خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۳۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
شعله و امید به مکانی میرن که بازسازی شده و قراره مراسم افتتاحیه شو انجام بدن و شعله حسابی خوشش میاد و میگه معلوم نیست این دیوارها چه عشق هاییو دیده به خودش! امید میگه چیشده رفتی تو خط عشق و عاشقی! شعله میگه امروز احساساتی شدم امید میگه چرا؟ شعله میگه آخه امروز جنسیت بچه مشخص میشه امید هم خوشحال میشه همان موقع نورسما بهش پیام میده و باهاش قرار میزاره امید خوشحال میشه و میره. دوعا و فاتح با مادرهاشون به بیمارستان رفتن اونجا دکتر دوعارو معاینه میکنه و میگه تو سونوگرافی قبلی مطمئن نبودم خواستم مطمئن بشم بعد بگم بهتون، اونا استرس میگیرن و میپرسن چیشده؟ دکتر میگه بچه دوقلوعه همگی حسابی اول جا میخورن سپس خوشحال میشن و سر از پا نمیشناسن آنها جنسیتشو میپرسن که دکتر میگه یه دختر یه پسر. آنها همدیگرو در آغوش میگیرن و به همدیگه تبریک میگن. عبداله به محض فهمیدن با خوشحالی پیش عامر میره و به اونم این خبرو میده عامر بهش تبریک میگه و ادامه میده که خوشحالیمون دوبرابر شد! او وقتی میفهمه که آذرخش هم بیمارستان بوده سریعا بهش زنگ میزنه و بهش تبریک میگه آذرخش تشکر میکنه، عامر ازش میخواد باهم حرف بزنن و به مشکل رسیدگی کنن آذرخش قبول میکنه و باهمدیگه قرار میزارن برای فرداشب.
دوعا از فاتح میپرسه که کجا داریم میریم؟ او میگه برای ییلدیز یه خونه پیدا کردم تو مجتمع هامون واحدهای یه خوابه هم داریم میبریمش اونجا بهش میگیم که واسه یکی از فامیل هامون بوده یه مبلغ جزئی هم میگیم بهش ولی در آخر نمیگیریم ازش دوعا خیلی خوشحال میشه و تشکر میکنه. آنها با ییلدیز به مجتمع میرن تا ییلدیز واحدو ببینه، او با دیدن واحد حسابی خوشش میاد و دوعارو بغل میکنه از خوشحالی. نورسما سر قرار با امید رفته و باهمدیگه درحال حرف زدنن که اجم نامزد کایهان بهش زنگ میرنه و میگه واسه هتل از تابلوهای خطاطی تو میخوایم استفاده کنیم و ازش میخواد یه قرار بزارن حرف بزنن نورسما قبول میکنه. نورسما با پنبه به خانه اسما خانم میرن اونجا نورسما برای اینکه اونارو از سرش باز کنه درباره نمایشگاه و خطاطی کردنش میگه و ادامه میده که قصد داره وارد بازار کار هنر بشه پنبه میگه نه اونقدرها هم جدی نیست ولی نورسما میگه خیلی هم جدیه قصدم و با خوشحالی به طرفی دیگه نگاه میکنه. وقتی به خونه میرن پنبه باهاش دعوا میکنه به خاطر چیزهایی که گفت نورسما میگه دوست داشتی دروغ بگم؟ و سر این موضوع ها باهمدیگه دعوا میکنن و نورسما به اتاقش میره.
شب وقتی عبداله خان به خونه اومده پنبه به اتاقش میره و میخواد باهاش درباره نورسما حرف بزنه که نورسما میره پیششون و درباره حرف های اجم به پدرش میگه عبداله خان میگه این که خیلی خوبه دخترم موفق باشی برو باهاش بیرون نورسما خوشحال میشه ومیره. فردای آن روز فاتح و دوعا چمدون بستن تا سمت ساپانجا راهی بشن پنبه و بقیه سر میز صبحانه با دیدنشون جا میخورن و ازشون میخوان تا نرن چون خطرناکه اونجا اتفاقی واسه دوعا بیوفته چیکار میخوان بکنن دوعا وقتی میبینه اونا انقدر اصرار میکنن که نرن با کلافگی قبول میکنه. او با ناراحتی به اتاقشون برمیگرده که فاتح سعی میکنه آرومش کنه. امید با نورسما تو کافه ست که یکی از دوستای اسما بهش خبر میده اسما هم به پنبه خانم خبر میده و او جا میخوره. شعله تو مسیر رفتن سر کار با امید با یه پسر بچه تصادف میکنن شعله هل میکنه و اولین کاری که به ذهنش میرسه به عبداله خان زنگ می نه او بهش میگه بره بیمارستان خودشون تا رسیدگی کنن. اونجا پشت در اتاق عمل منتظره که با اومدن عبداله خان اونو بغل میکنه و گریه میکنه عبداله خان جا میخوره و دلداریش میده. نورسما وقتی به خونه میره پنبه تو اتاقش درو روش قفل میکنه و گوشیشو میگیره و میگه بابات اومد با اون حرف بزن نورسما با گریه رو تختش دراز میکشه و میگه من کاری نکردم. آذرخش با عامر سر قرار رفتن که لمان به اونجا میاد و به آذرخش میگه خجالت نمیکشی با یه مرد متعهل وقت میگذرونی؟ و سیلی تو گوشش میزنه……