خلاصه داستان قسمت ۱۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۴۲ سریال ترکی شربت زغال اخته
آصلی میره پیش روزگار و از قمر زنی که جلوی آذرخش گرفته میگه روزگار ازش میخواد یه حساب فیک واسش درست کنه تا اون دخترو زیر نظر داشته باشه. عبداله خان به خانه میرسه و همه میرن دورشو میگیرن امید با کلی خرید میاد اونجا که همه تعجب میکنن. شعله به خانه مادرش رفته که اونا از دیدنش جا میخورن و میگن برگشتی؟ چرا؟ شعله میگه دوعا بهم زنگ زد گفت عبی بیمارستانه! سولماز میگه باز داره میگه عبی! اون برگشته الان خونه خودش و پنبه داره ازش پرستاری میکنه تا بهت گفت جدا میشم جوگیر شدی؟ شعله جا میخوره و میگه چی؟ اونا دوباره باهم بحث میکنن و در آخر شعله میره که آذرخش از مادرش میخواد بس کنه دیگه. زلفی به نیلای میگه که باید هرچی زودتر با مصطفی حرف بزنی و بهش بگی ماجرارو مصطفی میشنوه و بهم میریزه. پنبه عبداله خان را میبره اتاقش و اونجا شعله زنگ میزنه که او بهش میگه نمیخوام تو این خونه با این زن حرف بزنی! و\عبداله خان میره وضو بگیره بخوابه که پنبه جواب شعله رو میده و بهش میگه دیگه مزاحمش نشو هر بلایی که سرش اومده مقصرش تویی! دست از سر شوهر من بردار شعله با گریه قطع میکنه و به دوعا زنگ میزنه و از اون حال عبی را میپرسه سپس دوعا گوشیشو میده به عبداله خان و اونا با گوشی دوعا باهم حرف میزنن. فردای آن روز سر میز صبحانه مصطفی به خاطر دخالت کردن نیلای باهاش دعوا میکنه و میره که همه از رفتارهای اخیر او تعجب میکنن.
ارطغرل به عامر زنگ میزنه و او را شخصا به مراسم افتتاحیه خیریه دعوت میکنه عامر میگه قول نمیدم اگه رسیدم حتما. دوعا میره گوشیشو میده به عبداله خان تا با شعله حرف بزنه که پنبه میبینه و میره باهاشون دعوا میکنه فاتح میشنوه و میره با دوعا دعوا میکنه و در آخر بهش میگه دیگه خسته شدم نمیکشم دیگه! تو که من و خانوادمو نمیخوای پس طلاق بگیر برو حضانت جمره خودت فقط میام سر میزنم بهش دیگه نمیکشم! و میره که دوعا شوکه میشه. روزگار که تو لایو اون دختر قمر تو فضای مجازی الکی ایموجی ماشین فرستاده که بلافاصله از حسابش برداشت میشه و روزگار جا میخوره و میگه این علنا کلاهبرداریه! عامر برای دیدن گورکم میره شرکت اونا که با برادرش روبرو میشه و میخواد با خودش حرف بزنه که عامر میگه منتظر گورکم خانم میمونم. وقتی از راه میرسه باهم حرف میزنن و عامر وقتی میفهمه اونم شب میره به مراسم خیریه ارطغرل تصمیم میگیره بره. صاحب کار امید بهش یه انگشتر میده و میگه بده به زنت و بهش این مژده رو بده که میخوای مدیرعامل بشی امید شوکه میشه….