خلاصه داستان قسمت ۲۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۳۰ سریال ترکی خواهران و برادران
دختری که قبلا دم خونه ی لیلا و تولگا اومده بود و اونجا باهم آشنا شدن تو حیاط بیمارستان نشسته و با گوشیش تایمر گذاشته و به ساختمانی دور نگاه میکنه. تولگا پیشش میره و میگه چیکار میکنی اینجا؟ گفت دارم شانسمو میسنجم اگه تو این تایمی که گذاشتم سه تا چراغ از اون ساختمان روشن بشه یعنی خواهرم عمل خوبی داره تولگا میگه یعنی شانس میاره واست این کار؟ اون دختر تایید میکنه که دوتا چراغ همان موقع روشن میشه او خوشحال میشه و به داخل بیمارستان میره. عمر به اونجا میاد و حال لیلارو میپرسه تولگا میگه هنوز خبری نیست تو امشب اومدی پیش من؟ عمر تایید میکنه و به داخل میرن. فردای آن روز اورهان تو رستوران هستش که واسه گونور یه بسته میاد او بسته را تحویل میگیره اما بعد از چند دقیقه آب میریزه رو کارتون او هان سریع بسته را باز میکنه که تو یه پلاستیک دیگه بزاره که خراب نشه اما با یه شکم مصنوعی روبرو میشه و متوجه میشه که گونور بهش دروغ گفته بوده گونور از راه میرسه و باهمدیگه دعوا میکنن و اورهان از اونجا بیرون میزنه. شنگول امیدجان را آماده کرده تا آیبیکه ببرتش تو پارک بچرخونه و خودش با اوگولجان پیش مینی بوس میرن تا کتلت بفروشن.
عمر به آسیه میگه که شب خونه احمد شام دعوتن اما او میگه من نمیام نمیتونم رفتارهای صرب و مادرشو تحمل کنم تو خودت برو عمر میگه باشه. شنگول وقتی تنهاست پای منتقل اورهان پیشش میره و بهش میگه که گونور دروغ گفته بوده شنگول جا میخوره اما باز هم اورهان را نمیبخشه. آیبیکه با برک تو پارک قرار گذاشته تا به این بهونه او را هم ببینه. آنها رو نیمکت میشینن، یه زن کالاسکه بچه اش که شبیه کالاسکه امیدجان بود کنارش میزاره. نباهت جلوی کلوب آیلارو میبینه که میخواد تصادف کنه او آیلارو هل میده و نجاتش میده. برک و آیبیکه بعد از کمی نشستن و حرف زدن کالاسکه را برمیدارن و میرن سمت خونه. نباهت با آیلا تو کافه نشستن و نباهت بهش میگه منو تو این همه سال باهم دوست بودیم یعنی میتونم من قاتل و جانی باشم؟ اگه اینجوری بودم چند دقیقه پیش نجات میدادم؟ سپس بهش میگه که اون روز من با رسول هیچ کاری نکردم به جون بچه هام قسم میخورم! آنها بعد از کمی حرف زدن باهم دوباره دوستیشونو ادامه میدن. شب عمر به خانه احمد میره. بعد از شام خوردن احمد به شوال میگه دسر چی درست کردی؟ او میگه هیچی فکر کردم همین کافیه! احمد به عمر میگه یه دسر طلبت.
آنها بعد از شام خوردن نشستن که احمد به عمر میگه بیا هدیه ای که واست گرفتمو ببین! صرب عصبی میشه و به شوال میگه داره خیلی زیاده روی میکنه! شوال هم تایید میکنه. از طرفی تو بیمارستان حال لیلا بد میشه و دوروک سریعا به تولگا خبر میده و او به سرعت خودشو پشت در اتاق لیلا میرسونه. تولگا با گریه التماس میکنه که چشماشو باز کنه اما دکتر بعد از کمی تلاش بیرون میاد و میگه خونریزی با دارو متوقف نشد متاسفم مرگ مغزی شده! همگی شوکه میشن که دکتر بهش میگه خواهرتون قبل از این اتفاق فرم اهدای عصو پر کرده بوده تا دیر نشده بهتره تصمیم بگیرین. تولگا گریه میکنه و حالش حسابی داغونه که دوورک آرومش میکنه. عمر با احمد به حیاط خانه میرن که آنها میبینن برای عمر موتور سیکلتی که صرب دوسش داشته برای عمر خریده. عمر حسابی شوکه شده و خوشحال شده از طرفی صرب خیلی عصبی میشه و از اونجا میره. سوزی تو بیمارستان وقتی میبینه لیلا مرد با گریه سریعا به خانه صرب میاد و جلوی در او بهش ماجرارو میگه و تو بغلش گریه میکنه که عمر همان موقع با یاسمین به دم در میان و آنها را میبینن. یاسمین شوکه شده و عمر با گریه به آنها نگاه میکنه….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس