خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی ایگو + تصویر
در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۲ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب میشود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.
قسمت ۳۲ سریال ترکی ایگو
صنم به عمو برهان میگه جلوی آردارو بگیرین ظفر دیوونه ست یه بلایی سرش میاره و میره. ظفر، پدرش بهش میگه چرا از اون پسر گذشتی؟ میزاشتی بیوفته تو زندان! ظفر میگه من به فکر خودمون بودم صنم گفت در قبال آزاد کردن آردا یه فرصت به زندگی و ازدواجمون میده پدرش میگه خوبه پس امیدوار باشم که نوه مو بغل میکنم آره؟ ظفر تایید میکنه و میگه هدفمون هم همین بود دیگه که تمام اموال به نام اون بچه بشه. شوکران به خانه برهان رفته و درباره آردا و ظفر حرف میزنه و میخواد که آردارو کنترل کنه و به دخترش نزدیک نشه که واسه جفتشون بد میشه. سیبل تو شرکت از ارهان میپرسه بچه حالش خوب بود؟ ارهان میگه مگه گذاشت! وقتی ملیسو دید عصبی شد از اونجا زد بیرون سیبل میگه فکرشو میکردم اینجوری کنه و میخوان برن اتاق جلسه تا باهم حرف بزنن که اونجا سیبلو سورپرایز میکنن و جشنی گرفتن که دستیارش میگه فکر کردی با یه خداحافظی خشک و خالی راهیت میکنیم؟ الیف به تونجای زنگ میزنه و تو کافه نزدیک شرکت باهاش قرار میزاره. او به تونجای میگه میخواستم مطمئن بشم که به کسی چیزی نمیگی سپس بهش میگه میخوام دیگه هم بهم زنگ نزنی که تو دردسر میوفتم.
تونجای جا خورده و میگه این حق من نبود! من به خاطر تو زندگیمو از هم پاچیدم تو مراسم یادته بهم چی گفتی؟ گفتی هرچی بشه باهمیم! الیف ازش معذرت خواهی میکنه و میگه ولی من عاشق ارهانم! تونجای سر تکون میده و میگه بشین به این فکر کن که این حق من نبود و میره. تیمو با سیبل میرقصه که ارهان از اونجا بیرون میره سیبل رقصو قطع میکنه و دنبال ارهان میره. اونجا ارهان ازش میخواد تا نره و منصرف بشه چون زود تصمیم گرفته سیبل میگه نه زود نبود اگه به خودم بود خیلی وقت پیش رفته بودم من میرم امشب و تو با الیف یه زندگی میسازین و تو هم بچه دار میشی. بعد از چند دقیقه تیمور به اونجا میاد و به سیبل میگه اگه حرفت تموم شد با ارهان حرف بزنم. بعد از رفتن سیبل تیمور میگه انگاری نگرانی بابت این رفتن سیبل! ارهان بهش میگه معلومه سیبل واسه من خیلی مهمه و باهاش حرف میزنه و میگه که مراقب سیبل باشه. شب تونجای رفته پیش نیهان که آردا به اونجا میره و ازش گلگی میکنه که چجوری خواهرش صنمو دو دستی پیش کش ظفر کرده و از عشق و علاقه اش نسبت به صنم میگه آنها باهم نوشیدنی میخورن و مست میکنن. تونجای به الیف زنگ میزنه و میگه نگران نباش آزدا پیش منه خودم میارمش سپس از علاقه اش به او میگه.
الیف میگه من الان نمیتونم حرف بزنم باید قطع کنم تونجای میگه باشه تو هی قطع کن من دوباره بهت زنگ میزنم تو قطع کن من زنگ میزنم الیف خداحافظی میکنه. فردای آن روز ارهان به خونه سیبل رفته که سیبل میگه چرا اومدی؟ اینجوری خیلی سخت میشه کارم! برو! ارهان میگه نمیتونم میخوام تا لحظه آخر پیشت باشم سپس از دل انگین بهش میگه که سیبلم بغلش میکنه و میگه منم دلم تنگ میشه واست سپس ازش میخواد کارو سخت تر نکنه و فرودگاه دیگه نیاد. تیمور به ارهان میگه نگران نباش مراقبشم ارهان بهش میگه یادت نره چی بهت گفتم تو تراس! ارهان به خودش و سیبل به خودش اعتراف میکنه کن عاشق شدن. تو مسیر تونجای به سیبل زنگ میزنه و میگه ۲ دقیقه بزن کنار کارت دارم مهمه. اونجا تونجای به سیبل میگه که الیف بچه اش سقط شده و داره به ارهان دروغ میگه سیبل شوکه میشه….