شریک اون مدرسه هستی!……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest
0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا