خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف میپردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تیوی پخش میشود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۱۱ سریال ترکی نشاط زندگی
صالحه از امره میپرسه که مادربزرگت امروز میره؟ او میگه نمیدونم فکر نکنم بره به این زودیا و میره. نشه تا میخواد به مصطفی بگه که من دارم میرم دانشگاه امره میاد و حرفش نصفه میمونه و نمیتونه بگه. تورکان به سردار میگه بعد از سر کارم میای دنبالم سردار میگه ببخشید چرا؟ تورکان میگه را نداره از این به بعد هرچی من گفتم همونه وگرنه میرم همه چیزو به بابا میگم اونجوری دیگه کافه ای نداری! سردار با کلافگی نگاهش میکنه. سردار میره پیش پدرش و میگه بریم مغازه که پدرش میگه امروز میخوام استراحت کنم نمیام تو برو. همان روز تولد مهمته ولی صالحه چون با مهمت سر این موضوع بحث کرده بودن و مهمت گفته بود که اصلا از جشن تولد خوشش نمیاد واسه همین تصمیم میگیره نه کیک درست کنه و نه هدیه بده بهش. سردار میره به آشپزخانه و وقتی صالحه میفهمه که پدرش نمیره سرکار استرس میگیره و میگه نکنه میخواد بره خونه نشه پیش مادر نشه! سپس از سردار میخواد تعقیبش کنه و ببینه کجا میره که سردار میگه بابا بالاست تو اتاقش چیو تعقیب کنم؟
همان موقع مهمت میره که سردار دنبالش میره. مصطفی به خانه مادر نشه میره تا ببینه وضعیت چجوریه که صاحب خانه میگه وضعیت خیلی بده میخوام بکوبم و آپارتمانش کنم مصطفی به خودش میگه بدبخت شدم تا خونه پیدا کنه با ما میمونه! سردار به مادرش زنگ میرنه و میگه نگران نباش اومده پیش دوستش سپس میره پیش آیلین و با دیدن پسری اونجا ازش میپرسه این اینجا چیکار میکنه؟ این کیه؟ آیلین میگه نمیدونم کیه سپس سردار میره پیشش و ازش میپرسه که با کسی کار داری؟ او میگه نه اومدم اینجا تو گروه شرکت کنم گیتاریست میخواستن سردار الکی میگه که دیروز یکیو انتخاب کردن بهت دیگه احتیاجی ندارن و اونو رد میکنن بره. سردار وقتی به مغازه میره درباره اینکه تورکان ماجرای آیلینو فهمیده و داره ازم سوء استفاده میکنه همش ازم کار میکشه مصطفی میگه پس افتادی تو تور تورکان از کجا فهمیده؟ سردار میگه که فیلمی از خوانندگی آیلین پخش شده تو فضای مجازی که تورکان دیده یعنی هرلحظه امکان داره همه بفهمن! آیلین به اونجا میاد و با عصبانیت با سردار دعوا میکنه چون گیتاریستو از طرف خودش رد کرده بود و از اونجا میره.
مصطفی ازش میپرسه که باز چیکار کردی؟ سردار تعریف میکنه ماجرای صبحو که از طرف خودش چون از اون پسر خوشش نیومده بود و به اراذل میزده رد کرده که بره مصطفی از این کارهای او جا خورده و میگه با این کارهات داری روز به روز از آیلین دور میشی. سودا پیش نشه میره و میگه امروز باید تو شب شیفت وایسی نشه میگه یعنی از کی تا کی؟ سودا میگه سربازی نیست که زمان داشته باشه کارهاتو باید بکنی تموم بشه نشه به مادرش زنگ میزنه و ازش میخواد تا یه بهونه ای چیزی پیدا کنه که بتونه شیفت وایسه. نشه همه ی کارهاشو میکنه اما وقتی میخواد بره سودا دوباره کلی پرونده مریض بهش میده تا به اونا هم رسیدگی کنه نشه کلافه میشه و بهم میریزه….