خلاصه داستان قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس

در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.

قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته
قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

قسمت ۱۳۰ سریال ترکی شربت زغال اخته

عبداله خان شعله را به خانه اش میرسونه که همان موقع آذرخش و سولماز از خونه بیرون میان و همدیگرو میبینن سولماز با شعله دعوا میکنه و میگه خجالتم نمیکشین؟ انگار نه انگار که خانواده هارو ریختین به هم؟ و سرزنشش میکنه که شعله میگه شما هم دنبال بهونه بودین که از من متنفر بشین اومدم برم خونه ام! سولماز میگه اون خونه منه نه تو وسایلتو جمع میکنی تخلیه میکنی شعله جا میخوره و میگه چی؟ سپس سولماز با آذرخش میره. شعله به خانه اش میره و میگه انگار آدم کشتم اینجوری رفتار میکنن سپس نورسما به اونجا میره و باهاش درباره کاری که کرده حرف میزنه شعله کلافه میشه و میگه چرا همتون ریختین سر من؟ اینو بدونین تا مرد نخواد زن هرکاری بکنه نمیتونه از راه به درش کنه پس فکر نکنین مشکل از منه فقط برو حرفاتو به پدرت بگو! نورسما از اونجا میره. مته خان به کلاس کنکور میره تا مرخصیشو تمدید کنه که مهری اونجا میبینتش و بهش میگه اگه اوکی باشی با چیمن بریم یه قهوه ای چیزی بخوریم همان موقع دختری پیش مته خان میره و مته خان اونو به عنوان دوست دخترش معرفی میکنه و میگه ما داریم میریم ناهار بخوریم اگه میخوای بیا باهامون مهری که احساس خفگی و ناراحتی بهش دست داده میگه نه برین من مزاحم نمیشم باشه واسه یه وقت دیگه و میره.

سولماز رفته پیش روزگار و ازش معذرت خواهی میکنه واسه کار شعله و میگه من در حقت بدی کردم اما روزگار قربون صدقه اش میره و میگه شما که کاری نکردین و آرومش میکنه. نورسما با امید حرف میزنه و ازش میخواد تا دیگه پیش شعله کار نکنه اما امید میگه ببخشید نورسما ولی این قضیه به ما ربطی نداره و عمچین چیزیو ازم نخواه نورسما قبول میکنه. روزگار به دیدن پنبه میره و باهاش حرف میزنه سپس  باهاش همدردی میکنه و پنبه وقتی میگه من به حساب اون شعله میرسم روزگار میگه اینو بدونین من پشتتونم و هرکاری میکنم سپس با اومدن نورسما از اونجا میره. تو شرکت عبداله خان میخواد از یوسف تا به پسرهاش بگه برن پیشش اما اونا میگن بهش بگو کار داریم و نمیرن که عبداله خان میگه اینا هم واسه ما دم درآوردن! مصطفی تو رستوران پیش سولماز میره و با دست دست کردن حرفشو میزنه که سولماز میگه میدونستم اینجوری میشه پسرم حق داری من از تو ناراحت نیستم اصلا خودتو ناراحت نکن و همدیگرو بغل و خداحافظی میکنن. ارطغرل برای آذرخش به سرکارش یه دسته گل با یه تابلو میفرسته که آذرخش بازار کردن تابلو میبینه عکس پرتره خودشه به قلم نقاش مورد علاقه اش او حسابی خوشحال میشه و زنگ میزنه سپس تشکر میکنه. شعله وقتی میفهمه مادرش رستورانشو از دست داده ناراحت میشه و بهم میریزه سپس شب تو هتل به عبداله خان میگه او میگه انتظار همچین چیزیو داشتم تعجب نکردم سپس شعله ازش میخواد اینجا مخفی نشن که عبداله خان میگه مخفی نشدیم هروقت خواستی بگو بریم بیرون….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی شربت زغال اخته

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

ایمیل برای اطلاع رسانی
بهم خبر بده
guest

0 نظرات
Inline Feedbacks
نمایش تمام کامنتها
دکمه بازگشت به بالا