خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۴ سریال ترکی نشاط زندگی
دانشجوها نشه را فکر میکنن استاده و نشه هرچی میگه بهم نگین استاد منم مثل خودتونم آنها قبول و باور نمیکنن. سپس به اتاق یه مریض میرن و دانشجوها از نشه میخوان مریضو معاینه کنه او با دیدن پرونده پزشکی و پرسیدن سوال هایی ازش بهش میگه شما برای اینکه خسته شدی از یه خونه به خونه دیگه بری گفتی بیای بیمارستان به مریضی بزنی خودتو و چند روز همینجا بمونی و ازت پرستاری کنن چون هیچ مشکلی تو پرونده تون نیست و میتونین مرخص بشین یکی از دانشجوها میگه ولی استاد وقتی اومدن یه طرف بدنشون لمس بوده! نشه میگه فیلم بوده! همان موقع دوست نشه که استادشونه به اونجا میاد و میگه اینجا چخبره؟ آنها میگن استاد نشه داشتن واسمون درس توضیح میدادن او جا میخوره و به نشه میگه بیا بیرون حرف بزنیم سپس تحقیرش میکنه مثل خودش که اصلا نمیتونه درسشو تموم کنه بهتره بره به خانه داریش برسه نشه ناراحت میشه و از بیمارستان میخواد بره بیرون که یه نفر به اونجا میاد و میگه همسرم نفس نمیکشه کمکش کنین! نشه سریع رو زمین میزارتش و شروع میکنه به ماساژ قلبی سپس میبرنش به اورژانس. نشه وقتی بیرون میاد شوهر اون ازش میپرسه که چیشد؟ حالش خوبه؟ نشه میگه خداروشکر دوستام دارن بهش رسیدگی میکنن زنده ست حالش خوبه اون مرد تشکر میکنه ازش که نشه وقتی اسم دکترو ازش میشنوه خوشحال میشه و حس خوبی میگیره واسه همین به اتاق دوستش میره و میگه تو هرچی میخوای بگی بگو هرچقدر میخوای تحقیرم کنی تحقیر کن ولی اینو بدون که من درسمو تموم میکنم و تا دکتر نشم پا پس نمیکشم و میره. او که با مادرشوهرش تو بازارچه قرار داشته خرید میکنن و باهمدیگه به خانه برمیگردن.
نشه وقتی به خانه برمیگرده همزمان هم غذا درست میکنه و فایل های درسشو گوش میده و وقتی بچه هاش میان سریع کتاب هاشو جمع میکنه تا کسی چیزی نفهمه. چند دقیقه بعد سردار به نشه زنگ میزنه و میگه بهت احتیاج دارم تنها کسی که میتونه بهم کمک کنه تویی نشه خوشحال میشه و میگه بیا ببینم چیکار کنیم. سردار به اونجا میره و بهش میگه میونه من و آیلین زیاد خوب نیست یعنی خرابکاری همراه با حماقت کردم نمیدونم چجوری درستش کنم! نشه بهش یکسری راهکار میده و سردار میره تا انجام بده سپس نشه به خودش میگه باید فقط من به عنوان عروس دکتر تو این خانواده باشم. سردار اول یه قوطی روغن میبره دم در خونه آیلین و میگه حراج بود واسه تو هم گرفتم آیلین با اینکارش درو روش میبنده سری بعدی واسش پنیر میبره و میگه تخفیف خورده بود آیلین میگه دارم مطمئنتر میشم به تصمیمم که ازت جدا شدم! دفعه آخر واسش یه دسته گل میبره که آیلین بازم آشتی نمیکنه سردار به نشه زنگ میزنه و میگه بهش که جواب نداد نشه میگه حتما قسمت اینجوری بوده خودتو اذیت نکن. اما به خودش میاد و میگه این چه کاری بود که کردم؟ سپس میره به خانه آیلین تا باهاش حرف بزنه او واقعیتو درباره اینکه اصلا دکتر نیست میگه بهش و نشه هم میگه که داره درسشو میخونه دوباره و میگن که بین خودشون باشه. مصطفی تمام کارهای تو خونه با اونه در نبود نشه و قدر زنشو میدونه که همه چیزو بلده و به همه کارها میرسه…