خلاصه داستان قسمت ۳ سریال ترکی گلجمال + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای قسمت ۳ سریال ترکی گلجمال را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال گل جمال (Gülcemal) یکی از موردانتظارترین سریالهای جدید ترکی است که با استقبال فوقالعادهای پس از انتشار روبهرو شد. داستان سریال گل جمال حول محور شخصی به همین نام میچرخد. مورات اونلامیش ، ملیس سزن، ادیپ تپلی، نایلای اردونماز ، آتیلا شندیل بیرجه آکالای مروه سوی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
قسمت ۳ سریال ترکی گلجمال
مرت تا به خونه میرسه سریعا پیام میده به دوا و ازش معذرت خواهی میکنه. خیلی نگذشته که آدم های گلجمال میرن سراغ مرت و اونو با خودشون میبرن. مرت را جلوی گلجمال میزارن و او ازش میپرسه تو کی هستی؟ گلجمال اسمشو میگه و ادامه میده که من برادر همون دختریم که دیشب باعث شدی تصادف کنه و الان ازت بارداره! سپس باهاش حرف میزنه که باید باهمدیگه ازدواج کنن اما مرت میگه اون فقط یه رابطه ساده بود چیزی بین ما نیست! گلجمال با عصبانیت سرش داد میزنه و میگه مگه خواهر من دستمال کاغذیه؟ سپس افرادش اونو شکنجه میدن و میخوان بکشنش او ازشون میخواد تا ببخشتش اما گلجمال میگه باید پشیمون بشی و بیای از خواهرم عذرخواهی کنی و سپس ازش خواستگاری کنی که هرچی سریعتر باهم ازدواج کنین مرت اول جا میخوره ولی قبول میکنه. گلجمال به بیمارستان اتاق گل اندام میره و بهش میگه خیلی منو ترسوندی گل اندام میگه ای کاش میمردم گلجمال عصبی میشه و میگه این چه طرز حرف زدنه! گل اندام فکر میکنه او چیزی نمیدونه و میگه اگه میدونستی دیشب چیشده خودتم این دعارو میکردی گلجمال میگه من همه چیو میدونم حتی بارداریت او شوکه میشه و خجالت میکشه.
بعد از چند دقیقه مرت به داخل اتاق میاد و گل اندام با تعجب نگاهش میکنه او بهش میگه معذرت میخوام خیلی پشیمونم سپس حلقه ای بهش نشون میده و جلوش زانو میزنه و میگه با من ازدواج میکنی؟ گل اندام از خوشحالی نمیدونه باید چیکار کنه و همدیگرو در آغوش میگیرن. گلجمال به همه میگه تا مراسم عقد را برای امشب آماده کنن باید هرچی زودتر ازدواج سر بگیره. از طرفی به وفا میگه نقطه ضعفی پیدا کردی یا نه او میگه آره یه بدهی سنگین بابای دوا به ما داره چون ضامن یکی شده که خودش فرار کرده او خوشحال میشه و میگه همین امشب بیارینش. مراسم عقد مرت و گل اندام شروع شده تو حیاط پشتی خود عمارت از طرفی دوا تو خونه منتظر مرت هستش و با خودش میگه چرا انقدر دیر کرده پس کجاست؟ او استرس گفته و آرمان و ایپک سعی میکنن اونو آروم کنن اما موفق نمیشن. پدر دوا به دم در میره تا منتظر ظفر خانم باشه که ببینن چیکارم نن. ظفر تو مسیر به راننده اش میگه این عروسی سر نمیگیره و بهش میگه بره قبرستان. او بالاسر قبر شوهرش میره که میگه میخوام عاشقی به گلجمال یاد بدم اونم با دخترت دوا!
یجوری عاشقش میشه که خواب و خوراک نداشته باشه اونوقت عشقشو ازش میگیرم تا سوزش قلبمو کم کنم و اونم حس منو درک کنه! پدر دوا به دم در رفته که یه ماشین از آدم های گلجمال به وانجا میرن و اونو با خودشون میبرن. بعد از چند دقیقه یکی از آدم های گلجمال به داخل اتاق دوا میره و میگه یه پیغام دارم واستون. او بهش کیسه مخصوص گلجمال را میده او با علامت روش میفهمه از طرف گلجماله! داخل کیسه چندتا سکه ست با یه پیغام که نوشته اگه بابات نباشه کی این کمربندو واست میبنده؟ دوا نگران میشه و به اون مرد میگه منو ببر پیش بابام. مرت و گل اندام ازدواج کردن و همگی میرقصن و خوشحالن. جا اندام به عمارت میرسه که وفا میبرتش داخل و میگه اینجا منتظر بمون. او به حیاط میره که صدای پدرشو میشنوه که کمک میخواد او به دنبال صدا میره و اونو تو انباری پیدا میکنه که تو یه اتاق زندانی شده. گلجمال به اونجا میاد و دوا باهاش دوعا میکنه و میگه برای چی بابامو آوردی اینجا؟ او میگه بدهی داره وقتی پس نمیده باید با جونش بدهیشو پرداخت کنه دوا شوکه میشه و میگه تو دیوونه شدی! گلجمال میگه یه راه حل داره که باباتو آزاد کنم دوا میگه چی؟ او میگه تو. تو به جای بابات اینجا باشی دوا شوکه شده و با دهانی باز بهش زل زده….