خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…

قسمت ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی
قسمت ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی

قسمت ۲۷ سریال ترکی نشاط زندگی

تورکان تو کافه سردار نشسته که برادر آیلین هم به اونجا اومده و با تورکان بحث و کل کل میکنه سپس وقتی تورکان روشو برمیگردونه و مراد اونو میبینه عاشقش میشه سردار میاد و آنها را باهمدیگه آشنا میکنه. مراد بعد از چند دقیقه واسه تورکان دسته گلی میفرسته به مناسبت عذرخواهی و لحظه آشناییشون که تورکان قبول میکنه و سردار میگه نباید قبول میکردی! سپس سرو صدایی میشنوه و میره تو کوچه که متوجه میشه روبروی او دارن یه کافه دیگه میزنن. مصطفی و امره در حال درست کردن کلبه هستن که یکدفعه با اومدن صالحه حواسش پرت میشه و دستشو میبره آنها سریعا میرن به بیمارستان. وقتی میرسن زینب با دیدن اونا جا میخوره و میخواد به مادرش خبر بده که حواسش باشه اما هرچی زنگ میزنه به نشه دسترسی پیدا نمیکنه. به نشه خبر میدن که تو اورژانس یه نفر اومده شاید دستش به بخیه احتیاج داشته باشه نشه قبول میکنه و به اونجا میره. او با مصطفی روبرو میشه که مصطفی شوکه میشه و متوجه میشه و میگه تو اینجا؟!

نشه میگه آره من به دانشگاه برگشتم سپس دلیل نگفتنشو میگه که وقت نشد اما مصطفی به خاطر پنهون کاریش باهاش دعوا میکنه و میگه دیگه نمیتونم بهت اعتماد کنم! سپس با عصبانیت از بیمارستان میره و نشه دنبالش تا باهاش حرف بزنه و آرومش کنه! همه ی خانواده آنها را میبینن و با تعجب میگن چیشد؟ تورکان میگه من یه چیز عجیب دیدم٬اونا میگن چی دیدی؟ تورکان میگه من فهمیدم نشه برگشته به دانشگاه! روپوش دکتری تنش بود! اونا سوکه میشن و صالحه میگه دانشگاه؟ کی؟ چرا ما نفهمیدیم!؟ سردار به مصطفی زنگ میزنه تا پیشش بره که تنها نباشه اما مصطفی جواب نمیده. زینب میره پیش نشه و میگه سعی کردم بهت بگم ولی نتونستم ببخشید و مادرشو بغل میکنه. آخر شب مصطفی برمیگرده که نشه میگه فکر کردم نمیای خوشحالم اومدی اما مصطفی هنوز باهاش سر سنگینه و حرف نمیزنه. فردای آن روز نشه میره پیش صالحه و میگه قرار بود بریم بیرون اما صالحه به خاطر پنهون کاریش باهاش سر سنگینه و میگه خستم حال ندارم میخوام استراحت کنم و به داخل میره که نشه ناراحت میشه از وضعیت….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی نشاط زندگی Hayatim Nesesi

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا