خلاصه داستان قسمت ۱۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته + عکس
در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد قسمت ۱۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. همراه ما باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. این سریال روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود.
قسمت ۱۴۵ سریال ترکی شربت زغال اخته
سر میز صبحانه دوعا میگه که نیلای خونه ما رفته فاتح و پنبه از مصطفی میخوان که با نیلای صحبت کنه مصطفی ازشون میخواد بحثو تموم کنن و به اتاقش میره. زلفی پیش نیلای رفته و بیارم درباره اتفاق پیش اومده حرف میزنن زلفی میگه تا کی اینجایی؟ کی برمیگردی؟ نیلای میگه دیگه برنمیگردم مصطفی بد دلمو شکونده آذرخش به خانه اومده و با دیدن نیلای جا میخوره و بهش خوش آمد میگه سپس تو آشپزخانه با سولماز حرف میزنه و میگه نیلای اینجا چیکار میکنه؟ سولماز ماجرارو میگه که آذرخش میپرسه تا کی میخواد بمونه؟ سولماز میگه با یه بچه اومده دم در خانه من! من که نمیتونم بیرونش کنم فعلا هست دیگه تا ببینیم چی میشه. امید به نورسما خونه ای نشون میده و میگه دو واحدش بگیریم تجمیع کنیم اونجوری ۱۰۰۰ متری میشه خونه نورسما میگه واسه ما خیلی بزرگ نیست؟ امید میگه ما که دو نفر نمیمونیم! چیمن با مهری حرف میزنه و از قرارش با گوکان تو دفتر کار شعله میگه او حسابی ازش خوشش اومده و میگه مرد خیلی خوبیه به نظرم حس خیلی خوبی دارم باهاش! مته خان تو پارک کیف پولی پیدا میکنه و به کارت ویزیت که تو اون کیف هست زنگ میزنه و وقتی میفهمه صاحب کیف پوله به اون آدرس میره تا کیفو بهش بده.
پنبه پیش مصطفی رفته و بهش میگه که با حرف یه دکتر جلو نرو یه تست هم بگیر خیالمون راحت بشه مصطفی میگه من نمیخوام باهاش روبرو بشم بعد میگی برو تست بده با اون بچه؟ پنبه میگه اگه خونه اون شعله نبود خودم میرفتم باهاش حرف میزدم ولی الان نمیشه. پنبه آماده میشه و میگه من دارم میرم رستوران اونجا فیلمبرداری داریم تو هم کارتو تموم کن زود بیا اونجا مصطفی قبول میکنه. تو رستوران فیلمبرداری شروع میشه و لمان راوی میشه و جلوی دوربین میره. سولماز با دیدن نیلای ناراحت میشه و به مصطفی زنگ میزنه و باهاش قرار میزاره. تو کافه سولماز به مصطفی میگه که نیلای از روی عصبانیت اون حرفو زده و اونجوری که تو فکر میکنی اصلا نیست مصطفی هم بهم میریزه و میگه با این چیزا شوخی نمیکنن! و بعد از کمی حرف زدن مصطفی میگه باشه تست میگیریم. فاتح دوباره به دوعا میگه چیشد؟ تصمیمتو گرفتی؟ دیگه حوصله این جنگ های روانیو ندارم و میرخ. دوعا میره پیش شعله تو دفتر و بهش از حرف های فاتح میگه او جا میخوره که دوعا میگه حق داره خسته شده ولی من نمیدونم چوه یه روز متنفرم ازش یه روز عاشقشم گیج شدم حسابی. شعله میگه عواقب رابطه های سمی همینه مثل من! مته خان رفته پیش اون زن و کیفشو میده و میخواد بره که او ازش میخواد بمونه و یه قهوه بخورن مته خان قبول میکنه. آذرخش وقتی به خیریه میره و سراغ دختریو میگیره که بهش درباره ارطغرل گوشزد کرده بود اما بهش میگن که از اونجا رفته آذرخش بهم میریزه….