خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۱۸ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۱۸ سریال ترکی ایگو
ظفر خودشو داغون کرده و به طاهر زنگ میزنه و با طعنه باهاش حرف میزنه طاهر میگه چی میگی؟ ظفر میگه مثل اینکه دختراتو خوب تربیت نکردی یکیشون که تو اتاق هتل به یکی پول میده تا باهاش باشه و بچه دار بشه اون یکی هم که با یه راننده تاکسی آدم اجیر میکنن تا منو کتک بزنن! طاهر به خاطر طرز حرف زدنش باهاش دعوا میکنه و ظفر میگه باید با پدرم درمیون بزارم اون با شما میتونه حرف بزنه. سیبل با دوتا از دستیاراش و ارهان به مزون رفتن تا سیبل لباس عروس بپوشه و ارهان حسابی ازش خوشش اومده و ازش تعریف میکنه سپس بعد از خرید لباس عروس و کت و شلوار میرن برای رزرو سالن. تونجای با الیف میره به شیرینی فروشی و میگه شکلات تلخ بگیریم یا شیرین برای پدرت؟ الیف جا میخوره که تونجای میگه میخوام برم واسه خواستگاری از پدرت الیف جا میخوره که تونجای بهش میگه نگران نباش همه چیز درست میشه. ارهان و سیبل به سالنی رفتن و اونجا به ارهان میگه میخوام یه تمرین رقص بکنیم همینجا ارهان میگه من که بلد نیستم سیبل میگه تو هتل که با الیف خوب میرقصیدی!
برقا خاموش و آهنگ پخش میشه و آنها شروع میکنن به رقصیدن. از طرفی صنم هم با آردا کنار دریا رفتن و از منظره لذت میبرن و باهمدیگه در حال خوش گذروندنن. طاهر با عصین در حال رفتن از شرکتن که میبینه ماشینشو دارن میبرن وقتی میپرسه چیشده راننده اش بهش میگه نمیدونم این حکم مصادره را بهم نشون دادن و بردن، همان موقع ابراهیم شریکش به اونجا میره که طاهر میگه اینجا چخبره؟ ابراهیم به خاطر بلایی که سر پسرش اومده عصبیه و بهش میگه که یا دخترت مجبور میشه با ظفر ازدواج کنه وگرنه پولمو ازت میخوام طاهر بهم میریزه. تونجای میره پیش برهان که او اصلا بهش محل نمیده و باهاش تند صحبت میکنه و میگه از اونجا بره. الیف و تونجای به خانه میرن و بهش میگن که تا وقتیکه راهمون ندی داخل تا صحبت کنیم جایی نمیریم و همون بیرون میشینن. هوا تاریک شده و اونا ناامید میشن و میخوان برن که برهان درو باز میکنه و به داخل میرن. شوکران برای سیبل مراسم حنابندان گرفته و سیبل با دوستاش و خانواده اش میرقصن و خوش میگذرونن. طاهر به خونه برهان میره و اونجا سراغ آردارو میگیره که با دیدن الیف میگه تو اینجا چیکار میکنی؟ او میگه خونشه و چیشده؟ طاهر میگه نمیخوام دیگه پرستار بچه پسرم مناسب که همان موقع تونجای از آشپزخانه بیرون میاد.
آنها همگی شوکه میشن و طاهر میگه که صنم با آردا رفیق شده و آردا ظفر را کتک زده برهان میگه پسر من همچین کاری نمیکنه همان موقع صنم با آردا از راه میرسن که اونجا همه از دیدن همدیگه جا میخورن. برهان کلافه میشه و از خونه اش میخواد تا برن بیرون. سپس به الیف میگه تو نمیری استعفا میدی و نمیخواد دیگه اونجا کار کنی تونجای میگه پیش پدرش بمونه بعدا حرف میزنن. طاهر به خونه میره با عصین که شوکران بعد از کمی تیکه انداختن از خونه اش بیرون میکنه. ارهان لباس و وسایلشو جمع کرده و به خانه سیبل رفته. موقع خواب بهش میگه بره رو کاناپه بخوابه زود که صبح مراسم عروسیمونه صبح وقتی ارهان بیدار میشه میبینه سیبل با تیغ بالا سرش نشسته ارهان میپرسه این چیه دیگه که سیبل میگه میخوام واسه دامادی آماده ات کنم…..