خلاصه داستان قسمت ۵ سریال ترکی گلجمال + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای قسمت ۵ سریال ترکی گلجمال را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال گل جمال (Gülcemal) یکی از موردانتظارترین سریالهای جدید ترکی است که با استقبال فوقالعادهای پس از انتشار روبهرو شد. داستان سریال گل جمال حول محور شخصی به همین نام میچرخد. مورات اونلامیش ، ملیس سزن، ادیپ تپلی، نایلای اردونماز ، آتیلا شندیل بیرجه آکالای مروه سوی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
قسمت ۵ سریال ترکی گلجمال
گل اندام گوشی برای مرت میاره و میگه بگیر، مرت میگه چیکار کنم؟ گل اندام میگه به همون دختر زنگ بزن که میخواستی باهاش ازدواج کنی، مرت میپرسه چی بگم بهش؟ مگه توضیحی مونده؟ ما ازدواج کردیم! گل اندام میگه آره گفتم شاید توضیحی واسش داشته باشی. من خودم میدونم که به خاطر تهدید داداشم باهام ازدواج کردی منم به خاطر این بچه مجبور شدم که به بازی ادامه بدم وگرنه منم دوست ندارم با کسی که منو دوست نداره ازدواج میکردم. دوا تو حمام خودشو حبس کرده که به خاطر گرما و بخار زیاد حالش بد میشه اونا سعی میکنن بیرونش بیارن و مدام به در میزنن و ازش میخوان تا بیاد بیرون اما دوا میگه نه نمیام کاریو که بخواین نمیکنم وفا میخواد درو بشکنه که دوا میگه لباس تنم نیست و منصرف میشه. گلجمال از راه میرسه و در را میشکنه و وارد میشه دوا با دیدنش میترسه و شروع میکنه باهاش کل کل کردن. گلجمال بهش میگه دیگه بحث کار وسط نیست تو منو پس زدی دوا میگه مگه بار اولت بوده؟ مگه کسی تا حالا تورو دوست داشته؟ کسی تورو نمیتونه دوست داشته باشه و بارها اینو تکرار میکنه که گلجمال با عصبانیت سرش داد میزنه و میگه بسه!
دوا از حال میره که گلجمال میبرتش تو اتاق. کسی که گلجمال بهش میگه مادر میره بالاسرش و دستمال میزاره رو سرش تا تبش پایین بیاد و ازش پرستاری میکنه مادر ازش میپرسه از کجا این دخترو شناختی گلجمال میگه از همونجایی که افتاد تو آب و تو اوج درماندگی از مادرش کمک میخواست سپس از اونجا میره. گلجمال کنار دوا میشینه و میگه من دوست داشتم تو خودت مقاومت کردی و به اینجا کشونده سپس چشمش به ماه گرفتگی رو مچ دستش میوفت و سوکه میشه. او به یاد میاره وقتی به روز خواهرشو برای جشنی که تو خونه مادرش بود برد تا رفع دلتنگی هم بکنه خودش بیرون وایساد که یه دختر بچه بی دندون اومد پیشش و بهش یه دنده گوشت داد و گفت بیا بوش پیچیده حتما دلت خواسته بیا تو هم بخور گلجمال قبول میکنه و لبخند میزنه که همان موقع نگهبان اون دخترو بیرون میکنه و میگه دیگه اینجا نیا. گلجمال آرومش میکنه و گل اندام مدام میگه که مامان نخواست ببینه منو انداختم بیرون گلجمال برای اینکه گریه نکنه و دلش نشکنه میگه نه ببین به فکرت بوده واست گوشت فرستاده و گل اندام با این دلش نرم میشه و سروع میکنه به خوردن که گلجمال گریه اش میگیره و با خودش میگه هیچوقت فراموشت نمیکنم دختر بی دندون.
گلجمال با چشمانی اسمی و خوشحالی میخنده و به دوا نگاه میکنه و میگه این یکی از موهبت های خداست که چرا توش راه نداره. دوا همان موقع از خواب بیدار میشه و با ترس میره عقب و میگه داری چیکار میکنی؟ گلجمال میپرسه خداروشکر بیدار شدی گرسنه ای نه؟ سپس طنابی را میکشه که صدایی کل عمارت را در برمیگیره. از اونجایی که دوا میگه چیزی نمیخورم گلجمال به زور بلندش میکنه و میبره سر میز و از بقیه میخواد برن اتاقشون بخورن. دوا نه تنها غذا نمیخوره بلکه بشقاب را میریزه رو زمین گلجمال در آخر با عصبانیت وفارو صدا میزنه و میگه ببرش اتاقش تو این خونه به جز املت چیزی بهش نمیدین و میره. آرمان به عمارت گلجمال اومده و باهاش میخواد حرف بزنه بعد از کمی حرف زدن گلجمال میگه شطرنج بازی میکنیم اگه بردی دوارو میبینی و اگه خواست میبریش ولی اگه نبردی تو میری او قبول میکنه در انتهای بازی می بازه و با کلافگی آرمان از اونجا میره. ایپک که به ظفر گفته او به عمارت گلجمال میاد به دنبال آرمان سپس به نگهبان اونجا میگه میخوام گلجمال ببینم. ظفر پهلوان با گلجمال جلوی درب ورودی روبرو میشن و به هم نگاه میکنن….