خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی گلجمال + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای قسمت ۳۸ سریال ترکی گلجمال را قرار داده ایم. با ما همراه باشید. سریال گل جمال (Gülcemal) یکی از موردانتظارترین سریالهای جدید ترکی است که با استقبال فوقالعادهای پس از انتشار روبهرو شد. داستان سریال گل جمال حول محور شخصی به همین نام میچرخد. مورات اونلامیش ، ملیس سزن، ادیپ تپلی، نایلای اردونماز ، آتیلا شندیل بیرجه آکالای مروه سوی و… بازیگران اصلی این سریال هستند.
قسمت ۳۸ سریال ترکی گلجمال
آرمان بعد از رفع دلتنگی با مادرش بهش میگه اگه الان رو پاهام وایسادم فقط به خاطر داداش گلجماله اگه این درمانو پیدا نمیکرد من نمیتونستم هنوز رو پاهام وایسم سپس ادامه میده و البته حمایت همه جوره همسرم ایپک. ایپک جلو میره و دست ظفرو میبوسه. دوا حالش حسابی بد شده و تو پارک نشسته و مدام گریه میکنه ابراهیم و فیروزه اونو دلداری میدن که ایپک به ابراهیم زنگ میزنه و خبر میده رسیدن ابراهیم بهش میگه که جمال گمشده .آنها با شنیدن این خبر ترس میوفته تو جونشون و ظفر میخواد بهر کلانتری اما بقیه جلوشو میگیرن و میگن کاری از دستت برنمیاد که بری فقط جلو دست و پاشونو میگیری باید منتظر خبر باشیم. گلجمال با هویت جدیدش به اسم افه، جمال را به کلانتری برده و اونجا بهشون میگه که این پسر بچه کنار اسکله پیداش کردم انگاری مادر و پدرشو گم کرده بود گفتم بیارم اینجا اگه گزارشی چیزی شد در جریان این بچه باشین سپس میخواد بره که جمال به پاش میچسبه و نمیخواد بره اما افه میگه من کشتیم داره حرکت میکنه و باید برم و از جمال میخواد بره پیش پلیس بشینه.
از کلانتری به ابراهیم زنگ میزنن و مشخصات پسر بچه ای را میدن که اونجاست اونا با خوشحالی و استری میرن اونجا تا ببینن جماله یا نه. تو ماشین عکس میگیرن از جمال و برای مامور میفرستن که دوا با دیدن عکس خوشحال میشه و میگه خودشه جمال منه و خداروشکر میکنن. دوا با دیدن جمال بغلش میکنه و پلیس بهش میگه خداروشکر گیر مرد محترم و خوبی افتاده بوده. ابراهیم به ایپک زنگ میزنه و خبر میده که جمال پیدا شد اهالی خونه خوشحال میشن. دوا با جمال و ابراهیم به خانه ظفر اینا میره و جمال سریعا تو بغل ظفر میره. همگی باهم سلام و احوالپرسی میکنن و دوا با دیدن آرمان رو پاهای خودش ذوق میکنه و خوشحال میشه. شب ظفر با جمال در حال حرف زدنه که جمال با اشاره بهش میفهمونه باباشو دیده ظفر خوشحال میشه و میگه میدونستم و باهم پیش بقیه میرن و این خبرو میدن. دوا وقتی از جمال میپرسه او با اشاره میفهمونه که باباشو دیده امروز و با اون بوده همگی شوکه میشن. یکسریا باور میکنن یکسریا هنوز معتقدن که گلجمال مرده. وقتی دوا و ابراهیم بهونه شان برمیگردن دوا ماجرارو میگه به فیروزه که او میگه نمیتونم بگم حقیقت نداره. دوا میگه چیزی میدونی مامان؟ فیروزه میگه داشتم تلفن حرف میزدم که یه نفرو از تو تراس دیدم شبیه گلجمال بود که داشت اینجارو میدی. ولی نمیدونم واقعی بود یا رویا دوا ذهنش بیشتر درگیر میشه. فردای آن روز گل اندام به دوا زنگ میزنه و میگه مرت از موکلاش تو بندر پرسجو کرده و فیلم مردی که با جمال بوده را درآوردن الان فیلمو میفرستم ببینی دوا با دستپاچگی میگه باشه…..
بیشتر بخوانید:
خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی گلجمال + تصویر