خلاصه داستان قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۱۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
چیمن به آشپزخانه پیش مهری میره و بهش پیشنهاد میده تا با او و مته خان با همدیگه برن سینما و با هم وقت بگذرونن مهری که همش در خانه بوده حتی درسشم در خانه به صورت غیر حضوری خونده استقبال میکنه. در مسیر برگشت نورسما از دست امید ناراحت شده و ازش گلگی میکنه که چرا ماجرای کار کردنشو به همه گفت چون اون هنوز به کسی چیزی نگفته بود امید بهش میگه من نه تهمت زدم نه کار بدی کردم از این به بعد پنهان کاری نداریم و برای کاری که نکردیم هم به هیچکس جواب پس نمیدیم و عذرخواهی نمیکنیم. از طرفی عبدالله خان با پنبه صحبت میکنه و میگه تو واقعا از چیزی خبر نداشتی؟ پنبه میگه نه والا منم خبر نداشتم عبدالله خان که دیگه چشم دیدن دامادش را نداره به پنبه میگه با نورسما صحبت کن. آن شب فاتح تا صبح از جمره مراقبت میکنه تا دوعا راحت بخوابه فردای آن روز هم تمام کارهای شرکت را به یوسف میسپارد و خودش میره کلی گل و هدیه میخره تا دوعا را سورپرایز کنه. از طرفی نیلای بالاخره بیلبورد عاشقانهاش را به کمک زلفی نصب میکنه مصطفی با دیدن بیلبورد خوشحال میشه.
عامر به پیش دکتر میره و دکتر بهش میگه که متاسفانه غده به صورت عصبی خیلی بزرگ شده و تو مراحل آخر بیماری هستین باید از استرس دور باشین عامر تصمیم میگیره تا از آذرخش جدا بشه تا او را ناراحت نکند. نورسما به خانه پدرش میره و پنبه بهش میگه تو باید بیشتر از هر کار دیگهای به خانه داری و شوهرت رسیدگی کنی و ازش میخواد تا دیگه کار نکنه که آبروی پدرشو نبره و سر این موضوع با همدیگه کمی بحث میکنند. نیلای به دفتر کار شعله میره و بهش میگه که فکر نکن من گیجم و متوجه نمیشم فهمیدم که بین تو و پدر شوهرم چیزی بوده ولی نمیزارم مادر شوهرمو اذیت کنی او متوجه میشه که باید رابطهاش را با خانواده اونالها قطع کنه چون نیلای آبروشو میبره. دوعا به محل کار مادرش میره و آنجا با کارگردانی به نام هاکان آشنا میشه.
فاتح شروع میکنه به چیدن گلها و شمعها در اتاق تا با اومدن دوعا او را سوپرایز کند وقتی دوعا به داخل اتاق میره متعجب میشه و فاتح با گریه دوباره ازش تقاضای ازدواج میکنه و ازش میخواد اشتباهات او را ببخشه و دوباره شروع کنند دوعا اول جا خورده سپس لبخند میزنه و میگه معلومه که قبول میکنم عزیزم ولی باید ببینیم تو هم اشتباهات منو میبخشی یا نه فاتح میگه یعنی چی؟ دوعا میگه یعنی امروز من با یه نفر آشنا شدم الانم دارم از خونه اون شخص میام فاتح که با شنیدن این حرف به جنون افتاده مثل دیوانهها رو سر و صورت خودش میزنه و از درماندگی مشتی تو آینه میزنه و از اتاق بیرون میره. دوعا از اینکه او را زجر داده خوشحال شده. عامر با آذرخش تو ساحل قرار میزاره و بهش میگه که من عاشق یه نفر دیگه شدم و میخوام ازت طلاق بگیرم آذرخش شوکه شده و به آرامی اشک میریزد….