خلاصه داستان قسمت ۲۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت میکند. خانوادهای که علیرغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختیهای زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی و خوبی را نشان میدهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …
خلاصه داستان قسمت ۲۵۱ سریال ترکی خواهران و برادران
آکیف با یه دسته گل راس ساعت میره خونه نباهت. آکیف باهاش صحبت میکنه و سعی میکنه با چرب زبونی دوباره دلشو به دست بیاره نباهت اول راه نمیده اما کم کم دوباره نرم میشه و باهم شروع میکنن به غذا خوردن سپس باهم نوشیدنی میخورن و حسابی خوش میگذرونن. آکیف دنبال شنگول رفته تا با پولی که بچه ها تونستن جمع کنن از فروش وسایل اتاق اجاره کنن شنگول از آکیف تشکر میکنه که اومد دنبالش چون با خواهرش آبشون تو یه جوب نمیرفت و کلافه شده بود. یه پسر بچه میاد و ازشون میخواد کمک کنه ساکشونو ببره داخل اتاق اما اوگولجان میگه نمیخواد خودمون میبریم او یه کوله میبینه و سریع برمیداره و فرار میکنه اوگولجان میفهمه و با عمر و اورهان دنبالش میدونم اما بهش نمیرسن و گمش میکنن. آنها مجبور میشن تا برن خونه تولگا اینا بمونن همگی باهم تو حال خانه تولگا میخوابن اورهان نشسته که شنگول ازش میپرسه حالش خوبه یا نه اورهان گریه میکنه و میگه نمیدونم حالم خوبه یا نه! شنگول دلداریش میده و سرشو تو بغلش میگیره و سعی میکنه آرمش کنه. صرب پیش پدرش میره و ازش میخواد تا پول بده واسه شهریه باشگاهش او رمز حساب پدرشو تو گوشی میفهمه و تو یه فرصت ۲۰۰تا برای مادرش میفرسته.
فردای آن روز وقتی بچه ها از خواب بیدار میشن میبینن که اورهان نیست شنگول میگه حتما رفته یه چیزی واسه صبحانه بگیره. اورهان به طرف رستوران گونور میره و تو راه از طرفی به تمام حرف های گونور و از طرفی دیگه به خانواده اش و شنگول فکر میکنه اما پا روی دلش میزاره و به خاطر خانواده اش میره به گونور میگه قبوله ولی فقط به خاطر خانواده ام. گونور به شنگول از تو رستوران زنگ میرنه که شنگول ازش میپرسه چی میخواد سرصبحی او میگه من میدونم کار کی بوده اون درختای زیتون همش نقشه آیلا بود حتی اگه بخوای میام تو کلانتری شهادت میدم اون حسن فامیل حلمیه را هم پیدا میکنم شنگول میگه چرا داری بهم کمک میکنی؟ گونور میکه چون دلم واسه بدبختی و کم عقل بودنت سوخته! سپس بعد از کمی حرف زدن قطع میکنه. شنگول با عصبانیت به طرف خانه آیلا میره و بهش میگه که همه جیزو فهمیده و گونور همه چیزو بهش گفته آیلا جا میخوره و میگه چرا چرت و پرت میگی! برو وگرنه زنگ میزنم به پلیس شنگول میگه زنگ بزن خوب چون منم ازت شکایت دارم کلاهبردار میندازمت تو زندان!
آیلا ازش میخواد تا اینکارو نکنه چون پسرش اینجوری نه پدر داره نه مادر شنگول شرط میزاره که برن و خونه را به نام خودش برگردونه او قبول میکنه سپس باهمدیگه به طرف دفترخانه راهی میشن. بچه ها تو مدرسه هم میبینن اورهان اونجا نیست تو فکر میرن که پس کجا رفته! هرچی بهش زنگ میزنن جواب نمیده آنها نگران میشن که آسیه میگه حتما رفته دنبال پولی چیزی حواسش به گوشیش نیست. شنگول به بچه ها زنگ میزنه و ازشون میخواد سریع بیان خونه خودشون سورپرایز داره آنها به اونجا برمیگردن که میبینن کارگرها دارن وسایلو به داخل خانه میبرن آنها میپرسن اینجا چخبره؟ شنگول میگه خونه را پس گرفتم و سند را بهشون نشون میده آنها خوشحال میشن و همگی با اورهان تماس تصویری میگیرن و میگن که خونه را پس گرفتن و ازش میپرسن کجاست بیاد خونه دیگه گونور گوشیو از دست اورهان میگیره وبهش میگه اورهان برگشته خونه اش یعنی پیش من! اونا همگی جا میخورن و شنگول با تعجب میگه چی؟….
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی خواهران و برادران kardeslerim + عکس