خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun  و …

قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران
قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران

خلاصه داستان قسمت ۱۷۳ سریال ترکی خواهران و برادران

مسابقه طناب کشیاولین مسابقه برنامه مدرسه هستش که آیبیکه به تولگا میگه فقط بگو چیکار کنیم تا ببریم؟ تولگا میگه اولش خیلی شل میگیریم تا فکر کنن دارن میبرن اما در لحظه آخر که گفتم حالا باید با تمام توانتون بکشین تا ببریم. سوزان و آکیف برای خوردن ناهار به رستوران میرن اونجا سوزان به آیلا و نباهت خبر میده که برن اونجا. نباهت با دیدن پیام سوزان سریعا با آیلا به طرف خانه آکیف راهی میشن. مسابقه طناب کشی شروع میشه و گروه آبی که گروه امیر و بقیه ست به حرف تولگا گوش میدن و با اون ترفند برنده میشن. آیلا و نباهت به دم در خانه آکیف میرن و با برداشتن کلید از زیر گلدان سعی میکنن تا در را باز کنن اما موفق نمیشن و هرچی میچرخونن در خانه باز نمیشه. مرحله بعدی مسابقه آیبیکه و آسیه تو گونی رفتن و باید با پرش خودشونو برسونن به خط پایان بین راه آیبیکه رو زمین می افته که آسیه میره سمتش و دستشو دراز میکنه تا بهش کمک کنه اما آیبیکه ازش کمک نمیخواد و میگه خودم میتونم پاشم، دوورک به آسیه میگه ولش کن اگه نمیخواد به راهت ادامه بده و آسیه در نهایت اون مرحله را میبره. باغبان خانه سوزان و آکیف در حال رد شدن از اونجاست که با دیدن نباهت و آیلا سریعا به آکیف زنگ میزنه و میگه دو نفر دارن سعی میکنن وارد خونتون بشم آکیف سریعا به سوزان میگه پاشو باید بریم انگاری دونفر دارن میرن خونمون سوزان که میدونه نباهت و آیلا هستن سریعا به نباهت خبر میده که از اونجا برن. نباهت به آیلا میگه وقت زیادی نداریم سریع باید صندوقو پیدا کنیم کارمونو انجام بدیم بریم از اینجا. مسابقه بعدی مدرسه وسطیه که در آخر آسیه توپ میخوره بهش و گروه آبی میبرن. نباهت و آیلا اتاق کار آکیف را پیدا کردن و بعد از باز کردن در صندوق میبینن که تو صندوق هیچی نیست و خالیه.

آنها تعجب میکنن و نباهت میگه حتما اون آکیف یه چیزهایی بو برده و خالی کرده وگرنه هیچ دلیل دیگه ای نداره که تو صندوقو خالی کنه! آنها از خانه بیرون میرن که همزمان با ورود آکیف و سوزان روبرو میشن. آکیف با عصبانیت به سمتشون میره و میگه خیره! اینجا چیکار میکنین؟ دم خونه من! آنها شوکه شدن و نمیدونن چی بگن که سوزان وارد میشه و میگه ای بابا باز دوباره شما! خب وقتی جنبه ندارین مست نکنین خسته شدم دیگه هروقت مست میکنی میای اینجا! آیلا رو به آکیف میگه چیکار کنیم آخه آکیف تا مست میکنه میگه میخواد بیاد اینجا میخواد تورو ببینه مگه میتونم جلوشو بگیرم! تا نیارمش دیوونه میشه نباهت برای طبیعی سازی میگه من بالاخره این خونه را رو سر تو اون زنیکه فرصت طلب خراب میکنم! و شروع میکنه به سوزان تیکه انداختن که او حرصش میگیره بعد از کمی کل کل کردن اونا آکیف بهشون میگه خانما میدونم زندگی بدون آکیف خیلی سخته ولی دیگه از این وضع من خسته شدم! سپس میگه من میرم خونه به کارهام برسم سپس رو به آیلا میگه تو حواست بهشون باشه دیگه سریع حل کن این قضیه رو! بعد از رفتن آکیف نباهت و آیلا میخوان برن که سوزان ازشون میپرسه چیشد؟ پیدا کردین چیزی؟ آیلا میگه نه بابا صندوقو خالی کرده معلوم نیست کجا نگهداری میکنه! سوزان کلافه میشه و میگن حالا بعدا حرف میزنن و از اونجا میرن. مرحله آخر برنامه های مدرسه، خوانندگی دوروک و آسیه و رقصیدنه همه ست. همگی خوشحالن ولی وقتی اولین آهنگ تمام میشه آسیه با دیدن آیبیکه میگه زمان استراحت میده و خودش میره سمت آیبیکه به داخل ساختمان تا باهاش حرف بزنه.

دوروک میگه الان نباشه بهتره حالتو بد میکنه اما آسیه میگه من اعصابم خورده و اصلا بهم خوش نمیگذره وقتی حال آیبیکه اینجوریه و به طرف ساختمان مدرسه راهی میشه. او آیبیکه را صدا میزنه و میگه تا کی میخوای اینجوری ادامه بدی؟ اصلا بهت خوش میگذره؟ حالت خوبه با این وضع؟ آیبیکه میگه به شماها که بیشتر خوش میگذره تا من! هیچ کدومتون اصلا حواستون نیست که آیبیکه هست یا نه! بابام اصلا واسش مهم نیست که من هستم یا نه حالم خوبه یا نه! تو هر مشکلی که داشتی من به این فکر میکردم که چجوری میشه بهت کمک کرد اما تو اصلا انگار نه انگار فقط واست مهمه که همه از تو راضی باشن و تو هر زمینه ای بهترین باشی! آسیه میگه این چه حرفیه دیگه معلوم هست چی داری میگی؟ مگه میشه اصلا اینجوری؟ آیبیکه میگه والا فعلا که شده! آنها باهمدیگه دوباره بحث و دعوا میکنن که آسیه میخواد بره اما آیبیکه دستشو میگیره میکشه و ازش میخواد تا حرف دلشو نصفه نزاره بمونه و بگه که تعادلش بهم میخوره و به طرف بوفه شیشه ای مدرسه میره و با شکستن شیشه ها و ریختن روش از حال میره آسیه میترسه و مدام صداش میزنه همان موقع پسرها به اونجا میرن که ببینن چی به چیه کهبا دیدن آیبیکه جا میخورن و سریعا به بیمارستان میرن. شنگول به اونجا میرسه و با آسیه و بوراک دعوا میکنه و حسابی نگران حال آیبیکه ست. اوگولجان به اورهان زنگ میرنه تا بهش خبر بده اما گونور تلفن اورهان را پنهان کرده تا برنامه هایی که ریخته بهم نریزه و کار پیش نیاد بینش سپس برای مسافرتی کوتاه از اونجا میرن. آیبیکه به هوش میاد و به بخش منتقل میشه. آسیه میره تا عذرخواهی کنه اما شنگول باهاش بد رفتاری میکنه و او از اتاق بیرون میره. برک پشت در منتظره که  تو یه فرصت بره داخل اتاق و آیبیکه را ببینه….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا