خلاصه داستان قسمت ۲۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران + تصویر

در این مطلب از سایت جدولیاب برای طرفداران خلاصه داستان قسمت ۲۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران را گذاشته ایم، برای خواندن این مطلب ما را همراهی کنید. سریال ترکیه ای Kardeslerim خواهران و برادران به کارگردانی سرکان بیرینجی داستان یک خانواده را روایت می‌کند. خانواده‌ای که علی‌رغم تمامی مشکلات و سختی ها سعی دارند هر طور شده کنارهم باشند و با تکیه بهم از پس سختی‌های زندگی بربیایند. این سریال خانواده بودن،کنارهم بودن،بدی‌ و خوبی را نشان می‌دهد. نویسندگی این اثر گول ابوس سرمچی می باشد. بازیگران این سریال جذاب عبارتنداز؛ Celil Nalçakan – Halit Özgür Sarı – Ahu Yağtu – Cüneyt Mete – Fadik Sevin Atasoy – Su Burcu Yazgı Coşkun و …

خلاصه داستان قسمت ۲۸۲ سریال ترکی خواهران و برادران

بچه ها به مدرسه میرن که اوگولجان به خاطر بازدید فیلماشون حسابی خودشو میگیره و قیافه مدیر برنامه هارو گرفته به خودش. صرب با یاسمین به مدرسه میان که صرب از یاسمین میپرسه پول داره بهش بده یاسمین میگه یعنی انقدر بی پول شدی؟ و پولشو باهاش نصف میکنه وقتی میخوان به داخل ساختمان برن یاسمین با دیدن عمر بهش میگه چیشده گوشه لبت زخمه! عمر میگه چیزی نیست تو کلوب با یه مشتری دعوام شد همین. اوگولجان میگه یعنی چی؟ دوستاتون هم مان با دوتا مشتری مختلف دعواتون شده؟ آسیه باور نمیکنه و میگه باز شما باهمدیگه دعوا کردین؟ آنها همزمان باهم میگن نه بابا واسه چی باهم دعوا کنیم؟ بعد از کمی حرف زدن به داخل میرن. دوروک و بقیه وقتی به داخل میرن میبینن بچه ها بهشون نگاه میکنن و باهم حرف میزنن بوراک پیششون میره و بهشون تبریک میگه و ادامه میده که شماها افتخار مایید همان موقع از رادیو مدرسه آهنگ آنها و پخش میکنن که بچه ها خیلی خوششون میاد چندتا از بچه جلو میان و باهاشون میخوان عکس بگیرن که اونا میگن انگاری جدی جدی داریم مشهور میشیم و خوشحال میشن. احمد وقتی به طبقه پایین میره میبینه میز صبحانه مفصلی شوال چیده که میگه خیلی سرم درد میکنه انگاری زیاده روی کردم دیشب.

همان موقع برای احمد از طرف سوزان پیامی میاد که سرزنشش کرده و بهش گفته نمیخواد دیگه ببینتش احمد تعجب میکنه و میبینه که بلاکش کرده او سریعا به طرف خانه سوزان راهی میشه. تو مدرسه تولگا به اوگولجان میگه تو مطمئنی از پس مدیربرنامه بودن برمیای؟ نری اونجا خراب کنی همه چیزو! اوگولجان میگه نه من خودم استادم میدونم باید چیکار کنم. احمد به دم در خانه سوزان میره و ازش میپرسه چیشده چیکار کرده که نمیدونه سوزان عکس هایی که شوال واسش فرستاده را بهش نشون میده احمد تعجب میکنه و بهش میگه که من نمیدونم این عکسا از کجا درومده! وقتی به خانه برمیگرده با شوال دعوا میکنه که این چه کاری بوده که کرده شوال به دروغ میگه که خوب ما دیشب باهم بودیم خواستم الکی امیدوار نشه! احمد جا میخوره و از اونجایی که چیزی یادش نمیاد با ذهنی پراکنده و داغون از اونجا میره. وقتی به کلوب میرسه آکیف باهاش حرف میزنه و پیشنهاد میده تا سهامشو بهش بفروشه اما احمد میگه من الان ذهنم درگیره بعدا یادآوری کن باهم حرف بزنیم و از اونجا میره. آکیف پیش دوستش رفته و درباره قمارخانه حرف میزنن، او بهش ساک پر از پولیو بهش نشون میده و میگه این کرایه دوماه اول اینجا آکیف حسابی خوشحاله.

اوگولجان بعد از مدرسه به عنوان مدیربرنامه بچه ها پیش تهیه کننده رفته که او بهش میگه باید بچه ها خودشونم باشن واسه همین اوگولجان به عمر زنگ میزنه و خبر میده که سریع به اونجا بیان. آنها وقتی میرسن باهم به اتاق تهیه کننده میرن. او بهشون میگه که اگه این تک آهنگ بیرون بیاد کلی واستون سود داره دیگه کنسرت پشت کنسرت انقدر سرتون شلوغ بشه که نگو! سپس ازشون میخواد تا نصف هزینه استودیو ضبط صدارو بدن که ۶۰ هزارتا میشه اونا جا میخورن و با بدزماندگی بعد از کمی حرف زدن از اونجا میرن….